بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب گهواره‌ی گربه | طاقچه
تصویر جلد کتاب گهواره‌ی گربه

بریده‌هایی از کتاب گهواره‌ی گربه

۳٫۹
(۲۲)
«پفیوز کسی است که فکر می‌کند خیلی باهوش است، هیچ‌وقت نمی‌تواند جلوی دهانش را بگیرد. مهم نیست بقیه چه می‌گویند، او باید مخالفتش را بکند. تو می‌گویی از یک چیزی خوشت می‌آید اما او، پناه بر خدا، توضیح می‌دهد چرا خوش آمدن از آن چیز غلط است. یک آدم پفیوز تمام سعی‌اش را می‌کند که تو همیشه خیال کنی گند زده‌ای. مهم نیست تو از چی حرف می‌زنی، او بهتر از تو می‌داند.»
sepid sh
هر کس هم فکر می‌کند سر از کار دنیا درمی‌آورد، احمق است.
1976
به مردم فکر کنید... «و بچه‌های کشته‌شده در جنگ... «و به تمام کشورها... «به صلح بیندیشید. «به عشقی برادرانه. «به برکت فکر کنید. «به این فکر کنید که دنیا چه بهشتی می‌شد، اگر انسان‌ها مهربان و عاقل بودند.»
sepid sh
اولین جمله اسفار باکونون چنین است: «همه راست‌هایی که می‌خواهم به شما بگویم، دروغ‌هایی بی‌شرمانه‌اند.»
فاطمه
در مورد آثار هنری، من به تئوری 'قناری در معدن زغال‌سنگ` اعتقاد دارم. قدیم‌ها معدن‌چی‌ها پرندگان را با خود به درون معدن می‌بردند تا آن‌ها وجود گاز را، قبل از این که به آدم‌ها صدمه‌ای برسد، نشان دهند. در مسئله ویتنام هنرمندان دقیقآ همین کار را کردند. آن‌ها جیک‌جیک کردند و کله‌پا شدند، اما اوضاع هیچ فرقی نکرد. برای هیچ‌کس مهم نبود. اما من همچنان فکر می‌کنم که هنرمندها را، همه هنرمندها را، باید به عنوان نوعی سیستم هشداردهنده عزیز داشت.
1976
«خنده شاید واکنشی به ناکامی‌ها باشد، درست مثل گریه. خنده مشکلی را حل نمی‌کند. همان‌طور که گریه. آدمی وقتی می‌خندد یا می‌گرید که کار دیگری از دستش برنمی‌آید... مثال فروید برای خنده سگی است که چون نمی‌تواند از دروازه‌ای رد شود تا کسی را گاز بگیرد یا با سگ دیگری دعوا کند، شروع به کندن زمین می‌کند. کندن زمین چیزی را عوض نمی‌کند، اما سگ باید کاری بکند...
فاطمه
«دکتر هوینیکر همیشه می‌گفت هر دانشمندی که نتواند برای یک بچه هشت ساله توضیح بدهد چه‌کار می‌کند، شارلاتان است.»
فاطمه
بعد از انفجار آن بمب، بعد از این‌که مسلم شد آمریکا می‌تواند یک شهر را فقط با یک بمب نابود کند، دانشمندی به پدر گفت: «حالا دیگر علم باگناه آشنا شده است.» می‌دانید پدر چه گفت؟ او گفت: «گناه دیگر چیست؟»
فاطمه
«خنده شاید واکنشی به ناکامی‌ها باشد، درست مثل گریه. خنده مشکلی را حل نمی‌کند. همان‌طور که گریه. آدمی وقتی می‌خندد یا می‌گرید که کار دیگری از دستش برنمی‌آید...
رئوف
دکتر برید گفت: «به نظرم بعدها می‌فهمید که همه تقریبآ به یک اندازه فکر می‌کنند. فقط دانشمندها یک جور در باره چیزها فکر می‌کنند، بقیه مردم جور دیگر.»
فاطمه
کلمات از روی صفحه به ذهنم پریدند و آن‌جا خوش نشستند
کاربر ۱۴۴۵۵۳۶
بزرگی به هیکل بزرگ نیست اندیشه و امیده که سمبل بزرگیست.
محمدرضا
از آدم‌هایی که زیادی فکر می‌کردند، متنفر بود. همان لحظه به نظرم رسید که او می‌تواند نماینده شایسته‌ای برای نوع بشر باشد.
Mostafa F
حقیقت، دشمن مردم بود. چون خیلی تلخ بود.
Mostafa F
«علم جادوی به درد بخوری است.»
محمدرضا
«مردان و زنان چگونه انتظار دارند بدون ثبت دقیق گذشته، از اشتباهات فاحش آینده پرهیز کنند؟»
محمدرضا
چیزی از داستان روزی که برای اولین‌بار بمبی را در آلاموگوردو آزمایش کردند، شنیده‌اید؟ بعد از انفجار آن بمب، بعد از این‌که مسلم شد آمریکا می‌تواند یک شهر را فقط با یک بمب نابود کند، دانشمندی به پدر گفت: «حالا دیگر علم باگناه آشنا شده است.» می‌دانید پدر چه گفت؟ او گفت: «گناه دیگر چیست؟»
Afsaneh Habibi
«می‌دانی منظورم از پفیوز چیست؟» گفتم: «معنی‌اش را می‌دانم، اما معلوم است چیزی که تو ازش می‌فهمی شباهتی به چیزی که من ازش می‌فهمم ندارد.»
Afsaneh Habibi
«پفیوز کسی است که فکر می‌کند خیلی باهوش است، هیچ‌وقت نمی‌تواند جلوی دهانش را بگیرد. مهم نیست بقیه چه می‌گویند، او باید مخالفتش را بکند. تو می‌گویی از یک چیزی خوشت می‌آید اما او، پناه بر خدا، توضیح می‌دهد چرا خوش آمدن از آن چیز غلط است. یک آدم پفیوز تمام سعی‌اش را می‌کند که تو همیشه خیال کنی گند زده‌ای. مهم نیست تو از چی حرف می‌زنی، او بهتر از تو می‌داند.»
Afsaneh Habibi
«شخصیت دو هنرپیشه اصلی، مک‌کیب و باکونون، نمایش را خیلی خشن می‌کرد. در جوانی آن‌ها خیلی شبیه هم بودند. دوتایشان نیمچه فرشته، نیمچه دزد بودند. اما نمایش اقتضا می‌کرد نیمه دزد باکونون و نیمه فرشته مک‌کیب تباه شوند. مک‌کیب و باکونون بابت شادی مردم رنج بسیاری کشیدند؛ مک‌کیب رنج ظالم بودن را چشید و باکونون رنج قدیس‌بودن را. هر دو برای رسیدن به مقصودشان دیوانه شدند.»
Afsaneh Habibi
هر دانشمندی که نتواند برای یک بچه هشت ساله توضیح بدهد چه‌کار می‌کند، شارلاتان است.»
Maysam Azarbakhsh
یه روزی از این روزا، باید این دنیای دیوونه ما تموم بشه هرچی نعمت داده بود به ما خدا، همه رو می‌دیم بهش بعد همه چی تموم می‌شه اگه اون روز گله‌ای، درددلی، مونده بود روی دلت صاف برو پیش خدا، بگو ای خدای ما، جا داره دردای ما توی دلت؟
saadat
و وقتی خبرنگار از طنز سیاه می‌پرسد، او می‌گوید: «خنده شاید واکنشی به ناکامی‌ها باشد، درست مثل گریه. خنده مشکلی را حل نمی‌کند. همان‌طور که گریه. آدمی وقتی می‌خندد یا می‌گرید که کار دیگری از دستش برنمی‌آید... مثال فروید برای خنده سگی است که چون نمی‌تواند از دروازه‌ای رد شود تا کسی را گاز بگیرد یا با سگ دیگری دعوا کند، شروع به کندن زمین می‌کند. کندن زمین چیزی را عوض نمی‌کند، اما سگ باید کاری بکند...
marya
به گفته باکونون رانگ ـ رانگ کسی است که مردم با دیدن زندگی‌اش، بیهودگی طرز فکرش را درمی‌یابند و از آن دوری می‌جویند.
amir_abbas
آدمی وقتی می‌خندد یا می‌گرید که کار دیگری از دستش برنمی‌آید... مثال فروید برای خنده سگی است که چون نمی‌تواند از دروازه‌ای رد شود تا کسی را گاز بگیرد یا با سگ دیگری دعوا کند، شروع به کندن زمین می‌کند. کندن زمین چیزی را عوض نمی‌کند، اما سگ باید کاری بکند...
Afsaneh Habibi
تعصب هیزل نسبت به هوسیرهای تمام دنیا مثال جامعی از یک کاراس کاذب بود؛ از یک به ظاهر گروه که کارهای بی‌معنایی می‌کنند. مثال جامعی از آنچه باکونون اسمش را «گران فالون» می‌گذارد. حزب کمونیست، دختران انقلابی آمریکا، شرکت جنرال الکتریک و فرقه بین‌المللی جوانان مشنگ مثال‌های دیگری از گران فالون هستند، و هر ملتی، در هر زمانی و در هر مکانی.
Afsaneh Habibi
«بدترین شکل احتمالی خیانت به کشور گفتن این حرف است که آمریکایی‌ها هر جایی که می‌روند، هر کاری که می‌کنند، مورد بی‌مهری هستند. کلر سعی کرد اهمیت این موضوع را نشان بدهد که آمریکا باید در سیاست خارجی‌اش این نفرت را به رسمیت بشناسد، نه این‌که با عشق عوضی‌اش بگیرد.» «به نظرم خیلی‌ها از آمریکایی‌ها متنفرند.» «خیلی‌ها از آدم‌ها متنفرند، کلر توی نامه‌اش تصریح کرد آمریکایی‌ها منفورند چون تاوان آدم بودنشان را می‌پردازند و بس. احمقانه است اگر فکر کنند باید یک جوری از این تاوان معاف بشوند.
Afsaneh Habibi
«اگر یک نظر کارشناسی می‌خواهی، پول همیشه خوشحالی نمی‌آورد.» «از راهنمایی‌ات متشکرم. از دردسرهای زیادی خلاصم کردی. چیزی نمانده بود پول دربیاورم.»
Afsaneh Habibi
با تأسف فهمیدم موافقتم برای رئیس‌جمهور بودن، دست فرانک را باز می‌گذاشت تا بیش‌تر از هر چیز دیگری، کاری را که می‌خواست بکند. کاری که پدرش کرده بود: دستیابی به افتخار و آسایش، با فرار از زیر بار مسئولیت‌های انسانی، که با رفتن ته یک سیاهچال روحی ممکن می‌شد.
Afsaneh Habibi
«بر حذر باش از انسانی که سخت کار می‌کند تا چیزی بیاموزد. آن را یاد می‌گیرد و خود را عاقل‌تر از قبل نمی‌بیند.» باکونون به ما می‌گوید: «او پر است از خشمِ سَبعانه نسبت به مردمی که بی‌خبرند، بدون آن که از بی‌خبریشان آگاه باشند.»
Afsaneh Habibi

حجم

۲۳۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۳۷۴ صفحه

حجم

۲۳۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۳۷۴ صفحه

قیمت:
۱۸۷,۰۰۰
تومان