بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فرجام عقل | طاقچه
تصویر جلد کتاب فرجام عقل

بریده‌هایی از کتاب فرجام عقل

۵٫۰
(۴)
چیزی به نام حقیقت ابژکتیو به معنای ابژه‌ای بیرونی در طبیعت نداریم که شناخت ما سراسر به نحوی از انحا متناظر با آن باشد. عقل تابع طبیعت نیست، بلکه طبیعت تابع عقل است. به عبارت دیگر، عقل از معیارهای موجود حقیقت فرمان نمی‌برد، بلکه معیار می‌آفریند. اما این نکته همچنان جایی برای امکان انگاره کانتی عینیت باقی می‌گذارد که طبق آن عینیت مشتمل است بر تبعیت از قواعد کلی و ضروری. پس تنها پرسش این است که آیا چنین قواعدی وجود دارند یا خیر. پاسخ یاکوبی به این پرسش صریح است: «خیر».
esrafil aslani
به گفته هامان، تنها در صورتی خاستگاه مشترک تمام قوای متفاوت را کشف می‌کنیم که در موضع تشریح برهم‌کنش میان آنها باشیم. اما اگر همچنان این قوا را تقسیم کنیم و به هرکدام منزلتی خودبسنده ببخشیم، در این صورت برهم‌کنش میان آنها رازآمیز و معجزه‌آسا جلوه خواهد کرد.
طاها ربانی
الگوی کانتیْ عقل را بر مبنای فعالیت پیشین آن تبیین می‌کرد و اعلام می‌داشت عقل به صورت پیشین تنها بدان چیزهایی علم دارد که خود خلق می‌کند یا چیزهایی که آنها را وادار به تبعیت از قوانین فعالیت خویش می‌سازد
هادی
باید به این نکته مهم توجه داشت که یاکوبی بود و نه کانت که بنیان‌های روشنگری را به لرزه در آورد. کانت از اصحاب نوعی روشنگری بود زیرا هرگز در حکم بنیادین روشنگری، یعنی هماهنگی عقل و ایمان، تردید نکرد.
طاها ربانی
اگر به دگردیسی‌های فلسفی عظیم دهه‌های ۱۷۸۰ و اوایل ۱۷۹۰ بنگریم، دشوار است مقاومت‌کردن در برابر این نتیجه‌گیری که روشنگری با بحرانی چاره‌ناپذیر روبه‌رو بود. به نظر می‌رسید هیچ راه نجاتی برای مرجعیت متزلزل عقل وجود ندارد. ظاهرا هیچ کس نمی‌توانست از مخمصه یاکوبی بگریزد. متافیزیک مندلسون در برابر اعتراضات نقد کانت آسیب‌پذیر بود؛ ایمان عملی کانت ظاهرا پس از آن‌همه حمله که به آن شد، نابسنده می‌نمود؛ و ویتالیسم هردر، هرچند بدیع بود و امیدبخش، اما نمی‌توانست پاسخی بسنده برای اعتراضات سنگین کانت علیه غایت‌باوری فراهم کند. در نتیجه مخمصه یاکوبی در دهه ۱۷۹۰ همان‌قدر برجسته بود که در تابستان ۱۷۸۵، یعنی آنگاه که یاکوبی نخستین بار آن را در صحنه فلسفی مطرح کرد. از همان اواخر دهه ۱۷۹۰، به نظر می‌رسید که بالضروره باید دست به انتخابی زد بین نیهیلیسم عقلانی یا ایمان‌گرایی غیرعقلانی.
محمد طاهر پسران افشاریان
اگر به دگردیسی‌های فلسفی عظیم دهه‌های ۱۷۸۰ و اوایل ۱۷۹۰ بنگریم، دشوار است مقاومت‌کردن در برابر این نتیجه‌گیری که روشنگری با بحرانی چاره‌ناپذیر روبه‌رو بود. به نظر می‌رسید هیچ راه نجاتی برای مرجعیت متزلزل عقل وجود ندارد. ظاهرا هیچ کس نمی‌توانست از مخمصه یاکوبی بگریزد. متافیزیک مندلسون در برابر اعتراضات نقد کانت آسیب‌پذیر بود؛ ایمان عملی کانت ظاهرا پس از آن‌همه حمله که به آن شد، نابسنده می‌نمود؛ و ویتالیسم هردر، هرچند بدیع بود و امیدبخش، اما نمی‌توانست پاسخی بسنده برای اعتراضات سنگین کانت علیه غایت‌باوری فراهم کند. در نتیجه مخمصه یاکوبی در دهه ۱۷۹۰ همان‌قدر برجسته بود که در تابستان ۱۷۸۵، یعنی آنگاه که یاکوبی نخستین بار آن را در صحنه فلسفی مطرح کرد. از همان اواخر دهه ۱۷۹۰، به نظر می‌رسید که بالضروره باید دست به انتخابی زد بین نیهیلیسم عقلانی یا ایمان‌گرایی غیرعقلانی.
محمد طاهر پسران افشاریان
ضربه نهایی به مرجعیت عقل در اوایل دهه ۱۷۹۰ بدان وارد آمد، با تجدید حیات شکاکیت هیومی و یأس نسبت به استنتاج استعلایی کانتی. نقدهای وارده بر استنتاج به دست راینهولد، شولتسه، مایمون، پلاتنر، اولریش و تیتیل، جملگی به نتیجه واحدی منتهی می‌شد: کانت تردیدهای هیوم در باب علیت را ابطال نکرده بود. هیچ توجیه مشخصی برای اطلاق اصل دلیل کافی بر تجربه وجود نداشت. در نتیجه قهرمانان عقل، هیچ بنیانی برای باور خود به اینکه عقل قادر است همه‌چیز را در طبیعت ایضاح کند، نداشتند. کانت، در اشاره به اهمیت مسئله هیوم در تمهیدات، جعبه پاندورا گشوده بود. هیچ کس تمایل نداشت که به خواب جزمی پیشانقدی برگردد؛ اما همچنین به نظر نمی‌رسید که کانت چاره‌ای برای کابوسی یافته باشد که او را از خواب بیدار کرد. البته، نقد عقل محض مسئله شناخت را دگرگون کرده بود؛ اما آن را حل نکرده بود. مسئله دیگر بر سر این نبود که نشان دهند تا چد هستندگان متمایزی چون بازنمود ذهنی و ابژه فیزیکی می‌توانند با هم تناظر داشته باشند.
محمد طاهر پسران افشاریان
ضربه نهایی به مرجعیت عقل در اوایل دهه ۱۷۹۰ بدان وارد آمد، با تجدید حیات شکاکیت هیومی و یأس نسبت به استنتاج استعلایی کانتی. نقدهای وارده بر استنتاج به دست راینهولد، شولتسه، مایمون، پلاتنر، اولریش و تیتیل، جملگی به نتیجه واحدی منتهی می‌شد: کانت تردیدهای هیوم در باب علیت را ابطال نکرده بود. هیچ توجیه مشخصی برای اطلاق اصل دلیل کافی بر تجربه وجود نداشت. در نتیجه قهرمانان عقل، هیچ بنیانی برای باور خود به اینکه عقل قادر است همه‌چیز را در طبیعت ایضاح کند، نداشتند. کانت، در اشاره به اهمیت مسئله هیوم در تمهیدات، جعبه پاندورا گشوده بود. هیچ کس تمایل نداشت که به خواب جزمی پیشانقدی برگردد؛ اما همچنین به نظر نمی‌رسید که کانت چاره‌ای برای کابوسی یافته باشد که او را از خواب بیدار کرد. البته، نقد عقل محض مسئله شناخت را دگرگون کرده بود؛ اما آن را حل نکرده بود. مسئله دیگر بر سر این نبود که نشان دهند تا چد هستندگان متمایزی چون بازنمود ذهنی و ابژه فیزیکی می‌توانند با هم تناظر داشته باشند.
محمد طاهر پسران افشاریان
پیامد فلسفه کانت، اگر مفروض ناسازگار شیء فی‌نفسه را کنار می‌گذاشت، شکاکیت بود؛ و پیامد فلسفه اسپینوزا، اگر زبان دینی ظاهری خود را کنار می‌گذاشت، آته‌ئیسم و جبرباوری
هادی
الگوی اسپینوزایی عقل را بر مبنای دلیل کافی تعریف می‌کرد، که به صورتی یکسره مکانیستی تفسیر می‌شد، به نحوی که بیان آن بدین صورت درمی‌آمد: «برای هر رخداد ب، باید رخداد پیشینی به نام الف وجود داشته باشد، به نحوی که با فرض الف، ب ضرورتا حادث شود». اما، اگر این اصل کلیت یابد، منجر به آته‌ئیسم و جبرباوری می‌شود؛ زیرا خدا و اختیار باید کنشگرانی باشند که خود علت خویشند، علت‌هایی که بتوانند بدون علتی پیشین عمل کنند.
هادی

حجم

۵۶۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۲۰ صفحه

حجم

۵۶۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۲۰ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان