بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جنون و مرگ در فلسفه | طاقچه
تصویر جلد کتاب جنون و مرگ در فلسفه

بریده‌هایی از کتاب جنون و مرگ در فلسفه

نویسنده:فریت گوون
امتیاز:
۴.۳از ۸ رأی
۴٫۳
(۸)
ما از یاد می‌بریم که همگی مردگانی هستیم در حال مجادله با مردگان.
Juror #8
تفکر باید علیه خودش بیاندیشد، که به‌ندرت دست به چنین کاری می‌زند.
Juror #8
«ناتوانی انسان در دیدن خویش با خودپوشیدگیِ روشنگاهِ هستی منطبق است.»
Juror #8
حاضرسازی آنچه حاضر است به انسان (در مقام سوژه) متعلق نیست، بلکه به‌عکس انسان خود به‌شیوه‌ای شگفت‌آور به حضور متعلق است.
Juror #8
مرگ «جایی» است که بایستی بیننده آن را اشغال کند تا ببیند.
Juror #8
جنون بار دیگر نه به‌واسطه به حاشیه‌راندن دیوانه، بلکه از طریق گزافه‌گویی عقل در باب جنون کنار گذاشته شده است
atefeh
دیوانگی مسئولیت اخلاقی را ساقط نمی‌کند (حتی اگر احتمالاً از مسئولیت قانونی طفره رود).
Juror #8
همان‌گونه که گرینه مطرح می‌سازد «دیوانگی همزمان وحدت و تقابل است، وحدت خود با خود و همچنین بریدن و فراروی از خود در تمامیت سیالش.
Juror #8
آنچه حاضر می‌شود صرفا آن چیزی نیست که هم‌اکنون حاضر است، بلکه آنچه نه‌فعلا حاضر است نیز هست.
Juror #8
(شگفتی) صرفا وضعیت و حالت ذهنیِ فردی نیست که در آستانه بزنگاه فلسفه‌ورزی قرار دارد، بلکه هم‌نوایی میان پرسشگر و جهان است. به این معنای واژه «آغاز»، در واقع فلسفه آغازهای متعددی دارد، و گویا شگفتی یکی از آنهاست.
Juror #8
مطابق تصور افلاطون، آنچه یک فعالیت خاص را به فلسفه بدل می‌سازد، طریقی است که در آن فرد به این فعالیت مشغول می‌شود. فلسفه شناخت اصولی معین یا محتوایی خاص نیست، بلکه مشغولیت ویژه با لوگوس است.
Juror #8
در-زمان-بودن را بایستی در مورد اگزیستانس انسانی متفاوت از زمان ساعت درک کرد.
Juror #8
ادراک بشری هرگز ادراکی «حیوانی» نیست و «عقل» امری اضافه بر این ادراک نیست.
Juror #8
منفیت به نزد هگل یک اظهار یاس یا نابودی کامل نیست، زیرا منفیت همواره با محتوایی معین سروکار دارد. در حقیقت، آن امری که منفی است با متعین شدن خود را به محتوای آگاهی بدل می‌سازد. بنابراین، نزد هگل منفیت منحصرا نه یک نفی، بلکه یک محتوای ایجابیِ متعین را نیز پدید می‌آورد. وحدت نفی و ایجاب است که به رفع (فراروی) تفکر امکان می‌دهد. این نکته را می‌توان در یقین حسی مشاهده کرد، جایی‌که توصیف محض بی‌واسطه به‌نحو اجتناب‌ناپذیر به چیزی غیر از خودش بدل می‌شود، و در همین بازگشت به خویشتن حقیقتش را می‌یابد.
Juror #8
در حین سخن‌گفتن از «انسان»، داریم خودمان را تا آنجا که ممکن است، بیان می‌کنیم. اما انسانی که ما با او سروکار داریم انسانی تاریخی است، یعنی کسی که تاریخ را می‌آفریند، از طریق تاریخ توامان حفظ می‌شود و مورد دستبرد آن قرار می‌گیرد. این انسان تاریخی «فردی» جدا و تک‌افتاده نیست، بلکه گذشته خویش را به دوش می‌کشد.
Juror #8
ذات انسان متعلق به خودش نیست. هیچ انسانی وجود ندارد که حضور مستقل از خود عمل حاضرسازی به او متعلق باشد.
Juror #8
در جوار هستی بودن یعنی در جوار نیستی بودن، در جوار مرگ بودن و پیوسته در معرض مرگ بودن است
Juror #8
فلسفه بر جنون مبتنی است، نه بر اساس گوش فرادادن به دیوانه، بلکه بیشتر از طریق لحاظ‌کردن جنون به‌مثابه مفصل‌بندی ویژه‌ای از منفیت.
Juror #8
مرگ رویدادی در زندگی نیست. ما مرگ را به تجربه درنمی‌آوریم. «ویتگنشتاین»
پویا پانا
در حقیقت، جنون و مرگ با همدیگر مرتبط‌اند، زیرا هر دو نمودهایی از منفیت در درون گفتمان فلسفی هستند.
Juror #8
فلسفه، در تکاپوی‌اش در جهت عقلانیت، بیشتر اوقات در توصیف خود به نوعی از جنون متوسل شده است.
Juror #8
اجبار به اندیشیدن از بیرون، از جانب دیگری می‌آید. بدون مجال‌دادن به این غیریت که اندیشیدن فلسفی را در تنگنا قرار می‌دهد، نمی‌توان به اندیشیدن ادامه داد.
Juror #8
خود جنون دارای حقیقت نیست، فرد دیوانه نیز با جهان خارج پیوندی کاملا غیرحقیقی دارد. با این‌همه، در رابطه با جنون همچنان حقیقتی وجود دارد، حقیقتی که تنها برای عقل قابل دستیابی است.
Juror #8
ضوابط و حدود عقلانیت به نظر می‌رسد که با ضوابط و حدود حقیقت برابر باشد. باور داشتن به آنچه حقیقی است، عقلانی است، و عدم اعتقاد به آنچه حقیقی است غیرعقلانی است -البته مگر اینکه استدلال فرد در باب آنچه حقیقی است، خطا باشد.
Juror #8
فلسفه، در تکاپوی‌اش در جهت عقلانیت، بیشتر اوقات در توصیف خود به نوعی از جنون متوسل شده است.
Juror #8
فوکو «من سخن می‌گویم» را با «من می‌اندیشم» در مقابل هم قرار می‌دهد و ادعا می‌کند که «من سخن می‌گویم» فاقد یقین بی‌چون و چرای «منِ» «من می‌اندیشم» است. با این‌همه، «من می‌اندیشم» به نظر می‌رسد که دارای همان مسئله ناپدید شدن لحظه‌ای است که من به سکوت می‌افتد. دکارت از این مسئله آگاه است و وجود خدا را برای پرهیز از آن درکار می‌آورد. به‌وضوح، در روایت مدرن چنین حرکتی غیرممکن است. دقیقا به این معناست که فوکو اظهار می‌کند که دکارت جنون را طرد می‌کند، امکان نابودی یا گسست فعالیت اندیشه را طرد می‌کند.
Juror #8
رابطه اخلاقیِ ممکن میان فرد دیوانه و عاقل دال بر این نیست که شخص دیوانه باید مطابق معیارهایی درمان شود که پیشاپیش بر وجه عقلانیت بنیان‌گذاری می‌شوند، بلکه مستلزم کنار نهادن چنین معیارهایی است و نیازمند این است که فرد در مقابل امکان به خطر افتادن عقلانیت خود گشوده باشد.
Juror #8
دریدا اصرار می‌ورزد که قدرت تفکر متافیزیکیِ غرب تنها در طرد نیست، بلکه در قدرت «مستعمره‌کردن» نیز هست. به سخن دیگر، عقلانیت غرب جنون را با ساکت نگه‌داشتن آن طرد نمی‌کند، بلکه بیشتر با دادن آوایی خاص به آن، یعنی آوای عقلانیت، بر آن چیره می‌شود.
Juror #8
دیوانگی، به‌مثابه از خود به در شدن، را می‌توان توامان به‌عنوان یک حالت بیماری و بخشی از تقلای نفس جهت رهایی از این‌همانی انتزاعی با وجود طبیعی‌اش به‌منزله احساس نفس فردی نگریست.
Juror #8
«دیوانگی و عقلانیت در واقع به‌عنوان اموری متقابل تصور نمی‌شوند، بلکه از جهات خاصی همچون پدیدارهایی وابسته به هم، در برخی ساختارهای زیربنایی سهیم با هم تلقی می‌شوند که هر کدام به انحای قابل توجه دیگری‌شان را آشکار می‌سازند».
Juror #8

حجم

۳۷۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

حجم

۳۷۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان