بریدههایی از کتاب یوسف آباد، خیابان سی و سوم
۳٫۰
(۲۱)
خیلی مواظب باش که زمستان احوال گرمسیریات را بد نکند.
باران
خیلی چیزها هست که باید خودت بهتنهایی حلوفصلشان کنی.
باران
نگاهت باید ترس گوینده را بریزد.
باران
من از آدمهای توی خطای حافظه خوشم میآید.
آدمهایی که خیال میکنند تو را جای دیگری دیدهاند.
باران
حرفها خودشان خودبهخود نمیآیند؛ واج میشوند، مصوت میشوند و درست یک هوا بیرونتر از دندانها قرار میگیرند، ولی بیرون نمیپرند... سقوط آزاد مصوتها لغو میشود. سقوط آزاد همیشه خطرناک است. مخصوصاً اگر بدون طناب و کمربند ایمنی باشد. حرفهایی که به خاطرات عاشقی مربوط میشوند، این کمربند را ندارند. خطرناکاند.
باران
احساس میکنم میتوانم سختترین حرفهای دنیا را با سادهترین کلمات بزنم، و این چه حس عجیبی است.
باران
هر چه فکر کنی همان میشود.
باران
در خیابان که راه بروم، کلماتم زنده میشوند. خیابان زبانهای در حال انقراض را دوباره زنده میکند...
باران
این جوانها چه میدانند بیاحتیاطی عاطفی یعنی چی و چه عواقبی دارد
باران
خداحافظی با نوجوانی غمانگیز است.
n re
جای آنکه بیاید و رک و پوستکنده حرفش را بزند و از فکر دربیاید، توی خودش میریزد. حتماً تا حالا برای خودش زندگینامهٔ تراژیکی هم ساخته است...
باران
راستش را بخواهی این دلشورهها برام خوب است. میدانی چند وقت است دلم شور نمیزند؟
باران
ببین چه پروانهای بشود کرم ابریشمی که چهار سال است دور خودش پیله میتند.
باران
قلب من شبهقارهای فقیر است ولی بمب اتمی دارد. بمب اتمیاش هر لحظه ممکن است بترکد.
n re
آدم نباید به گذشتهها برگردد، گذشتهها استخوان آدم را پوک میکنند و باعث میشوند قلب آدم تیر بکشد.
n re
جواب بعضی سؤالها را فقط دیوانهها میدانند
n re
برای وصال باید حجاب را کنار زد. ما هم باهم حجاب را کنار میزنیم.
n re
من. میروم شهرکتاب. کتاب یار مهربان است.
n re
عاشقها همیشه میتوانند دوتا گوش مخملی روی سرت سبز کنند.
n re
شهری از شهر دیگر به تو سزاوار نیست و بهترین شهرها شهری است که تو را در برگیرد...
n re
مگر چندتا دختر توی کرهٔ زمین هست که سالهای نوجوانیات شبوروز به آنها فکر کرده باشی؟
n re
ببین چه پروانهای بشود کرم ابریشمی که چهار سال است دور خودش پیله میتند
n re
جانور نر جلوِ جانور ماده جولان میدهد.
n re
باشوقوذوق آمده سمت هتل. دل توی دلش نبوده.
شاید جایی میان ابرها بوده ولی نه بهخاطر تو، بهخاطر شورونشاطی که توی سرش داشته. تو حق نداری خوابهای نقرهای کسی را با یک کلمه ازش بگیری، و همینالان گرفتی.
n re
نشنیدی گفتی دخترم؟ شنیدن دخترم از مردی که بههر دلیل دوستش دارد جنایت است. قتل عمد است. نسلکشی است
n re
زنها یک بخش اضطراری انتقامگیر در وجودشان دارند که در مواقع لزوم آن را بهسرعت بهکار میاندازند.
n re
پدر خودش را به فراموشی زده بود و مادر به ناخوشی. ناخوشی و فراموشی دو روی سکهٔ قطع امید
n re
گم شده است. از خانه خارج شده و تاکنون مراجعت نکرده است. نامبرده دارای اختلال حواس است؛ اختلال حواس خانوادگی. مثل باباش حواسپرت است و همهاش یادش میرود پدر و مادر و خواهر و دوست و آشنا یعنی چه
n re
راستش را بخواهی این دلشورهها برام خوب است. میدانی چند وقت است دلم شور نمیزند؟
n re
بعضیوقتها چند سال پیش همین دیروز یا پریروز است.
n re
حجم
۱۰۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۱۰۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان