بریدههایی از کتاب دفتر روشنایی
نویسنده:محمد بن علی سهلگی
مترجم:محمدرضا شفیعی کدکنی
انتشارات:انتشارات سخن
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۳از ۱۲ رأی
۴٫۳
(۱۲)
بایزید گفت: «اگر سیصد سال روزه بگیری و سیصد سال به نماز ایستی و بر آنچه من تو را بران میبینم، باقی باشی، از این علم ذرّهای نصیب نخواهی بُرد.» گفت چرا ای استاد؟ بایزید گفت: «زیرا تو در حجابِ نَفْس خویشی.»
noir
و هم ازو شنیدم که میگفت: «نخستین حج که گزاردم خانه را دیدم. دیگر بار حج گزاردم، صاحبْ خانه را دیدم و خانه را ندیدم. سه دیگر بار حج گزاردم نه خانه را دیدم و نه صاحب خانه را.»
pockethead
«اولیای او را دوست میدار، تا تو را دوست بدارند، زیرا که خدای در هر شبانهروز هفتاد بار به دل اولیای خویش مینگرد، شاید در قلبِ یکی از اولیای خویش نظری به نام تو کند و بر تو ببخشاید.»
Ali shamlou
علامت آنک حق تعالی او را دوست دارد آن بودکه سه خصلت بدو دهد: سخاوتی چون سخاوت دریا و شفقتی چون شفقت آفتاب و تواضعی چون تواضع زمین. (۶b)
Ali Yeganeh
اگر مرا گویند فردا در قیامت که: چرا نکردی؟ دوستتر از آن دارم که گویند: چرا کردی؟ یعنی طاعت زیادتی نیاوردن بهتر از آنک معصیت کردن.
شهاب
از بایزید شنیدم که میگفت: «سی سال خدای را جُستم. پس دانستم که من اویم. پنداشتم که من او را میجویم و او بود که مرا میجُست.»
شهاب
مرا دلیست که هروقت کان غمین نشود
به غمگنان شود و غم فراز گیرد وام.
Ali Yeganeh
شطح کلمهای است که تعریف علمی آن محال است. «گزارهای» است «هنری و عاطفی.» این گونه گزارههای هنری و عاطفی ظاهری غامض و پیچیده دارند و معنای آن برای بعضی قابل قبول است و برای بعضی دیگر غیرِ قابل قبول. همه کسانی که در طولِ تاریخ ستایشگرانِ «اَنا الحقِّ» حلّاج و «سبحانی» بایزید بودهاند، کسانی بودهاند که این گزارهها ایشان را اقناع کرده است و تمامی کسانی که به کشتنِ حلّاج و آواره کردن بایزید کوشیدهاند، و در طولِ تاریخ منکرانِ ایشان بودهاند، کسانی بودهاند که این گزارهها آنان را اقناع نکرده است.
مروارید ابراهیمیان
ردّ و قبولِ «شطح» ردّ و قبول «علمی و منطقی» نیست. ردّ و قبولِ «هنری» و «اقناعی» است.
مروارید ابراهیمیان
چنان که ملاحظه میشود، «آدم»، که در روایتِ مؤلف ما فرزند بایزید از همسری به نام حِرّه دهستانیه است، کسی نیست جز برادرِ بایزید، که بر طبق روایات قدیم سه برادر بودند: بایزید، آدم و علی.
و آنها که در دورههای بعد خواستهاند خود را از فرزندان بایزید، عارف نامدار و سلطان العارفین، به شمار آورند این نسبت را اختراع کردهاند و «آدم» برادرِ بایزید را تبدیل به پسرِ او، از همسری به نام حُرّه دهستانیه، کردهاند.
مروارید ابراهیمیان
و هم ازو شنیدم که میگفت هر روز که در آن بایزید وَجْدی نداشت و بلایی بدو نمیرسید و دشواریی نمیدید پروردگار خویش را ندا میداد که اِلاهی امروز نانِ مرا فرستادی و بلای مرا نفرستادی که با آن نان خورش کنم. گفت که پیوسته از خدای بلا میخواست و کیا داعی، رحمهالله، آنگاه که حدیث بلای مردان و ابدال میکرد این بیت پارسی را میخواند:
مرا دلیست که هروقت کان غمین نشود
به غمگنان شود و غم فراز گیرد وام.
zare
«شبی به جستجوی دل خویش پرداختم و آن را نیافتم. سحرگاه میشنیدم که یکی مرا میگفت: اینک آنجاست! جز ما را میطلبی؟»
سعید کریمی
و بایزید گفت: «خدای را بندگانی ویژهاند که اگر یک ساعت بهشت را از دیدارِ خویش حجاب آنها کند آنگونه فریادخواهی کنند که دوزخیان از بهر رهایی از دوزخ.»
کاربر ۱۲۷۰۵۵۱
بایزید را گفتند با که صحبت اختیار کنیم؟ گفت: «با آنکه چون بیمار شوی به بیمارپُرسی تو آید و چون گناه کنی توبه تو را درپذیرد.»
فرح
گفت: «در آغاز کار در غلط افتادم. پنداشتم که این منم که یادِ او میکنم، حال آنکه او بود، که قبل از یاد کردِ من، یادِ من میکرد. و میپنداشتم که من در طلبِ اویم حال آنکه او در طلب من بود پیش از طلبِ من و میپنداشتم که من او را میشناسم، حال آنکه او بود که مرا میشناخت از آن پیشتر که من او را بشناسم و میپنداشتم که من او را دوست میدارم حال آنکه او بود که مرا دوست میداشت، پیش از آنکه من او را دوست بدارم. میپنداشتم که این منم که پرستش او میکنم، حال آنکه او بود که همه خلایق زمین را در خدمتِ من درآورده بود.»
فرح
«معرفت در ذات حق جهل است، و علم در حقیقتِ معرفت جنایت. و اشارت از سوی اشارتکننده شرک است در اشارت.»
ali73
۱) تجربه عرفانی، مثل هر تجربه ذوقی و جمالشناسانه و هنریی، امری است شخصی.
۲) تجربه عرفانی، مثل هر تجربه ذوقی و هنریی، غیرقابل انتقال به دیگری است.
۳) تجربه عرفانی، مثل هر تجربه جمالشناسانهای، غیرقابل تکرار است.
مروارید ابراهیمیان
گفت: «در طاعتها آفاتی نهفته است که نیازی به جستجوی معاصی نیست.»
فرح
(بایزید گفت: «زنان را حال نیکوتر از ما است. زن به هر ماه پاک میشود و گاه باشد که در یک ماه دو بار پاک شود و از حیض غسل کند و ما در همه عمر، یک بار هم، پاک نمیشویم.»
امین بهاگیر
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۴۰۲ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۴۰۲ صفحه
قیمت:
۱۳۰,۰۰۰
تومان