بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نامی | طاقچه
تصویر جلد کتاب نامی

بریده‌هایی از کتاب نامی

انتشارات:انتشارات سخن
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۴از ۱۲۲ رأی
۳٫۴
(۱۲۲)
باران ارثیهٔ خانوادگی ماست بچه که بودم از سقف خانه‌امان می‌چکید و بزرگ که شدم از چشمانم!
la lumière
اگر می‌دانستی چه‌طور در روح و جانم رخنه کردی... کاش می‌فهمیدی که بین همهٔ آدم‌های دور و برم،‌ تنها تو هستی که جاذبهٔ خاصی داری، اصلا انگار از زمان‌های دور، از جایی که نمی‌دانم کجاست، می‌شناسمت. جایی که زمان و مکان در آن معنایی ندارد و فقط روح انسان مسلط بر هر چیزی است. انگار تو را از ازل می‌شناسم. انگار بچه که بودم هم در رویاهایم می‌دیدمت! در بازی‌هایم، در رویاهای عاشقانه‌ام تو را می‌دیدم و می‌خواستم. در ذهن ناخودآگاهم همیشه بوده‌ای.
la lumière
در دیر خرابات کسی پیر نشد وَز مردن آدمی زمین سیر نشد گفتی که بهار آید و ما عیش کنیم بسیار جوان مرد و یکی پیر نشد
Homa Mohammadi
جوانه که زدی دیگر برایت فرق نمی‌کند پایان چه می‌شود، رشد می‌کنی، بزرگ می‌شوی. هر اتفاقی هم که بیفتد و هر پایانی هم که در انتظارت باشد، مهم این است که تو شروع کرده‌ای...
حُمی
آخ از این واژهٔ منفوری که باعث خیلی دردسرها می‌شد! امان از فرهنگ و اعتقاد ما. گاهی هم برای ترشیده نشدن یک عمر بدبخت می‌شدیم. گاهی هم دختری کم سن و سال را دست گرگ می‌سپردند که خدایی نکرده ترشیده نشود. باز هم اوضاع نسل ما بهتر از گذشته‌ها بود؛ اما مگر تفکر و اعتقاد اشتباه به این زودی رخت برمی‌بست از زندگی‌امان؟ چند دختر دیگر باید بدبخت می‌شدند و ناخواسته شوهر می‌کردند یا به خاطر رسیدن به مرز همان ترشیدگی، کسی را که جفتشان نبود، همفکرشان نبود انتخاب می‌کردند که فقط ترشیده نشوند و مضحکه اقوام و دوستان نباشند!
zahra.s
اصلا سختی جوهر هر آدمیه. جوهرت که غلیظ شد، خط زندگیتم نمایان‌تر
naqme
سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی ما را ز سر بریده می‌ترسانی گرما ز سر بریده می‌ترسیدیم در مجلس عاشقان نمی‌رقصیدیم در دیر خرابات کسی پیر نشد وَز مردن آدمی زمین سیر نشد گفتی که بهار آید و ما عیش کنیم بسیار جوان مرد و یکی پیر نشد
la lumière
این روزها خیلی‌ها با همهٔ شلوغی دور و برشون با وجود همهٔ آدم‌های خوب و بد دورشون، تنهان!
حُمی
کاش هر روز زندگی همین‌طور آروم بود. بعضی وقتا از این آرامش‌های یه هویی می‌ترسم. احساس می‌کنم پشتش طوفانه.
kh.heidary
جوانه که زدی دیگر برایت فرق نمی‌کند پایان چه می‌شود، رشد می‌کنی، بزرگ می‌شوی. هر اتفاقی هم که بیفتد و هر پایانی هم که در انتظارت باشد، مهم این است که تو شروع کرده‌ای...
fatemeh_feli
«سرفه اگر کنم، خاک می‌پاشد از این درون متروکهٔ بی‌ساکن»
shaghayegh.9473
هر جنس لطیفی قرار نیست دلبری کنه، دلبسته کنه، سوءاستفاده کنه، بعدتر خیانت کنه و آخرش م رها کنه!
m-a
فکرشو که می‌کنم، می‌بینم منم دودی‌ام. همیشه دود کارهای بقیه به چشمم رفته. دود که چشم رو بگیره، خود به خود دنیا خوب و بد مطلق می‌شه. یا سفید یا سیاه! انگار تأثیر دودی که به چشم می‌ره، روی رنگدونه‌ها و فهم رنگ‌هاست! فهم بینایی رو می‌گیره. سیاه و سفید می‌بینی فقط!
nafis.s.m
باران ارثیهٔ خانوادگی ماست بچه که بودم از سقف خانه‌امان می‌چکید و بزرگ که شدم از چشمانم!
کاربر ۳۹۱۱۰۸۶

حجم

۴۵۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۵۴ صفحه

حجم

۴۵۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۵۴ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
تومان