بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تغییر تمدن | طاقچه
تصویر جلد کتاب تغییر تمدن

بریده‌هایی از کتاب تغییر تمدن

نویسنده:مهدی مظاهری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۲ رأی
۴٫۰
(۲)
بی‌آنکه تو را دیده باشم از تو هزار خاطره دارم.
مادربزرگ علی💝
قاضی حق را به دیگری داد   و زره معروف به دزدی سپرده شد که می‌دانست حق با امیرست و امیر با حق.
مادربزرگ علی💝
آن‌کس که دوست می‌دارد از دوست داشته شدن بی‌نیاز است...
مادربزرگ علی💝
دوباره با خشم فریاد زد: - «از رودخانه بگذرید!»   سربازها مثل مورچه‌های مردد یکی یکی سوار قایق‌های کاغذی شدند   -‌ «همه کشته خواهیم شد»   در همهمه تردیدها یکی از ما تفنگ را به سوی فرمانده نشانه رفت و تنها یکی از ما کشته شد.
مادربزرگ علی💝
نخستین کشف انسان پرسش بود و شریف‌ترین آن آیینه   او که می‌پندارد منم کیست؟
matina
درباره من حرفی برای گفتن نیست جز اینکه مرگ هنوز تصمیمش را نگرفته است.
phi.lo.bib.lic
بیش از‌ آنچه فکر می‌کنی سکوت کن   هرجا پرسشی باشد دروغی هم هست.
matina
درهای قلعه باز شد هدیه دشمن اسبی چوبی بود برای پادشاهی مغرور که فکر می‌کرد پیروزی به تدبیر است.
matina
با تو در بیراهه‌ها گم شدم تا بدانی مقصد همیشه رسیدن نیست.
phi.lo.bib.lic
بی‌آنکه تو را دیده باشم از تو هزار خاطره دارم.
phi.lo.bib.lic

حجم

۵۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۵۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
۱۴,۰۰۰
۵۰%
تومان