بنیبشر طلبکاران مالباختهای را مانند که در غیاب آنکس که کلاهشان ربوده، در پوستین یکدیگر افتادهاند. بزهکار اصلی گریخته یا از ازل ناپیدا بوده، و ما مَعاشرِ باختگان آستین یکدیگر میکشیم. شدت میل و ندرت رضا، به مصداق قلتِ زاد و طول طریق، از ما تشنگانی ساخته است مستسقی.
پیام
در غرب شاید خبری نباشد، لیکن در شرق کمتر از آن؛ که آموزهها و شیوههای غرب نکتهبینتر از شرق بوده است و راستگوتر؛ در ویرایشِ کهنهمتنِ ناخوانای خلقت، و بهرهبری از عقلِ تجربی در رامکردنِ میل مفرط، تا اینکه به این برتَنَد که شکافتن پردههای حجابِ حقیقت میخواهد، و درگذشتن از محدودهٔ ماهیت بشری، ولیک در واقع درآلوده به انواع مشتهیات باشد با چاشنی ریا هم؛ در میانهٔ میدان این تعارضِ ظاهر، من کوشیدهام به راهی به ترکیب لذت و اخلاق.
پیام
از آنچه آن روزها در این ستون گفتهام چیز چندانی نیست که اینک با آن بهکلی خلاف ورزم و از آن برگشته باشم، الا اینکه برخی، مدتی است که دیگر در زمرهٔ اولویتهایم نیست؛ خاصه برخی ایضاحات، که گوئی رنگ نصیحت دارد، به مخاطبانی، که گویا ناشنوای مادرزاد بودند.
پیام