بریدههایی از کتاب وقایع نگاری های الجزایر (ناداستان ۱۰)
۳٫۸
(۹)
گرچه از نظر تاریخی ثابت شده که بقای ارزشهایی مانند «کشور» یا «انسانیت» نیازمند این است که کسی برای آنها مبارزه کند، اما باید به یاد داشت که مبارزه (و نه حتی زور و اجبار) بهتنهایی توجیهکنندهٔ آنها نیست. نفسِ مبارزه باید به واسطهٔ ارزشها توجیه شود. انسان تنها زمانی قادر است برای حقانیت چیزی مبارزه کند که مطمئن باشد جنگجویان زیردستش کمر به قتل همان حقانیت نبسته باشند.
Reza.golshan
حکومت ممکن است قانونی باشد، اما مشروعیت آن تنها هنگامی به دست میآید که ضامن رعایت عدالت میان منافع عمومی و آزادی فردی باشد.
شلاله
همواره وقتی یک مشکل سیاسی به بحرانی انسانی تبدیل میشود، جای امید و پیشرفتِ بیشتری وجود دارد.
Reza.golshan
میدانم که بسیاری از مردم مسحور دهشت ناشی از مصیبتهای بزرگ تاریخی هستند به همین دلیل با حالتی بهتزده نمیدانند باید چه کنند و فقط منتظر میمانند. آنها منتظر میمانند و عاقبت یک روز ترس آنها را میبلعد. میخواهم بگویم که چنین طلسمی میتواند شکسته شود، اینکه چنین عجزی فقط یک توهم است و گاهی تنها یک قلب شجاع، خرد و جسارت برای غلبه بر قضاوقدر کفایت میکند.
Reza.golshan
چه چارهای برای فروکاستن از چنین محنتی پیشنهاد میشود؟ فقط یک راهحل وجود دارد: صدقه. غلاتِ توزیعشده، کنار مبالغ کمکی، مراکزی را که به «خیریهها» معروفاند پدید میآورند.
دربارهٔ توزیع غلات تنها به شرحی مختصری اکتفا خواهم کرد. تجربه نشان داده که این فرآیند تا چه اندازه بیهوده بوده. اعانهٔ ۱۲ لیتری غلات آن هم هر دو یا سه ماه به خانوارهایی با چهار پنج سر عائله، شبیه آبدهان انداختن در اقیانوس است. میلیونها دانهٔ غله به همین طریق و البته بدون هیچ تأثیر مشخصی توزیع میشود. البته عقیده ندارم که وجود حس دستگیری از تهیدستان و صدقهها از اساس امری بیهوده محسوب میشود، اما گمان میکنم که در برخی موارد نتیجهٔ این صدقههاست که هرز میرود. در نتیجه تنها یک سیاست اجتماعی مشخص و سودمند میتواند جایگزین مناسبی برای آن به حساب آید.
شهریار
گروه دیگر نیز افرادی هستند که علاقه و پیشهٔ آنها به طور طبیعی از امور عمومی دورشان میکند. اغلب به کاری میپردازند که برای اجتماع مفید باشد و کفاف گذران زندگیشان را بدهد. آنها نیز ممکن است همانند خیلیهای دیگر در حاشیه باقی مانده باشند و گهگاه برای کشتهشدگانِ حملات، با جگرخراشترین صدای ممکن سوگواری کنند. اما آنها نیز احساس میکنند که ساختن، تعلیم و خلق کردن در سرزمینی که سراسر با نفرت پوشانده شده و غرقِ خون است دیگر ممکن نیست.
Reza.golshan
در زمینهای لمیزرع این مناطق به طور مطلق چیزی عمل نمیآید. ساکنان منطقه برای تولید زغال (که سعی میکنند آن را در دلس بفروشند) چوب جمعآوری میکنند و آن را میسوزانند. من بهعمد عبارت «سعی برای فروش» را به کار میبرم زیرا مجوزی برای فروش زغال ندارند، بنابراین بیشتر اوقات محمولههای آنها، که ناچارند برای حملونقلش از قاطر استفاده کنند، توقیف میشود. در نتیجه، روستاییان در خفا و پنهانی زغالها را شبهنگام به دلس میبرند اما جنگلبانان در تمام ساعات شبانهروز گوشبهزنگ عبور چنین محمولههایی هستند. علاوهبر محموله، خود حیوانات نیز توقیف میشوند و به آغلهای مخصوص فرستاده میشوند. زغالسازان، افزون بر جریمه برای بازپسگیری چهارپا، باید برای هزینهٔ اجارهٔ آغل نیز جداگانه پول پرداخت کنند. اگر فرد خاطی از عهدهٔ پرداخت این مبلغ برنیاید، دستگیر میشود و به زندان میرود؛ به جایی که دستکم میتواند غذا بخورد. چنین چیزی بدین معناست که فروش زغال، تنها راه ارتزاق مردم بنیسلیم است.
شهریار
حجم
۱۵۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۵۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
قیمت:
۳۶,۰۰۰
تومان