بریدههایی از کتاب آرمان شهری برای واقعگراها و چگونه به آن برسیم
۲٫۸
(۲۰)
ویکتور هوگو - «هیچچیز قویتر از اندیشهای نیست که زمان آن فرا رسیده»
hadi
تکنولوژیهای پیشرفته، مشاغل بیشتری را از بین میبرند و ما را مجدداً نزد مربی کاریابی میفرستند. و صنعت تبلیغات تشویقمان میکند تا پولی که نداریم را صرف آشغالهایی که نیاز نداریم بکنیم تا بتوانیم افرادی که نمیتوانیم تحملشان کنیم را تحت تاثیر قرار دهیم. پس از این کار میتوانیم سراغ شانهٔ روانشناسمان برویم تا بر روی آن گریه کنیم.
این همان ویرانشهری است که در آن زندگی میکنیم.
hadi
«نارضایتی اولین گام پیشرفت یک انسان یا ملت است.»
hedayat71
«آنهایی که نمیتوانند گذشته را به خاطر بیاورند، محکوم به تکرار آن هستند.»
Hamideh Rezaee
«توان پر کردن هوشمندانهٔ اوقات فراغت، آخرین محصول یک تمدن است.»
برتراند راسل (۱۸۷۲–۱۹۷۰
hedayat71
صنعت غذا، آشغالهای ارزانقیمتی که با نمک، شکر و چربی پر شدهاند را به ما میدهد و ما را در مسیری قرار میدهد که خیلی سریع به پزشک و متخصص تغذیه ختم میشود. تکنولوژیهای پیشرفته، مشاغل بیشتری را از بین میبرند و ما را مجدداً نزد مربی کاریابی میفرستند. و صنعت تبلیغات تشویقمان میکند تا پولی که نداریم را صرف آشغالهایی که نیاز نداریم بکنیم تا بتوانیم افرادی که نمیتوانیم تحملشان کنیم را تحت تاثیر قرار دهیم.
صبوری
«یک سقراط ناراضی بودن، بهتر از این است که یک احمق راضی باشید.»
سهیل مقدم
در هر گوشهٔ خیابانها طعمههایی همچون مشروب، عیاشی، قرض، خرید، مشقت، استرس و کلاهبرداری قرار دارند. هرقدر به خودمان دربارهٔ آزادی بیان بگوییم، باز هم بعید است ارزشهای ما به ارزشهای شرکتهایی که تبلیغات ساعات اوج در اختیارشان است، نزدیک شود. اگر یک جناح سیاسی یا یک فرقهٔ مذهبی میتوانست کسری از تاثیر صنعت تبلیغات را بر ما و کودکانمان داشته باشد، هماکنون همهٔ ما دست به سلاح بودیم. اما ازآنجاییکه تبلیغات دست بازار است، «خنثی» میمانیم.
صبوری
«اگر میخواهید فقرا را درک کنید، خود و ذهنتان را در جای دیگری تصور کنید. در این شرایط، کنترل شخصی چالشبرانگیز میشود. بهراحتی منحرف و گمراه میشوید. و هر روز همین داستان را دارید». به همین ترتیب، کمیابی (چه زمانی و چه مالی)، به تصمیمات ناآگاهانه ختم میشود.
اما یک تمایز کلیدی میان سرشلوغی (کمیابی زمان) و زندگی در فقر (کمیابی مالی) وجود دارد: در حالت دوم، حتی نمیتوانید یک لحظه از فقر جدا شوید!
hadi
این نارضایتی موجب دلگرمی من است، زیرا نارضایتی متضاد با بیتفاوتی است. نوستالژی گسترده و افسوس خوردن برای گذشتهای که هرگز حقیقت نداشته، نشان میدهد که هنوز آرمانهایی داریم، حتی اگر آنها را زندهبهگور کرده باشیم.
پیشرفت حقیقی با چیزی آغاز میشود که هیچ اقتصاد دانشبنیانی قادر به تولید آن نیست: «درک معنای یک زندگی خوب»
صبوری
ویکتور هوگو - «هیچچیز قویتر از اندیشهای نیست که زمان آن فرا رسیده»
کاربر ۳۵۱۳۷۰۵
«اقتصاد» یک شیء نیست – یک اندیشه است و اندیشه باید اختراع شود.
hedayat71
بحران واقعیمان آنجایی است که نمیتوانیم به چیزی بهتر از حال حاضر فکر کنیم.
reza
«آینده هماکنون در میانمان قرار دارد فقط بهصورت یکنواخت و مساوی توزیع نشده است.»
ویلیام گیبسون (۱۹۴۸)
hedayat71
حتی برخی از دانشمندان ادعا کردهاند، اولین فردی که میتواند تولد ۱۰۰۰ سالگیاش را جشن بگیرد، متولد شده است.
کاربر ۱۵۹۰۷۵۱
مرزها بزرگترین و تنها دلیل تبعیض در کل تاریخ بشریتاند. شکافهای نابرابری میان افرادی که در یک کشور زندگی میکنند، در قیاس با نابرابری موجود میان ساکنین کشورهای مختلف دنیا هیچ است.
مهتاب
ر اساس نظر یکی از بزرگترین نویسندههای قرن بیستم، «این پستیِ بهخصوص فقر است که در ابتدا آن را حس میکنید». چون جرج اورول خودش فقر را از نزدیک تجربه کرده بود، از این موضوع خبر داشت. او در کتاب شرححال خود «آسوپاسها در پاریس و لندن» (۱۹۳۳) مینویسد: «فکر میکنید خیلی ساده است؛ اما بسیار هم پیچیدگی دارد. بدانید که خیلی وحشتناک و هیجانانگیز است؛ اما خیلی هم زشت و کسلکننده است.»
اورول به خاطر میآورد که کل روزش را روی تخت میخوابید، زیرا هیچ کار ارزشمندی نداشت که بخواهد به خاطر آن بلند شود. او میگوید معمای فقر در این است که «آینده را به فنا میدهد». تنها چیزی که باقی میماند، بقا در شرایط کنونی است. او همچنین از اینکه «با کاهش درآمد شما از یک سطح معین، مردم حق موعظه و نصیحت کردنتان را به خود میدهند» تعجب میکند.
Hamideh Rezaee
این وضعیت، جنگ بر سر فقر نیست؛ بلکه جنگ بر سر فقرا است. هیچ راه مطمئنتری نیست که افراد واقع در پایهٔ هرم جامعه – حتی نوابغی همچون اورول – را به ارتشی از بیکارهها و مفتخورهای تنبل، درمانده و حتی مهاجم تبدیل کنیم. آنها برای این کار آموزش میبینند! اگر تنها یک نقطهٔ مشترک میان ما سرمایهداران و کمونیستهای پیشین وجود داشته باشد، وسواس بیمارگونهیمان نسبت به اشتغال درآمدزا است. همانطور که فروشگاههای عصر شوروی «سه نیروی کار را برای فروش یک تکه گوشت» به کار میگماردند، ما هم متقاضیان درآمد را به اجرای وظایفی بیهدف وادار میکنیم، حتی اگر ما را به ورشکستگی بکشاند!
سرمایهدار یا کمونیست فرق نمیکند، چون همهچیز به یک تمایز بیهدف میان دو نوع فقر و یک سوءتفاهم بزرگ ختم میشود که ۴۰ سال پیش تقریباً آن را از بین بردیم؛ اشتباهی که میگوید زندگی بدون فقر، مزیتی است که باید برای آن کار کنیم، نه حقی که شایستگی آن را داریم
Hamideh Rezaee
این اندیشه که تولید ناخالص داخلی هنوز بهعنوان یک معیار دقیق از بهزیستی اجتماعی عمل میکند، یکی از گستردهترین داستانهای دروغین زمانهٔ ما است.
سهیل مقدم
زمان، تمامی زخمها را درمان میکند، بهجز بیکاری. زیرا هرقدر بیشتر کنار بمانید، عمیقتر فرو خواهید رفت.
سهیل مقدم
این حقیقت میتواند تسکینی برای صداهای تکافتاده باشد که فکر میکنند نمیتوانند بهتنهایی تفاوت ایجاد کنند: به ساختن این قلعههای آسمانی ادامه بدهید. زمان شما هم خواهد رسید.
سهیل مقدم
یک هفتهٔ کار ۱۵ ساعته، درآمد همگانی در کل جهان و دنیایی بدون مرز ... اینها همگی رویاهایی دیوانهوار هستند – اما نه تا ابد – و یک روز عادی خواهند شد.
سهیل مقدم
اندیشهها، حتی اگر عصیانگرانه بودند، دنیا را تغییر دادند و باز هم این کار را خواهند کرد. کینز مینویسد: «اندیشهها، حاکمِ دنیا هستند.»
سهیل مقدم
«نه هنری و نه فلسفهای». تنها چیزی که برایمان باقی مانده، «مراقبت دائمی از موزهٔ تاریخ بشریت» است.
Kiyan
بیایید با یک درس کوچک تاریخی شروع کنیم:
در گذشته، همهچیز بدتر بود.
در حدود ۹۹ درصد از تاریخ دنیا، ۹۹ درصد از بشریت فقیر، گرسنه، کثیف، وحشتزده، نادان، مریض و زشت بودند. در قرن هفدهم میلادی، بلیز پاسکال، فیلسوف فرانسوی (۱۶۲۳–۱۶۶۲)، زندگی را بهعنوان درهٔ عظیمی از اشک توصیف کرد. او مینویسد: «بشریت خیلی خوب است، چون خودش میداند که در رنج و حسرت قرار دارد». در بریتانیا نیز فیلسوف دیگری به نام توماس هابز (۱۵۸۸–۱۶۷۹) معتقد بود که زندگی انسان اساساً «زشت، خشن و کوتاه» است.
علی۱۳۵۷
اگر این رویه ادامه یابد، فقر شدید که زمانی جزءِ لاینفک زندگی بود، بهزودی ریشهکن خواهد شد. حتی برخی از افرادی که هنوز فقیر قلمداد میشوند، از نوعی وفور نعمت که در تاریخ دنیا پیشبینی نمیشد، بهرهمند هستند. در کشوری که من زندگی میکنم یعنی هلند، میزان کمک دولتی که امروز یک شخص بیخانمان دریافت میکند، بیش از کل مخارجی است که یک هلندی متوسط در دههٔ ۵۰ انجام میداد و ۴ برابرِ افرادی است که در عصر طلایی و باشکوه هلند زندگی میکردند؛ منظورم زمانی است که هلند، هنوز حاکم بر هفت دریا بود.
علی۱۳۵۷
یکی از زندهترین و واضحترین رویاها، سرزمین شیر و عسل بود که «عشرتگاه» نامیده میشد. برای رسیدن به آنجا، باید ابتدا سه مایل پودینگ برنج را میخوردید تا راهتان باز میشد. اما ارزشش را داشت، زیرا با رسیدن به عشرتگاه، خود را در سرزمینی میدیدید که در رودخانههایش شراب قرمز روان بود، غاز بریان بالای سرتان پرواز میکرد، درختان پَنکیک میدادند و بهجای باران، پای و شیرینیهای داغ از آسمان میبارید. در این دنیا کشاورز و کارگر و کشیش، همگی برابر بودند.
علی۱۳۵۷
درهرحال هر فرهنگی نسخهٔ خودش از سرزمین فراوانی را میپروراند.
امیال ساده، آرمانشهرهای سادهای را میسازند. اگر گرسنه باشید، رویای یک ضیافت باشکوه را میپرورانید. اگر سردتان باشد، یک آتش گرم را رویاپردازی میکنید. اگر با ضعفهای ناشی از پیری مواجه شوید، جوانی جاویدان را در ذهنتان میسازید. تمامی این امیال در قالب آرمانشهرهای قدیمی مشاهده میشوند، چون در آن زمان زندگی زشت، خشن و کوتاه بود. تلهسیدیس، شاعر یونانیِ ۵ قرن قبل از میلاد، «زمینی که هیچچیز ترسناک و هیچ بیماری تولید نکند» را رویاپردازی کرده بود. شرایطی که هرچه بدان نیاز داریم، در دسترسمان قرار داشته باشد.
علی۱۳۵۷
«پیشرفت انسانی یک افسانه است». بااینحال، خودمان توانستیم بهشت قرون وسطاییها را بسازیم.
علی۱۳۵۷
بله، تاریخ پر از فرمهای ترسناکی از آرمانگرایی است؛ فاشیسم، کمونیسم، نازیسم! همانطور که هر دینی، فرقههای متعصب خاصی را به وجود آورده است. اما اگر یک رادیکال مذهبی خشونت بروز دهد، آیا میتوانیم بهصورت خودکار کل آن دین را خط بزنیم؟ بنابراین چرا باید آرمانگرایی را خط بزنیم؟ آیا باید به همین سادگی رویای یک دنیای بهتر را بهکل کنار بگذاریم؟
علی۱۳۵۷
حجم
۵۹۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۱۴ صفحه
حجم
۵۹۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۱۴ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۱۴,۷۰۰۷۰%
تومان