مکبث: این دستها جنایت بزرگی مرتکب شدهاند. آیا خون آنها پاک خواهند شد؟ آیا الههٔ اقیانوسها میتواند خون را از دستان من بشوید؟ نه، این دستها میتوانند هر اقیانوسی را قرمز کنند.
بانو مکبث وارد میشود و دستان خونین خود را به مکبث نشان میدهد.
بانو مکبث: اکنون دستان من هم به سرخی دستان توست. اما قلب من مانند قلب تو سفید نیست. ترس را رها کن. از دروازهٔ جنوبی صدای کوبیدن در میآید. با کمی آب دستان ما پاک خواهد شد. تنها باید از شر افکار خود خلاص شوی و از غرق شدن در آنها جلوگیری کنی.
sara
مکبث: زمان مرا فرا میخواند. میشنوی؟ ناقوسی که مرا به اوج آسمانها یا به قعر زمین خواهد برد.
sara
مکبث: این دستها جنایت بزرگی مرتکب شدهاند. آیا خون آنها پاک خواهند شد؟ آیا الههٔ اقیانوسها میتواند خون را از دستان من بشوید؟ نه، این دستها میتوانند هر اقیانوسی را قرمز کنند.
بانو مکبث وارد میشود و دستان خونین خود را به مکبث نشان میدهد.
بانو مکبث: اکنون دستان من هم به سرخی دستان توست. اما قلب من مانند قلب تو سفید نیست. ترس را رها کن. از دروازهٔ جنوبی صدای کوبیدن در میآید. با کمی آب دستان ما پاک خواهد شد. تنها باید از شر افکار خود خلاص شوی و از غرق شدن در آنها جلوگیری کنی.
sara
مکبث: میتوانم تصویری از یک خنجر را ببینم که مرا به سمت اتاق شاه فرا میخواند. اما هنوز خنجری در دست ندارم و این خنجر تنها در ذهن من جای گرفته است. ذهن من، مسیر را برایم به تصور کشیده. چشم من دیگر حواس مرا از کار انداخته است. ردی از خون روی خنجر پدیدار میشود. این خون نشانی از عمل ناپاک من است.
sara