بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مادر شصت دقیقه ای | طاقچه
تصویر جلد کتاب مادر شصت دقیقه ای

بریده‌هایی از کتاب مادر شصت دقیقه ای

نویسنده:راب پارسونز
انتشارات:نشر پیدایش
امتیاز:
۴.۶از ۱۵ رأی
۴٫۶
(۱۵)
شما تنها مادری نیستید که... ... وقتی بچه دومتان به دنیا می‌آید، تمام آن عقاید فوق‌العاده‌ای را که در مورد فرزند اولتان داشتید، رها می‌کنید. - شما نمی‌گذاشتید اولی انگشت‌هایش را بمکد، اما دومی اگر دم گربه را هم بمکد عین خیالتان نیست. - به اولی برنج ارگانیک مخصوص کودکان می‌دادید، اما دومی با شکلات مالیده شده روی نان زنده است. - اگر یک قطره روی پیش‌بند اولی می‌ریخت آن را عوض می‌کردید، اما این بچه بیچاره شبیه یکی از سیاهی‌لشگرهای فیلم الیور تویست است.
mahsa
مادر بودن کاری است لذت‌بخش، دردناک، هیجان‌انگیز، گیج‌کننده و بالاتر از همه اینها یک کار مداوم و تمام‌نشدنی
mahsa
- ای کاش کسی به من گفته بود که عشق پرشور مادرانه، خودبه‌خود و به همراه نوزاد متولد نمی‌شود و شما احساس آن مادری را نخواهید داشت که در تبلیغات غذای کودک می‌بینید؛ مادری که شلوار جین سایز هشت به تن دارد و دور تختی با ملافه‌های سفید می‌گردد که در آن یک بچه آرام دست و پا می‌زند. شما خسته‌اید و احساس جراحت و ترس و هورمون‌های مسئولیت، شما را کاملاً از پا درآورده است. بیش از هر وقت دیگری با همسرتان دعوا می‌کنید. و ای کاش کسی به من گفته بود که همه اینها طبیعی‌اند.
iMustbeFaty :/
«امروز اولین روز بقیهٔ زندگی شماست
mahsa
احساس گناه، جزء جدانشدنی والد بودن است. اما شاید باید کم‌کم از آن رها شویم. پس بگذارید کلام آخر مربوط به مادری باشد که این پیشنهاد فوق‌العاده را برای ما دارد: احساس عذاب وجدان مادرانه همراه با جفت می‌آید، اما یک عمر با شما می‌ماند. شما درباره آنچه که انجام می‌دهید و آنچه که انجام نمی‌دهید، احساس گناه می‌کنید. چه به حال خود رهایش کنید و چه او را در آغوش بگیرید، احساس گناه خواهید داشت. درباره آنچه که می‌خورند و آنچه که نمی‌خورند و آنچه که ممکن بود خورده باشند، احساس گناه می‌کنید. شب که می‌شود احساس گناه می‌کنید، هنگامی که در قطارید، زمانی که در حیاط مدرسه‌اش ایستاده‌اید و به‌خصوص وقتی که برای استراحتی کوتاه آنها را تنها گذاشته‌اید، احساس گناه می‌کنید.
mahsa
می‌دانید چرا؟ چون ما مادریم و مادر بودن و احساس گناه مانند اسب و درشکه با همند.
sepideh
ایجاد تعادل میان زندگی زناشویی، مادر بودن و شاغل بودن یکی از مشکلات کلاسیک زنان در دنیای مدرن است
ماهلین
زندگی زناشویی هم نیازمند قدرت درونی و انگیزه‌ای است تا یک رابطه را باطراوت و تازه نگه دارد. به بیان ساده این کار انرژی می‌طلبد؛ انرژی فیزیکی و عاطفی که ما به اندازه کافی نداریم.
ماهلین
«ما آن‌قدر مشغول آن هستیم تا به بچه‌هایمان چیزهایی را بدهیم که خودمان نداشتیم، که وقت نمی‌کنیم به آنها آنچه را که داشتیم، بدهیم
ماهلین
باید بگذاریم بچه‌هایمان بدانند که در دست و پا چلفتی‌ترین و بی‌قواره‌ترین وضعیتشان دوستشان داریم و به‌خصوص اگر با ویژگی‌هایی که با آنچه در اجتماع «جذاب» نامیده می‌شود مطابقت ندارند باز هم در هر حالتی به آنها افتخار می‌کنیم. رها شدن از قالب‌های رایج خیلی سخت است
mahsa
مادر بودن یعنی رویارویی با رنج، یعنی در هر حالی مادر بودن، در هر حالی دوست داشتن و در هر حالی خندیدن.
mahsa
«اجتماع همیشه از ما زنان می‌خواهد به شکلی باشیم که رسیدن به آن برای ما سخت است. در دوران ویکتوریایی که دسترسی به غذای خوب مشکل بود اندام «توپر» مد روز بود. حالا که غذا به وفور یافت می‌شود (بدون در نظر گرفتن شکلات‌های مارس) آنها از ما می‌خواهند که مثل ملخ لاغر باشیم.»
iMustbeFaty :/
کیست آن‌که چون بر زمین می‌افتم به سویم می‌شتابد تا یاری‌ام کند آن که زیباترین قصه‌ها را برایم می‌گوید و برای التیام زخم‌هایم بر آنها بوسه می‌زند؟ او مادر من است.
کاربر ۳۵۸۹۰۱۶
و سومین توهم آن بود که کودکی همیشگی است. من باور داشتم که وقتی به بچه‌هایم می‌گویم «بعداً» و یا «هفته بعد آن را انجام می‌دهیم» همیشه یک «بعد» ی وجود خواهد داشت. اما زمانی می‌رسد که آنها دیگر کاری به ما نداشته باشند. آنها همچنان ما را دوست خواهند داشت، اما اگر فکر کنیم که فرصت‌های داستان گفتن و بازی کردن با هم را تا ابد خواهیم داشت، در واقع خودمان را دست انداخته‌ایم.
ماهلین
فرزند شما در هر سنی که باشد، به نظر می‌رسد والد بودن هیچ‌گاه به انتها نمی‌رسد.
مریم
کیست آن‌که چون بر زمین می‌افتم به سویم می‌شتابد تا یاری‌ام کند آن که زیباترین قصه‌ها را برایم می‌گوید و برای التیام زخم‌هایم بر آنها بوسه می‌زند؟ او مادر من است.
mahsa
تمام زندگی‌ام شده بود احساس ملال‌آور عادت‌های یکنواخت زندگی که به نظر می‌رسید با دلپیچه‌های قولنج نوزادم بدتر هم می‌شود. این دل‌دردها هر شب از ساعت یازده تا سه صبح تکرار می‌شد. یک شب که سعی می‌کردم با راه رفتن، نوزادم را آرام کنم اشک‌هایم بی‌اختیار سرازیر شدند. کم‌کم با این واقعیت روبه‌رو می‌شدم که شوخی تمام شده، بازی به آخر رسیده و ما دیگر «خاله‌بازی» نمی‌کنیم. و حقیقت همچون ضربه‌ای گیج‌کننده بر من فرود آمد.
mahsa
من می‌خواهم با هم بخندیم و می‌خواهم همه مادران فریاد بزنند: «خدا را شکر که تنها نیستم.» می‌خواهم مادران تنها تشویق شوند و گوشه‌گیری نکنند. می‌خواهم مادرانی که شکست‌خورده‌اند، الهام بگیرند و بالاتر از همه اینها می‌خواهم مادران احساس کنند که سربلند و مورد احترامند.
mahsa
«ناخودآگاه.» نمی‌دانم منظورش اصول آموزشی بود یا آنچه که در چهره من می‌دید. ادامه داد: «همه اینها وارد ذهن کوچک او می‌شود و بعد بیرون می‌زند.»
mahsa
یک مادر چه حرفی بهتر از این می‌تواند به فرزندش بگوید: «و قول می‌دهم همچنان که بزرگ می‌شوی همراهت بمانم با درک، با تشویق و با انضباط و همدلی
mahsa
(کمی بعد از تولد) هیچ‌چیز مرا برای شوک اولین دیدارمان آماده نکرده بود. آخر مگر چند بار پیش می‌آید کسی را برای اولین بار ملاقات کنی که می‌دانی عاشقانه او را دوست خواهی داشت؟ او که بود؟ آیا او را دوست خواهم داشت؟ آیا او مرا دوست خواهد داشت؟ می‌دانستم که برایم بسیار دوست‌داشتنی خواهد بود، اما نمی‌توانستم این احساس ترسناک را از خود برانم که نکند او مرا نپذیرد؟ برای او، من که بودم؟ آیا همهٔ آنچه که او می‌خواست، بودم؟
mahsa
من باور داشتم که وقتی به بچه‌هایم می‌گویم «بعداً» و یا «هفته بعد آن را انجام می‌دهیم» همیشه یک «بعد» ی وجود خواهد داشت. اما زمانی می‌رسد که آنها دیگر کاری به ما نداشته باشند. آنها همچنان ما را دوست خواهند داشت، اما اگر فکر کنیم که فرصت‌های داستان گفتن و بازی کردن با هم را تا ابد خواهیم داشت، در واقع خودمان را دست انداخته‌ایم.
mahsa
- ای کاش کسی به من گفته بود که عشق پرشور مادرانه، خودبه‌خود و به همراه نوزاد متولد نمی‌شود و شما احساس آن مادری را نخواهید داشت که در تبلیغات غذای کودک می‌بینید؛ مادری که شلوار جین سایز هشت به تن دارد و دور تختی با ملافه‌های سفید می‌گردد که در آن یک بچه آرام دست و پا می‌زند. شما خسته‌اید و احساس جراحت و ترس و هورمون‌های مسئولیت، شما را کاملاً از پا درآورده است. بیش از هر وقت دیگری با همسرتان دعوا می‌کنید. و ای کاش کسی به من گفته بود که همه اینها طبیعی‌اند.
mahsa
ما نمی‌توانیم والدین بی‌عیب و نقصی باشیم. بیشترین کاری که هر یک از ما می‌توانیم بکنیم این است که در انجام وظیفه پدر و مادری خود بهترین و بیشترین تلاشمان را انجام دهیم. آن سخن حکیمانه را از یکی از مادران به یاد بیاوریم: «همهٔ تحسین‌ها و همهٔ سرزنش‌هایتان را یکجا خرج نکنید.
mahsa
همهٔ پدرهای دنیا به من می‌گویند که می‌خواهند وقت بیشتری را صرف بچه‌ها و خانواده‌شان بکنند... بعد چشم باز می‌کنند و می‌بینند که ۶۵ سالشان است و عمرشان به بیهودگی گذشته است.»
مریم
وسط این جنگل عبور کند، اصلاً بی‌خطر نیست.» شنل قرمزی گفت: «فکر می‌کنم این اظهارنظر مبتنی بر تبعیض جنسیتی شما خیلی توهین‌آمیز باشد، اما من آن را نادیده می‌گیرم چون فشار ناشی از جایگاه سنتی شما به عنوان یک مطرود اجتماعی، وادارتان کرده یک جهان‌بینی کاملاً شخصی و قابل قبول برای خودتان بسازید. حالا اگر اجازه بدهید می‌خواهم به راهم ادامه دهم.» شنل قرمزی از همان راه اصلی رفت. اما گرگ به خاطر آن جایگاه غیراجتماعی که او را از وابستگی به افکار خطی به شیوه غربی رها کرده بود، راه میانبر و سریع‌تری را به خانه مادربزرگ می‌شناخت....
فائزه
بیل کازبی می‌گوید: «فکر می‌کنم دلیل واقعی آنکه من و همسرم بچه‌دار شدیم همان دلیلی است که ناپلئون به خاطر آن به روسیه حمله کرد: اینکه اولش فکر خوبی به نظر می‌رسید؛ اما بعد از آن من دچار تردیدهایی در مورد هوش خودم شدم.»
iMustbeFaty :/
«ما آن‌قدر مشغول آن هستیم تا به بچه‌هایمان چیزهایی را بدهیم که خودمان نداشتیم، که وقت نمی‌کنیم به آنها آنچه را که داشتیم، بدهیم.»
iMustbeFaty :/
اغلب، مادرانی را ملاقات می‌کنم که همین احساس را دارند. آنها دلسرد شده و خسته‌اند؛ خسته از نگران بودن، خسته از سرزنش شدن به خاطر تمام مشکلاتی که در زندگی بچه‌هایشان وجود دارد ـ از زگیل گرفته تا مردود شدن در امتحانات ـ و خسته از احساس گناه. گاهی مادری محرمانه این حقیقت جانگداز را با من در میان می‌گذارد که آرزو می‌کند ای کاش هرگز از اول بچه‌ای نداشت. او این فکر را با خودش مثل یک جراحت حمل می‌کند، زیرا این احساس با عشقی باور نکردنی که به فرزندش دارد همراه است.
ماهلین
خود را با خواسته‌های دیگران وفق دادن کار طاقت‌فرسایی است.
ماهلین

حجم

۱۲۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۴۰ صفحه

حجم

۱۲۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۴۰ صفحه

قیمت:
۳۱,۸۰۰
تومان