بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ارتفاع | طاقچه
تصویر جلد کتاب ارتفاع

بریده‌هایی از کتاب ارتفاع

۳٫۳
(۴۰)
چرا در مورد چیزی که نمی‌توانی تغییر بدهی احساس بد داشته باشی؟ چرا با آغوش باز نپذیری‌اش؟
Shirin Rassam
اسکات باید اقرار می‌کرد که سگ‌ها خودشان را از خوب خیابان کنارنگه می‌داشتند.
Katayoon Farahmand
«نوشته شده با سبک خاص استفن کینگ، پیچیده درابهام با برند خاص خود، سوسوی یک افسانه پریانی جدید است که می‌خواهد با وجود تفاوت‌هایمان رو به بالاحرکت کنیم. موجز. جادویی. بهنگام. جذاب تا لحظه پایان». Booklist, STARRED review
کاوه
عقربه‌های روی یک ساعت، شماره‌ها بر روی ترازوی حمام، آیا اینها تنها راه‌هایی نبودند برای اندازه‌گیری‌ی نیروهای ناملموس که تأثیر ملموس داشتند؟ آیا اینها یک اقدام ضعیف برای درست کردن حصاری فراتر از آنچه مردم واقعیت می‌دانندش، نبود؟
کپتین ایمان
«در این رمان شگفت‌انگیز، شیرین، آرام و مالیخولیایی کوتاه، استفن کینگ با تار وپودی از وهم می‌گوید که چگونه شرایطی عجیب می‌تواند افراد را به هم نزدیک کند... داستان ظریف کینگ پیشنهادی مناسب برای طرفداران خواندن درباره شهرهای کوچک، سحر و جادو، لذت و چالش انجام کارهای درست است». Publishers Weekly, STARRED review
کاوه
«داستانی همچون یک زمزمه زیبا. اسکات راهی به‌یادماندنی و بسیار زیبا برای رخت بربستن از شهری پیدا می‌کند که خود او آن را تبدیل به جای بهتری از قبل کرده بود». Kirkus Reviews, STARRED review
کاوه
و شب دوباره تاریک بود. جایی خیلی بالاتر از آنها، اسکات کَری به اوج گرفتن ادامه می‌داد، بالاتر از نیروی جاذبهٔ فانی زمین رو به سوی ستاره‌ها.
نون صات
ممکن است دکتر باب فکر کند این دیوانگی‌ست، اما اسکات فکر کرد این عکس العمل عقلی سلیم است. چرا در مورد چیزی که نمی‌توانی تغییر بدهی احساس بد داشته باشی؟ چرا با آغوش باز نپذیری‌اش؟
odika
چرا در مورد چیزی که نمی‌توانی تغییر بدهی احساس بد داشته باشی؟ چرا با آغوش باز نپذیری‌اش؟
HeliOs
چرا در مورد چیزی که نمی‌توانی تغییر بدهی احساس بد داشته باشی؟ چرا با آغوش باز نپذیری‌اش؟
mimbaran
روش پاسخگویی او به بدی سیاستهای ترامپبود.
امیررضا
به کوری چشمان شما، شما کوته‌فکرها، خود درستکارپنداران گناهکار
امیررضا
آن لبخند ظاهر شد، لبخندی که به اندازه طلوع هر روزه آفتاب از شرق، قابل پیش‌بینی بود. آن لبخند زره او بود. شاید کسی که پشت این زره بود به همان اندازه که آسیب دیده بود عصبانی هم بود. اما مصمم بود تا هیچکسی در جهان پشت این زره را نبیند.
امیررضا
اگر مُردن این احساس را دارد، همه باید از این رفتن خوشحال باشند.
امیررضا
«تنها چیز سخت‌تر از وداع با خود، وداع با دوستان است.»
امیررضا
جاذبه لنگری است که ما را به درون گور خودمان می‌کشاند.
امیررضا

حجم

۱۰۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۴۶ صفحه

حجم

۱۰۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۴۶ صفحه

قیمت:
۳۳,۰۰۰
تومان