بی، آدم نباید دربارهٔ مردم، برحسب دوست داشتن یا نداشتنِ چیزهای مورد علاقهٔ خودش، قضاوت کند.
melik
شاید بافتن، یک کار عالی مثل کلیسا رفتن است. شاید بافتن یک روشِ ابراز کردن است؛ نهفقط ابراز عشق به گیرندهٔ بافتنی، بلکه ابراز عشق به رنگ، به بافت، و به طرح، و تو هم خوب میدانی که میکل آنژ نیستی، چون از درس هنر نمره نیاوردی، چون معلم هنرت یک زنِ مزخرف بود که خیال میکرد تو باید بیشتر شبیه... چه میدانم، شبیه کس دیگری باشی و تو نبودی. ولی تو... توی چیزهای دیگر استعداد داشتی! و آن چیزها رنگ و نقشههای بافتنی بودند! بنابراین، بافتنی تو برایت همانقدر اهمیت دارد که معبد میکل آنژ برای او! خُب، من یک قرارداد میخواهم که بتوانم آن بافتنی باارزش را پس بگیرم.
شیوا رمضانی
خیلی خوب است که آدم صاحب چیزی باشد که او را دوست دارد
Parinaz
خیلی سخت است که آدم، عاشق کسی باشد که او، قبلاً عاشق کس دیگری بوده است
Parinaz
آدم نباید دربارهٔ مردم، برحسب دوست داشتن یا نداشتنِ چیزهای مورد علاقهٔ خودش، قضاوت کند.»
.