بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب به من گفتند تنها بیا | طاقچه
تصویر جلد کتاب به من گفتند تنها بیا

بریده‌هایی از کتاب به من گفتند تنها بیا

نویسنده:سعاد مخنت
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۹۷ رأی
۳٫۷
(۹۷)
اما حق با ابویوسف بود، برنامهٔ تلویزیونی در آلمان نداشتم. در کشور من اگر بخواهید به عنوان یک مهاجر مسلمان یا حتی فرزند یک مهاجر، بالا بروید، باید تابع باشید و دستاوردهای اروپایی را ستایش کنید. اگر با صدای بلند از دولت انتقاد کنید یا سؤالات جدی در هر زمینه‌ای از سیاست خارجی تا اسلام‌هراسی مطرح کنید، عواقب شدیدی در انتظارتان خواهد بود.
روح الله
مذهب، مردم را افراطی نمی‌کند؛ مردم، مذهب را افراطی می‌کنند.
Mary gholami
«غربی‌ها آخرین کسانی هستند که می‌توانند در مورد حقوق بشر حرف بزنند. نگاه کن با من و بقیه چه کردند. آن‌ها مسئولیت عواقب کارهایشان را نمی‌پذیرند. استاد اتهام‌زنی و انتقاد هستند اما به خودشان نگاه نمی‌کنند و مسئولیت خود را در قبال نقض حقوق بشر به عهده نمی‌گیرند.»
ambranov
دموکراسی یعنی اکثریت پیروز می‌شود و حق کنترل اقلیت را به دست می‌آورد
ائمه
به من نگاه کرد، چشمان قهوه‌ای‌اش از تعجب گشاد شد. پرسید: «برای چه کسی مهم است که حقیقت چیست؟ واقعاً فکر می‌کنید برای کسی مهم است که حقیقت چیست؟ چقدر ساده‌اید؟ فکر می‌کنید زندگی عراقی‌ها برای آمریکایی‌ها مهم است؟ فکر می‌کنید دانستن این واقعیت که ما هیچ ربطی به ۱۱ سپتامبر یا سلاح کشتار جمعی نداریم، فرقی به حال آمریکا دارد؟»
ambranov
آنجا چندین وبگاه طرفداران القاعده و انجمن اینترنتی راه انداختند
bookman:)
مذهب، مردم را افراطی نمی‌کند؛ مردم، مذهب را افراطی می‌کنند. اخیراً برای حج عمره به مکه رفته بودم، لزومی نداشت خانم‌ها در حین زیارت صورتشان را بپوشانند و از آقایان جدا نبودند. چطور خانم‌ها را مجبور به پوشاندن صورتشان و جداشدن از مردها می‌کنیم، درحالی‌که در مقدس‌ترین مکان اسلام این اتفاق نمی‌افتد؟ منفعت‌طلبان، ایدئولوژی خودشان را به نام اسلام تبلیغ می‌کنند و این به‌شدت خطرناک است.
bookman:)
عنوانش «تاریخ و اهداف حقیقی شیعه» بود و روحانیون شیعه را در عراق و ایران نشان می‌داد که آشکارا به عایشه، یکی از همسران حضرت محمد، و برخی از اصحاب آن حضرت توهین می‌کردند. معلوم نبود صداها دستکاری شده یا نه، اما بر اساس صدایی که روی تصویر مردها بود، آن‌ها عایشه را یک فاحشه معرفی کردند. عصبانیت از عایشه ریشه در اختلافات قدیمی شیعه و سنی داشت.
bookman:)
ارث بردم و البته اشتیاق کشف‌کردن را. چرا اینقدر از ما متنفر هستند؟ این سؤالی است که همیشه انگیزهٔ من برای حرکت بود و در هر کشوری در گوشم صدا می‌کرد. از زمان حملات ۱۱ سپتامبر دنیا را گشته بودم، تا جواب سؤالاتم را پیدا کنم. امیدوار بودم آگاهی و ادراک، مردم را به جلوگیری از گسترش نفرت و قتل سوق دهد. اما بعضی از غربی‌ها متوجه خطر نشدند و برای همهٔ دنیا یک نسخهٔ استاندارد پیچیدند؛ تو گویی راه ما مسیر درست است، تنها مسیر است. این بهانهٔ خوبی به دست داعش داد. در همین حین، در قلب دموکراسی ما، زندان‌های مخفی، شکنجه‌ها و نظارت‌های گسترهٔ دولت، همهٔ ارزش‌هایی را نقض کرد که خودمان در دموکراسی تعریف کرده بودیم
انتشارات طلوع ققنوس
مادربزرگ همیشه می‌گفت: «در اسلام، هرگز زنان را دست کم نگیر.»
y_k
«غربی‌ها آخرین کسانی هستند که می‌توانند در مورد حقوق بشر حرف بزنند. نگاه کن با من و بقیه چه کردند. آن‌ها مسئولیت عواقب کارهایشان را نمی‌پذیرند. استاد اتهام‌زنی و انتقاد هستند اما به خودشان نگاه نمی‌کنند و مسئولیت خود را در قبال نقض حقوق بشر به عهده نمی‌گیرند.»
bookman:)
«غربی‌ها آخرین کسانی هستند که می‌توانند در مورد حقوق بشر حرف بزنند. نگاه کن با من و بقیه چه کردند. آن‌ها مسئولیت عواقب کارهایشان را نمی‌پذیرند. استاد اتهام‌زنی و انتقاد هستند اما به خودشان نگاه نمی‌کنند و مسئولیت خود را در قبال نقض حقوق بشر به عهده نمی‌گیرند.»
melika
پرسیدم چه چیزی او را ترغیب کرده به گروه بپیوندد. گفت که در شرایطی بزرگ شده که او را از دورویی دولت‌های غربی منزجر کرده است. گفت که آن‌ها همیشه از اهمیت حقوق بشر و آزادی مذهبی سخن می‌گویند، درحالی‌که مسلمانان را در ردهٔ شهروندان درجه‌دو قرار می‌دهند.
ambranov
نمی‌خواستم مثل آن دسته از کارشناسان امور خارجه باشم که در رفاه کامل در آلمان زندگی می‌کنند، اما شبانه‌روز در برنامه‌های تلویزیونی حضور دارند و مسائل روز در سراسر جهان را تحلیل می‌کنند، بی آنکه جرئت لمس‌کردن آن مسائل از نزدیک را داشته باشند.
ambranov
برای خبرنگارشدن، گاهی وقت‌ها کافی است فقط یک رستوران مناسب را برای خوردن چای انتخاب کنید.
y_k
اما داستان «کارتن‌های حضرت محمد» به این سادگی‌ها به پایان نرسید. برای تألیف یک کتاب دیگر به نام فرزندان جهاد، من و نویسندهٔ دیگر کتاب به دانمارک رفتیم تا چند و چون ماجرا را بررسی کنیم. متوجه شدیم قبل از انتشار کارتن‌های حضرت محمد، جیلندپستن مانع چاپ یک سری کارتن شده که تصویر ناخوشایندی از مسیح نمایش می‌داده. تصمیم‌گیران جیلندپستن بر این باور بودند که این طراحی‌ها احساسات خوانندگان را برمی‌انگیزد. این را برای مهمانان دیگر مناظره را تعریف کردم. دوپفنر گفت هرگز چنین چیزی نشنیده و اگر چنین ادعایی صحت داشته باشد، واقعاً افتضاح است. همان موقع بود که متوجه شدم بیشتر افراد از حقایق این مباحث اطلاعات چندانی ندارند. بیشتر افراد، سیاستِ یک بام و دو هوایی را در پیش گرفته بودند و علاقهٔ چندانی به شرکت در مباحثات سالم و صادقانه درخصوص اخلاق، آزادی بیان و نفرت‌پراکنی نداشتند. به نظر می‌رسید این افراد آگاه نیستند که اروپا با ادامهٔ این وضع، هر روز جوانان بیشتری را به آغوش افراطی‌گری می‌فرستد، همان‌هایی که می‌گفتند غرب مقابل اسلام ایستاده است.
y_k
با این همه باز هم بعضی همسایه‌ها به بچه‌هایشان اجازه نمی‌دادند با ما بازی کنند. یکی از دلایلشان این بود که پدر و مادر من از ردهٔ کارگران یقه‌آبی بودند، بعضی از آن‌ها خواهر بزرگ‌ترم را به‌دلیل معلولیتش مسخره می‌کردند و دیگران هم می‌گفتند به لحاظ فرهنگی عقب‌مانده هستیم. همسایه‌ها بیش از چند بار با معلم مدرسهٔ ابتدایی حنان صحبت کرده بودند و از او خواسته بودند که او را از مدرسه اخراج کند چون او با فرهنگ آن‌ها تطابق ندارد. بچه‌های مهاجران، اغلب مجبور بودند یک کلاس را تکرار کنند. می‌گفتند به اندازهٔ کافی در نوشتن آلمانی مهارت ندارند؛ البته علت اصلی چیز دیگری بود، نژادپرستی.
f.m
شاید می‌خواستم به نوعی خودم را آرام کنم. این رفتارم را به نگرانی برای اقوامم، بخصوص کن نسبت دادم. آخرین گزارش، کشته‌شدن هشت نفر را تأیید می‌کرد. به حسن زنگ زدم، گفت هنوز خبری از کن نشده. گفتم: «سعی کنید آرامشتان را حفظ کنید.» اما صدایش بی‌نهایت خسته و نگران بود.
f.m
از او پرسیدم: «چرا سنی و شیعه به‌خاطر اتفاقات صدها سال پیش هنوز همدیگر را متهم می‌کنند و می‌کشند؟» به‌آرامی گفت: «سیاست» و لبخند زد. «اما شما نباید راجع به این مسئله با هرکسی بحث کنید. ممکن است بعضی افراد ذهنیت انتقادی و فلسفی شما را اشتباه برداشت کنند و آن را یک خصومت شخصی تلقی کنند.»
ف_حسنپوردکان
در سیستم‌های دموکراسی نظیر ایالات متحده هر شهروند مسئول اقدامات دولتش است. نمی‌توان گفت مردم این کشورها در قبال کاری که به نام آن‌ها انجام می‌شود، بی‌تقصیر هستند.
ف_حسنپوردکان
مذهب، مردم را افراطی نمی‌کند؛ مردم، مذهب را افراطی می‌کنند
ب. قاسمی
سونیا اعتقاد داشت، افرادی مثل عبدالحمید اباعود به‌خاطر اسلام به دام داعش نمی‌افتند، بلکه علت اصلی مشکلات خانوادگی و نژادپرستی‌ای است که در اروپا با آن روبه‌رو می‌شوند.
bookman:)
گروه‌های تروریستی شنیده بودم. مشکل اینجا بود که به نظر می‌رسید «حمایت از توسری‌خورها» می‌تواند به آسانی تبدیل به ظلم به دیگران بشود.
انتشارات طلوع ققنوس
با خودم می‌گفتم: افراد را یکی پس از دیگری از دست می‌دهیم. این پسر می‌توانست فرد دیگری باشد. می‌توانست زندگی دیگری داشته باشد.
y_k
مهاجران هم‌نسل آن‌ها، رخت‌شوی‌ها و آشپزها، همیشه به‌سختی کار کرده بودند؛ اما آخر کار، سرشان را پایین انداخته بودند و تسلیم قدرت «آلمانی‌های خالص» شده بودند. مادرم چند سالی بود که برای زنگ‌زدنِ گوشش پیش یک پزشک می‌رفت که آمپول‌های دردناکی به او می‌زد؛ اما اصلاً بهتر نشده بود. او پذیرفته بود که دکتر کارش را بلد است تا روزی که من همراه او به مطب رفتم و پرسیدم چرا شرایط مادر بهتر نشده. آقای دکتر خیلی تعجب کرد و گفت: «معمولاً افرادی مثل مادر شما هیچ‌وقت سؤالی نمی‌پرسند.» مادر بعدها به من گفت: «هیچ‌وقت فکر نمی‌کردیم که ما هم حق داریم. هیچ‌وقت جرئت نداشتیم چیزی بپرسیم.»
y_k
چرا مقامات رسمی آمریکایی از مهندسان و معماران عراقی که از بهترین‌های جهان عرب هستند، برای بازسازی کشور استفاده نمی‌کنند؟ در عوض با شرکت‌های اردنی، لبنانی، انگلیسی یا آمریکایی قرارداد می‌بندند که همان‌ها دوباره با عراقی‌ها قرارداد می‌بندند. این خیلی بی‌معنی بود.
y_k
قبلاً چند باری به مناطق حومه‌ای پاریس رفته بودم و با تضاد میان تصویر باشکوه پاریس در فیلم‌های رمانتیک هالیوود و زندگی واقعی مردم در این مناطق آشنا بودم. مردم آنجا از نژادپرستی به تنگ آمده بودند. می‌گفتند هروقت برای استخدام اقدام می‌کنند ترکیب اسامی عربی و آدرس محل زندگی‌شان باعث می‌شود کارفرما استخدامشان نکند. حتی بعضی‌ها می‌گفتند تصمیم گرفته‌اند نامشان را تغییر دهند تا فرانسوی به نظر برسند.
y_k
بارها و بارها دیده بودم، افرادی که خودشان را قربانی و مظلوم می‌دیدند، متوجه نمی‌شدند که خودشان دارند ظالم می‌شوند.
y_k
جامعهٔ ما باید آگاه باشد که کجا آزادی بیان تبدیل به نفرت‌پراکنی می‌شود.
y_k
آنجا چندین معلم بود که یکی از آنان یک خانم خشک و عصبی بود که برایمان قصه می‌خواند. یک بار گفت: «می‌بینید، همهٔ شاهزاده‌خانم‌های مهربان، بلوند هستند و همهٔ آدم‌های شرور مومِشکی هستند.» من تنها دختر مومشکی کلاس بودم و این حرف او واقعاً برایم ناراحت‌کننده بود. پرسیدم: «سفیدبرفی، مومشکی نبود؟» البته این برای خانم معلم که تا فرصتی پیدا می‌کرد دور از چشم همه به من تشر می‌زد، اصلاً کافی نبود. تا اینکه یک بار حنان به او گفت که دیگر حق این کار را ندارد.
f.m

حجم

۴۲۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۳۸ صفحه

حجم

۴۲۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۳۸ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰
۷۰%
تومان