بریدههایی از کتاب یادگاران: حسن طهرانی مقدم
۴٫۵
(۳۳)
«حیف زمین خدا نیست که آدم بدون وضو روش راه بره.»
Sajadbobo Bobovieri
خوش لباس بود و شیک. روز شهادتش هم یک تیشرت خردلی با کاپشن قهوهای پوشیده بود. خیلی خوش تیپ شده بود. بچهها به شوخی میگفتند «حاجی چشمت میزنندها!»
.
با اینکه ورزشکار بود و در چند رشته ورزشی مهارت داشت ولی بیشتر از همه کوهنوردی را دوست داشت. میگفت «کوه به من آرامش میده. روحم رو بزرگ میکنه.»
.
از اینکه اینجانب را مورد عنایات مهربانانه خود قرار میدهید کمال تشکر و قدردانی را دارم و این است که در سایه الطاف شما حامی عزیز است که همچنان به زندگی خود با امیدواری و نشاط ادامه داده و میتوانم نسبت به مسائل و اتفاقاتی که در اطراف خودم بروز میدهد کارایی لازم را انجام دهم. هم اکنون با عنایات شما و خداوند متعال و دعاهای مادرم توانستم در دانشگاه امام حسین (ع) تهران تحصیل کرده و راه پیشرفت خود را هموار گردانم.
صحبت آخر اینکه چگونه تشکر کردن را نمیدانم ولی اینکه توسط یک نامه میتوانم با شما رابطه برقرار کنم و تشکر کنم خدای خود را شکرگزارم و امیدوارم که خداوند متعال دعاهای بنده حقیر را واجب بداند و به شما و خانواده محترمتان سلامتی و توفیق عطا فرماید. ۹۱/۷/۹
او نمیدانست حسن طهرانیمقدمی که کفالت چندین فرزند یتیم از سادات را داشت همان طهرانیمقدم پدر موشکی ایران است.
.
از طرحها و ایدههای همه با روی باز استقبال میکرد. طوری که حتی نگهبان یا رانندهی جزء هم میآمدند پیشش و طرح و ایده میدادند. همه را میشنید و هر کدام چشمگیر بود را بررسی میکرد و به نتیجه میرساند.
.
تشکیل واحد موشکی کار سختی بود. بعضیها دو دل بودند. انگار در تاریکی بودند و چیزی نمیدیدند. حسن میگفت «اونهایی که یاد گرفتن و حالا دارن موشک پرتاب میکنن از اون عالم که نیومدن. اهل این کرهی خاکیان، این بچههایی که من توی جنگ دیدم، اگه بهشون فرصت داده بشه خیلی از غیر ممکنها رو ممکن میکنن. من به همشون ایمان دارم.»
م.ا
وقتی کاری را تمام میکرد راضی نمیشد. همیشه دو سه پله بالاتر را میدید و میگفت «این به درد نمیخوره ما باید بالاتر بریم.»
مهدی بخشی
روز افتتاح مرکز موشکی به نیروهایش گفت «قرار نیست صبح بیاییم سر کار و شب بریم منزل با اینجور کار و تلاش نمیتونیم جواب خون شهدا و کسایی که همهی هستیشون رو در راه دین فدا کردن، بدیم. مسئولیت ما سنگینه. پیش از این هم گفتم چشم امید خیلی ها توی کشور به این جمع دوخته شده.»
م.ا
بار امانتی که شهدا رو دوش ما گذاشتن باید به سرمنزل مقصود برسونیم. من به همه تون ایمان دارم و مطمُنم که انتخاب درستی کردم.
م.ا
وقتی میشنید کشوری کاری پیچیده را انجام داده است خدا را شکر میکرد و میگفت «پس ما بهتر از اونا میتونیم همون کار رو انجام بدیم.» خیلی قرص و محکم میگفت «به دو دلیل این کار برای ما راحتتره. یکی اینکه خیالمون راحته این کار شدنیه. دوم اینکه ما شیعهایم و نصرت الهی هم ما را یاری میکنه. نصرت الهی یعنی اینکه اگه یک غیر مسلمون بیست بار باید دستگاهی رو تست کنه تا ایرادش رو پیدا کنه برای ما که بچه شیعه هستیم دومین بار اون ایراد معلوم میشه.»
Yasin Heidari
دائم الوضو بود. موقع اذان خیلیها میرفتند وضو بگیرند ولی حسن اذان و اقامهاش را میگفت و نمازش را شروع میکرد. میگفت «حیف زمین خدا نیست که آدم بدون وضو روش راه بره.»
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
شب و روزش شده بود سر و سامان دادن به اوضاع توپخانه، تربیت نیروی متخص، تعمیر و تجهیز توپخانه و.... میگفت «قلبم به درد میآید که ولی فقیه ما دستش مقابل صدام خالی باشد. ما باید دستش را پر کنیم.»
میثم
دائم الوضو بود. موقع اذان خیلیها میرفتند وضو بگیرند ولی حسن اذان و اقامهاش را میگفت و نمازش را شروع میکرد. میگفت «حیف زمین خدا نیست که آدم بدون وضو روش راه بره.»
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
حسن و برادر کوچکترشان علی هم عضو همان گروه بودند. گروه سرودی که روز ۱۲ بهمن ۵۷ سرود خمینی ای امام را خواند.
کاربر 401
بر من لباس نوکریام را کفن کنید
نوکر، بهشت هم برود باز نوکر است
rainy day
"ما با شهدا زندهایم تا با شهدا محشور بشیم. اگر ما نسبت به ایشون غریب باشیم اون ور هم حتماً غریبیم. با اینها باش تا با اینها محشور بشی.
rainy day
نصرت الهی یعنی اینکه اگه یک غیر مسلمون بیست بار باید دستگاهی رو تست کنه تا ایرادش رو پیدا کنه برای ما که بچه شیعه هستیم دومین بار اون ایراد معلوم میشه.»
rainy day
حجم
۱۱۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۰۱ صفحه
حجم
۱۱۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۰۱ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
۱۰,۰۰۰۵۰%
تومان