
بریدههایی از کتاب مغز در آتش
۴٫۲
(۲۳)
ارسطو میگوید: «هیچ مغز متفکر و بزرگی هرگز بدون مختصری دیوانگی وجود نداشته.»
Saharnaz
زندگی گاهی استعاراتی را درست در لحظهای که به آنها نیاز داریم، برایمان حواله میکند. وقتی فکر میکنیم همه چیز از دست رفته، آنچه به آن احتیاج داریم، به طور غیرمنتظرهای به سویمان باز میگردد.
Mary gholami
وجود فراموشی هرگز به اثبات نرسیده است.
فقط این را میدانیم که وقتی میخواهیم موضوعی را به یاد بیاوریم، به ذهنمان خطور نمیکند.
فردریش نیچه
Mary gholami
زندگی گاهی استعاراتی را درست در لحظهای که به آنها نیاز داریم، برایمان حواله میکند. وقتی فکر میکنیم همه چیز از دست رفته، آنچه به آن احتیاج داریم، به طور غیرمنتظرهای به سویمان باز میگردد.
Saharnaz
چشمهای صادق و قابل اعتمادش، همیشه جذابترین ویژگی او به شمار میآمد. چشمهایش که هیچ چیز را پنهان نمیکرد، مرا وادار کرد احساس کنم که همیشه به او نزدیک بودهام.
M.Taha
«برای حرکت به جلو، باید گذشته را پشت سر بگذاری.»
Mary gholami
با نگاهی به گذشته، میبینم که تسلیم بیماریام شده بودم و اجازه داده بودم همهٔ ابعاد باارزش شخصیتم -شکیبایی، مهربانی و ادب و نزاکت- بر باد بروند. اسیر دسیسههای مغز گمراه و غیر عادی خودم شده بودم. ما، در نهایت مجموعهای از خصوصیات خود هستیم و زمانی که جسممان رو به زوال میرود، تمام ویژگیهایی که از نظرمان ارزشمند هستند، همراه آن خاموش میشوند.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
از آن جایی که این یک جشن خانوادگی بود، نخستین سؤالی که بر زبان هر یک از مهمانان جاری میشد، این بود: «حالت چهطور است؟» که در این مرحله، پرسش بدون پاسخی بود. ولی این بدترین قسمت ماجرا نبود. دردآورتر از سؤال متداول آنها، اشتیاق دروغینشان و صراحت لهجهای بود که هنگام حرف زدن با من از خود نشان میدادند؛ طوری با من حرف میزدند که انگار کودکی نوپا یا فردی بسیار پیر هستم. این لحن دلسردکننده بود و باعث تضعیف روحیهام میشد، ولی نمیتوانستم آنها را ملامت کنم. هیچکس نمیدانست در ذهن من چه میگذرد.
marziye
زندگی گاهی استعاراتی را درست در لحظهای که به آنها نیاز داریم، برایمان حواله میکند. وقتی فکر میکنیم همه چیز از دست رفته، آنچه به آن احتیاج داریم، به طور غیرمنتظرهای به سویمان باز میگردد.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
پل نمونهٔ بارز یک مرد است، چون تمام ویژگیهای مردها را دارد: زیاد غذا میخورد (یک چیزبرگر دوبل با گوشت خوک با سس گوشت)، زیاد قمار میکند (یک بار در کازینوی بُرگاتا در آتلانتیک سیتی دوازده هزار دلار باخت) و خیلی هم مینوشد (وقتی روی برد باشد، یک جور نوشیدنی و وقتی بازنده باشد نوع دیگری).
hamtaf
ارسطو میگوید: «هیچ مغز متفکر و بزرگی هرگز بدون مختصری دیوانگی وجود نداشته.»
Mary gholami
همیشه حسرت گذشتهها را میخوردم و شعرهایی را که در کلاس چهارم نوشته بودم، حتی یادداشتهای روزانهٔ دوران تحصیل در دانشگاه را نگه داشته بودم.
hamtaf
«وقتی افراد در مورد رویدادی در گذشته فکر میکنند، میتوانند در حافظهٔ خود اطلاعات تازهای داخل کنند و خاطرهٔ جدیدی بهوجود بیاورند.»
آزمین
هنگامی که پیاده به طرف اتومبیل میرفتیم، دو ایدهٔ مغایر به ذهنم خطور کرد: یا باید همینجا با استیفن به هم میزدم و یا همین حالا برای اولین بار عشقم را ابراز میکردم؛ باید یکی را انتخاب میکردم؛ هر دو انگیزه به طور یکسان ذهنم را اشغال کرده بودند.
«استیفن، باید با تو حرف بزنم.» او نگاه عجیبی به من انداخت. زبانم گیر کرده بود و قبل از اینکه جرأت کنم چیزی بگویم، سرخ شده بودم، گرچه هنوز نمیدانستم قرار است چه بگویم.
دختر زهرا
«ببین سوزانا! این وضعیتی نیست که خودت بتوانی از عهدهاش بربیایی. واقعاً نیاز داری به پزشک مراجعه کنی. فکر میکنم باید تمام علائم و حالات خودت را بنویسی، درست مثل اینکه بخواهی در مورد آن مقالهای تهیه کنی. هیچ موردی را از قلم نینداز. همانطور که میدانی، حتی کوچکترین جزئیات میتواند بسیار مهم باشد.»
z.gh
ذهن، مثل جریان الکتریسیتهٔ چراغهای درخت کریسمس است. زمانی که مغز درست کار میکند، همهٔ چراغها عالی میدرخشند و امکان دارد حتی اگر یکی از لامپها بسوزد، بقیه روشن باقی بمانند. ولی گاهی آن یک لامپ سوخته میتواند باعث خاموشی همهٔ چراغها شود. و این پیامد به مکان قرار گرفتن لامپ سوخته در مدار الکتریکی بستگی دارد.
Saharnaz
«وجود فراموشی هرگز ثابت نشده است. ما فقط میدانیم چیزهایی زمانی که میخواهیم آنها را به خاطر بیاوریم، به ذهنمان نمیآیند.»
Saharnaz
حال آنکه، شاید دکتر بیلی از جهات بسیاری، پزشک فوقالعادهای باشد ولی از طرفی نمونهٔ بارزی از خطاهای دنیای پزشکی است. از نظر او من تنها یک عدد بودم (و اگر بنا به گفتهٔ خودش در روز سی و پنج بیمار میدید، یکی از این ارقام بسیار گسترده، محسوب میشدم). او محصول فرعی سیستم ناقص و معیوبی است که متخصصان مغز و اعصاب را وادار میکند برای هر مریض فقط پنج دقیقه وقت صرف کنند تا جیب خود را پر کنند. این، سیستم بدی است. دکتر بیلی از این قاعده مستثنی نیست.
Saharnaz
«وجود فراموشی هرگز ثابت نشده است. ما فقط میدانیم چیزهایی زمانی که میخواهیم آنها را به خاطر بیاوریم، به ذهنمان نمیآیند.»
marziye
وجود فراموشی هرگز به اثبات نرسیده است.
فقط این را میدانیم که وقتی میخواهیم موضوعی را به یاد بیاوریم، به ذهنمان خطور نمیکند.
مکنون
بعضیوقتها احساس میکنید در حرفهٔ خود بهترین هستید و گاهی اطمینان دارید که نویسندهٔ مزدوری بیش نیستید و باید یک کار دفتری برای خودتان پیدا کنید
hamtaf
زندگی گاهی استعاراتی را درست در لحظهای که به آنها نیاز داریم، برایمان حواله میکند. وقتی فکر میکنیم همه چیز از دست رفته، آنچه به آن احتیاج داریم، به طور غیرمنتظرهای به سویمان باز میگردد.
nina61
«اوه. فکر کردید دستتان را نخواندم. مغز متفکر کجاست؟»
«از چه حرف میزنی؟»
«تو و آلن این نقشه را کشیدید. آن زن را اجیر کردید. همه را اینجا اجیر کردید. به او یاد دادید چه بگوید. قصد داشتید مرا مجازات کنید. ولی نقشهتان نگرفت. من باهوشتر از ترفندهای شما هستم.»
دهان مادرم از فرط تعجب و وحشت باز مانده بود. ولی ذهن پارانویایی من آن تعجب و هراس را ساختگی و تصنعی تعبیر کرد.
دختر زهرا
نه تنها باور داشتم که اعضای خانوادهام به آدمهای دیگری تبدیل شده بودند که وجهی از توهمات پارانویایی است، بلکه اصرار هم میورزیدم که پدرم یک شیاد است. این توهم، سندروم کاپگراس نامیده میشود و یک روانپزشک فرانسوی به نام جوزف کاپگراس، پس از برخورد با زنی که باور داشت همسرش همزادی دارد، برای نخستین بار در سال ۱۹۲۳ این بیماری را تعریف کرد. سالها، روانپزشکان معتقد بودند این سندروم از پیامدهای شیزوفرنی یا انواع دیگر بیماری روانی است، ولی اخیراً پزشکان آن را به عوامل جسمی، از جمله ضایعات مغزی نسبت میدهند.
دختر زهرا
(فیلم سینمایی ممنتو از زندگی H.M اقتباس شده). به علاوه با تحقیق روی او وجود دو نوع حافظهٔ متفاوت اثبات شد: حافظهٔ آشکار (حافظهای که به مکانها، اسامی، واقعیتها و وقایع مربوط است) و حافظهٔ ناآشکار (حافظههایی که بهصورت عادت درمیآیند مثل بند کفش بستن یا دوچرخهسواری کردن).
دختر زهرا
او نمیتوانست فرزندان خود را بشناسد و هر بار همسرش -که سالها قبل با او ازدواج کرده بود- را میدید، احساس میکرد برای اولین بار در دام عشق اسیر شده.
همسرش دبورا، در مورد شرایط او کتابی نوشت و عنوان با مسمایی برای آن انتخاب کرد: تا ابد، امروز.
دختر زهرا
ریشهٔ این کلمه تراتون و در زبان یونانی به معنی هیولاست. این کیستهای درهم پیچیده حتی زمانی که نامی بر آنها گذاشته نشده بود، منبع توجه بوده؛ نخستین توضیح در مورد آنها به متنی بابِلی از ۶۰۰ سال پیش از میلاد مسیح، برمیگردد. این تودهها از نظر اندازه میتوانند یک سر سوزن باشند یا به اندازهٔ مشت دست (یا حتی بزرگتر) و حاوی مو، دندان، استخوان و گاهی حتی چشم، دست و پا و بافتهای مغز هستند و معمولاً در اندامهای تناسلی، مغز، جمجمه، زبان و گردن تشکیل میشوند و شبیه تودهٔ مویی غرق در چرک و عفونت هستند. شبیه آن موجودات پشمآلود با دندانهای نمایان فیلمهای ترسناک سالهای ۱۹۸۰. تنها خبر خوب اینکه این تومورها بیشتر -ولی نه همیشه- خوشخیم هستند.
دختر زهرا
حجم
۲۷۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۰۰ صفحه
حجم
۲۷۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۰۰ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان