بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خوش شانس تر از همه بودیم | طاقچه
تصویر جلد کتاب خوش شانس تر از همه بودیم

بریده‌هایی از کتاب خوش شانس تر از همه بودیم

۴٫۵
(۵۶)
نباید کم بیاورد. آن‌قدر باهوش است که بداند کسانی که تسلیم می‌شوند دیگر بازنمی‌گردند.
n re
«به‌زودی این جنگ لعنتی تموم می‌شه و همهٔ ما به زندگی عادی‌مون برمی‌گردیم.»
n re
ناگهان تصمیم می‌گیرد دعا کند. فرد مؤمنی نیست، هرگز وقت زیادی صرف دعا نکرده است. در حقیقت دلیلی برای آن نمی‌دید، اما به این حس بی‌پناهی نیز عادت ندارد. اگر یک روز لازم باشد که طلب کمک کند، اکنون آن روز است. ضرر که ندارد.
n re
بهتر است روی داشته‌هایش متمرکز شود، نه آنچه ندارد
n re
او دارد عاشق می‌شود. عاشق! چطور بااین‌همه نگرانی که به جانش افتاده است می‌تواند عاشق شود؟ هیچ توجیهی وجود ندارد به‌غیراز اینکه دست خودش نیست. حس خوبی دارد و با تمام وقایعی که اطرافش اتفاق می‌افتد یک موهبت به‌شمار می‌آید.
n re
سرگرم‌بودن بهترین راه گریز است از زندگی در ناشناخته‌ها یا دنیایی که پشتِ‌سر گذاشته.
n re
چطور بااین‌همه نگرانی که به جانش افتاده است می‌تواند عاشق شود؟
Book
گویی که قبل از آن هرگز ندویده بود، به‌سمتِ زنی که هرگز پیش از آن ندیده بود
n re
برای یک مادر هیچ‌چیز بدتر از بی‌خبری و دل‌نگرانی از سرنوشت فرزندانش نیست
نسیم رحیمی
میلا پدر و مادرش را در آغوش می‌کشد، محکم به خود می‌چسباندشان و دعا می‌کند آخرین‌باری نباشد که یکدیگر را می‌بینند. این تنها کاری‌ست که می‌تواند انجام دهد تا جلوی گریهٔ خود را بگیرد.
n re
نمی‌داند چگونه باید نگران والدینش نباشد. حمایت از آن دو دیگر در او نهادینه شده و این تمام درگیری ذهنیِ اوست.
n re
مادرش اغلب از انتظار حرف می‌زند؛ از صبور بودن. فلیشیا از این کلمه متنفر است.
لیلی مهدوی
بود. بیشتر پناهندگان اروپایی مثل آلسینا از صحبت با مردم آفریقای غربی خودداری می‌کردند، رفتاری که برای ادی احمقانه بود. باوجوداینکه نژادپرستی-ریشهٔ اصلی ایدئولوژی نازی‌ها-مهم‌ترین دلیلی بود که خیلی از آنها از اروپا فراری شده بودند.
Yasaman
اِلیسکا به ادی نگاه می‌کند و می‌پرسد: «دلت بیشتر برای چه چیز زندگیِ قبل از جنگ تنگ شده؟» ادی با لبخند پاسخ می‌دهد: «شکلات! اون هم تلخ و سوییسی.»
Yasaman
به این فکر می‌کند که قبل از جنگ، پنجاه زلوتی چه پول کمی بود. شاید با آن می‌شد شال‌گردن حریر جدیدی خرید یا شبی را در گراند تئاترِ ورشو گذراند. حالا پول یک هفته غذا، بلیت قطار یا راه فرار از زندان است. اکنون رگ حیات است.
n re
درآنِ‌واحد هم به خنده افتاد هم به گریه، و غرق شد در امید و انتظارِ آنچه جهانِ بدون جنگ برایش در پی داشت،
n re
عطر و بوی زودگذر آزادی در مشامشان می‌پیچد، رایحه‌ای شیرین و رسیده مثل بوی گل‌های درخت زیرفون که از شیشهٔ ماشین وارد می‌شود و تمام وجودشان را دربر می‌گیرد.
n re
حاضر به انجام هر کاری بودند که از چنگال حکومت استبدادی رها شوند و
n re
اکنون که به گذشته نگاه می‌کند، چقدر دور از ذهن و باورنکردنی‌ست، انگار همه رؤیا بوده.
n re
به این فکر می‌کند که در جای دیگری از این شهر، خیابان‌ها ساکت و متروک هستند. بیشترِ مغازه‌ها تا ظهر باز نخواهند شد. حتی برخی که صاحبانشان به اطراف شهر گریخته‌اند، هیچ‌وقت باز نخواهند شد. در ویترین چنین مغازه‌هایی اعلانِ «برای مدت نامحدودی بسته است» دیده می‌شود
paeez69
«رابطه با صداقت شروع می‌شود. این خشت اول است، چراکه عاشق‌بودن یعنی شریک‌شدن با همه‌چیز: رؤیاها، لغزش‌ها، و عمیق‌ترین هراس‌ها. بدون این حقایق، رابطه شکست خواهد خورد.»
لیلی مهدوی
شاید اقوامش بتوانند ضمانت همهٔ خانواده را به‌عهده بگیرند و آنها هم بتوانند به آمریکا بروند. شاید هم به بریتانیا در شمال بروند، یا به فلسطین در جنوب یا به استرالیا در آن‌سوی دنیا. البته تصمیمشان بستگی به کشوری دارد که درهایش را به‌روی آنها باز کند.
ب. قاسمی
«احساس می‌کنم که یه بدبخت شکست‌خورده هستم.»
Book
تا پایان هولوکاست نود درصد جمعیت یهودیانِ لهستان نابود شدند؛ از سی‌هزار یهودیِ ساکنِ رادوم، کمتر از سی‌صد نفر نجات یافتند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
پانزدهم مارس ۱۹۳۹ یک سال پس از تصاحب اتریش، آلمان به چک‌اسلواکی حمله می‌کند. روز بعد هیتلر که با کمی مقاومت روبه‌رو شده است، پراگ را به مستعمرهٔ بوهم و موراویا تبدیل می‌کند. با این اشغالگری، رایش‌ها نه‌تنها سرزمین، بلکه نیروی کار و قدرت اسلحه‌سازی در آن مناطق را به‌دست می‌آورند. میزان اسلحه‌های تولیدشده به حدی‌ست که می‌شود با آن یک‌جا نصف ورماخت را مسلح کرد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
به پهلو غلت می‌زند تا روبه‌روی او قرار گیرد. کتاب روی زمین می‌افتد. به آلمانی می‌گوید: «لعنت به جنگ.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
وقتی همه‌چیز روبه‌راه بود، چقدر میلا در انجام وظایف مادری‌اش احساس ضعف می‌کرد، اما اکنون در سختی وظایفش را طبیعی‌تر انجام می‌دهد؛ گویی نوعی حس ششم در او ریشه دوانده است.
n re
گرهی در سینه‌اش شکل گرفته است که با گذشت روزها و هفته‌ها محکم‌تر می‌شود. او از این‌همه دلواپسیِ ناشی از دوری خانواده متنفر است؛
n re
حواس خود را پرت می‌کند و از سنگینی کمرشکن ناشناخته‌ها به گفتگویی بی‌اهمیت پناه می‌برد.
n re
گویی امید به پیروزی در مکانی دور و بی‌روح همان‌قدر که احمقانه به‌نظر می‌رسد نامحتمل هم هست.
n re

حجم

۴۷۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۵۵۲ صفحه

حجم

۴۷۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۵۵۲ صفحه

قیمت:
۷۷,۵۰۰
۵۴,۲۵۰
۳۰%
تومان