بریدههایی از کتاب آیین سخنوری
نویسنده:دیل کارنگی، محمدعلی فروغی
ویراستار:امیر صاحبدل
انتشارات:انتشارات جامی
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۴از ۲۰ رأی
۳٫۴
(۲۰)
سخنوری يا خطابه فنی است که به وسيلهی آن گوينده شنونده را به سخن خود اقناع و بر منظور خويش ترغيب میکند.
Âmin
مردم برای اينکه به سخن کسی گوش دهند و اعتنا کنند بايد به او اعتماد داشته باشند و او را درست و راستگو و دانا و صميمی و خيرخواه و مهربان بدانند
محمدرضا میرباقری
شورانگيزی و تحريک عواطف برای سخنور وسيلهای بسيار قوی و مؤثّر است و بسيار سخنوران بودهاند که به اين وسيله بر دلهای مردم فرمانروايی کرده و کارهای بزرگ انجام دادهاند و سخنور حقيقی آن است که قوهی شورانگيزی داشته باشد.
nimaaa
سخنوری يا خطابه فنی است که به وسيلهی آن گوينده شنونده را به سخن خود اقناع و بر منظور خويش ترغيب میکند.
پس غرض از سخنوری همين دو نتيجه است که شنونده سخن گويندهی را بپذيرد و بر منظور او برانگيخته شود.
بامنبخوان
مرهون اين کلام پاسکال بود: «اگر توانستيد
کاربر ۴۷۶۹۱۸۴
خوب در کارها پيشبينی کنيد میتوانيد فرمانروايی نماييد
کاربر ۴۷۶۹۱۸۴
حضرت داود(ع) شفقت و مهربانی خدا را به طرز زير بيان کرده است: «خدا چوپان من است. مرا به مراتع سبز و خرم میبرد و به آبهای خوشگوار هدايتم مینمايد». در مملکت کمآب و شورهزار، داود ذکر مراتع سبز و آبهای خوشگوار را بهترين وسيله جهت جلب نظر مردم میدانست و بنابراين، واضح کردن منظور برای آنها بوده است.
بامنبخوان
درجهی اول که از همه ضعيفتر است برای مواردی است که منظور فقط اين باشد که شنونده از شنيدن سخن خوش شود و مسرور گردد، ضمناً مطالب سودمند نيز بشنود، مانند خطابههای افتتاحی و مخاطبهی بزرگان در حضور جماعت و مدايح و امثال آنها.
nimaaa
درجهی دوم و قویتر آن است که گوينده بخواهد شنونده را اقناع کند و از خود يا کسی که به او دلبستگی دارد دفاع نمايد و اگر نظر بدی نسبت به او هست برطرف سازد، مانند سخنانی که در محاکمات گفته میشود.
درجهی سوم و از همه قویتر آن است که گوينده علاوه بر اقناع بخواهد شنونده را ترغيب کند و برانگيزاند و عواطفی را که خود دارد به او القاء کند و او را به حرکت آورد، مانند نطقهای سياسی و موعظه.
nimaaa
اين است اصول و کلّيات آدابی که در سخنوری بايد رعايت نمود تا از شنوندگان دلربايی شود و توجه و اعتنا و محبت ايشان به سوی گوينده جلب گردد و جزئيات و خصوصيات آن بسته به موقعشناسی و ذوق سليم و حسنسليقهی گوينده است.
Reza.
۴.در اينکه سخنوری مراحل دارد
هر سخنوری چون خواهد گفتار کند، سه کار در پيش دارد يا سه مرحله را بايد بپيمايد:
اول اينکه چه بگويد.
دوم اينکه به چه ترتيب بگويد.
سوم اينکه چگونه بگويد.
masome
بنابراين، ترکيب گفتار از اين اجزاء خواهد بود: مقدمه يا درآمد سخن، طرح مسئله، تقسيم مطلب، نقل واقعه، اثبات مدعا، نقش اشکالات، فرود يا حسن خاتمه.
masome
منطق را چنين تعريف کردهاند که فنی است که به واسطهی آن انسان درست فکر کند و به خطا نرود.
بامنبخوان
چون بلاغت وسيلهی اقناع و ترغيب است، اول شرط آن اين است که گوينده به آنچه میگويد و میخواهد شنونده را قانع کند خود ايمان داشته باشد و آنچه میخواهد ديگران را بر آن برانگيزد خود بر آن برانگيخته باشد. به عبارت ديگر اقناع تصرف در عقل شنونده است و نوعی از تعليم است و ترغيب تصرّف در نفس اوست. يعنی شور انداختن در دل او و تعليم ساخته نيست، مگر از عالم و شور انداختن در دلها ممکن نيست، مگر برای کسی که خود شور در سر دارد که:
سخن کز جان برون آيد نشيند لاجرم در دل.
بامنبخوان
دليل بسيار آوردن آنقدر واجب نيست که دليل محکم و قوی آوردن. حجت و دليل مانند چيزهايی است که ارزش آنها به وزن است نه به شماره. چنانکه يک الماس درشت بهتر از ده الماس خرد است و حکيم نظامی فرمايد:
کم گوی و گزيده گوی چون در
تا زاندک تو جهان شود پر
يک دسته گل دماغ پرور
از صد خرمن گياه بهتر
بامنبخوان
برای اينکه سخن خوش انجام يابد، غالباً مناسب آن است که سخنور مطالبی را که گفته است خلاصه کند و دلايل مهم خود را يادآوری نمايد و خاطرنشان کند که آنچه را وعده داده بود وفا کرده و مطلوب را ثابت نموده
بامنبخوان
در سخنپردازی چند امر اساسی منظور است: روانی سخن و دلپذيری و آراستگی آن و روانی بر دلپذيری و آراستگی مقدم است چه غرض از سخن اولاً اين است که شنونده مراد گوينده را به درستی و خوبی و آسانی دريابد و اين مقصود به روانی سخن حاصل میشود و اگر سخن روان نباشد دلپذير نخواهد شد و طبايع به شنيدن يا خواندنش راغب نخواهد گرديد و بنابراين، آرايش کردنش بيهوده است و خواجه حافظ در اين شعر که میفرمايد:
آنرا که خواندی استاد گر بنگری بهتحقيق
صنعتگر است اما طبع روان ندارد
بامنبخوان
ديگر اينکه تکرار بسيار روا نبايد داشت. بعضی گمان میکنند برای اينکه مرادشان به خوبی روشن و مفهوم شود و در ذهن شنونده جا بگيرد، بايد يک معنی را چند بار تکرار کنند. وليکن نتيجه به عکس است، تکرار مطالب ذهن شنونده يا خواننده را خسته میکند و آزرده میسازد و از توجه باز میدارد و شيخ سعدی فرمايد:
سخن گر چه دلبند و شيرين بود
سزاوار تصديق و تحسين بود
چو يکبار گفتی مگو باز پس
که حلوا چو يکبار خوردند بس
بامنبخوان
الفاظ و عبارات هرچه معمولتر و به اذهان نزديکتر بهتر، تا آنجا که سخنسرايی مانند صحبت شود. نبايد تصور کرد که هنر سخنور در آن است که عباراتی بسازد که کسی نداند و گفتن نتواند. بلکه برعکس سخن بايد چنان طبيعی باشد که هرکس بشنود گمان کند خود میتواند چنين بگويد و شيخ سعدی اين هنر را به کمال دارد تا آنجا که اگر کسی سخنشناس دقيق نباشد به بلندی مقام سخن او برنمیخورد و گمان میکند همه کس میتواند چنان سخن بگويد. ولی چون پای عمل به ميان میآيد همه کس ناف بر زمين میگذارد و همين است که گفتهاند:
سخن سعدی سهل ممتنع است و به راستی و به تصديق همهی دانشمندان و سخنشناسان شيخ سعدی افصحالمتکلّمين است.
بامنبخوان
يکی از استادان سخنوری قديم گفته است:
«چهره آيينه روح است و چشم مترجم اوست.»
بامنبخوان
هر يک از ما به وسيلهی چهار چيز با دنيا در تماس هستيم و مردم از روی اين چهار چيز نسبت به ما قضاوت مینمايند. اول اعمال ما، دوم ظاهر ما، سوم آنچه میگوييم و بالاخره چهارم طرز بيان ما.
بامنبخوان
برای خوب شدن طرز بيان بايد با ادبا و نويسندگان معاشرت کرده و زياد کتاب بخوانيد.
بامنبخوان
حجم
۲۷۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۳۳۵ صفحه
حجم
۲۷۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۳۳۵ صفحه
قیمت:
۵۶,۰۰۰
تومان