بریدههایی از کتاب تهران در بعد از ظهر
۳٫۳
(۳۲)
میخواهم تا آنجا که در توان آدمی مثل من است فراموشت کنم. تو را. چشمهایت را. موهایت را که مدام از زیر روسریات میریزند توی صورتت. دستهایت را که با آن انگشتری نگین سبز و ساعت فانتزی صفحهبزرگ دخترانه دلم را آشوب میکنند. خُب، من خستهام. خسته شدهام. از عاشقیت و دوست داشتنهای شدید. من واهمهای ندارم از اینکه هزاربار اعتراف کنم در برابر معصومیت سپید و روشنی مثل زن، درمانده میشوم. میخواهم برای اولینبار چیزی را که دارد توی دلم متولد میشود و هنوز جنین کوچکی است (جنین کوچکی است؟) سقط کنم. اتفاق تو نباید میافتاد و حالا که افتاده است من باید خودم را عادت بدهم به فراموش کردن آن.
زهرا۵۸
کتاب صد هایکوِ مدرن
ــسیّدحجّتـــ
ناصر گفت: «یکی از اون شعبدههای قدیمی اینه که به طرف بگی دوستش داری. این روزها شکلش کمی فرق کرده، اما ذاتش همون دو کلمهست؛ دوستت دارم. شرط میبندم از صدتا زن فقط یکی پیدا بشه گول این حقه رو نخوره.»
Shadi
راستش دلم برای خودم میسوزد.
• Khavari •
برای مطالعه همه قسمتها لطفا نسخه کامل کتاب را خریداری کنید.
Kak Farhad
دلایل زیادی وجود داره که ثابت میکنه زندگی کردن از خودکشی سختتره.
ــسیّدحجّتـــ
و کدام عشق دلیل میخواهد؟
Emma
A همزمان با B ــ زنش ــ و C ــ معشوقهاش ــ رابطه دارد و C از رابطهٔ زناشویی A و B باخبر است. اگر B از ارتباط همسرش با C خبردار شود به احتمال ۷۶ درصد ترجیح میدهد بهرغم آسیب شدید عاطفی، همچنان با A زندگی کند (احتمال ۷۶ درصد براساس بررسی و تحلیل ریاضی یک جامعهٔ آماری با ۱۱۰۰ نمونه به دست آمده است.) اگر جای A با B تغییر کند و مثلا B با مردی به نام D دوست شود، مطلوب است محاسبهٔ احتمال تصمیم A بر ادامهٔ زندگی با B در صورت خبردار شدن او از رابطهٔ همسرش با D.
جواب: ۰/۱۳ درصد یا ۱ نفر از هر ۷۶۳ نفر مرد.
Shadi
به قصد بهتر شدن دنیا یکی از نامهای خداوند را تکرار میکند. او نمیتواند توضیح دهد منظورش از «بهتر شدن دنیا» دقیقا چیست، اما ایمان دارد که با هربار تکرار نام خداوند، دستکم یکی از رنجهای آدمهای دنیا کم میشود.
مریم بانو
چشمم میافتد به آبِ حوض. به چند ستاره که انگار رفتهاند ته حوض شنا کنند، اما بعد غرق شدهاند و مُردهاند و حالا از جاشان تکان نمیخورند.
زهرا۵۸
هزاربار از خودم پرسیدهام که وقتی نمیتوانی تا آخر یک عشق بروی چرا عاشق میشوی؟
Emma
تو میتونی هر چیزی رو انکار کنی، اما اگه قبولش کردی باید بهش اعتماد کنی. باید بهش فرصت بدی. این جزء قواعد بازیه. باید صبور باشی و بهش فرصت بدی
F.A
«بعضی وقتها بهتره آدم بره تو بیابون زندگی کنه. جایی که هیچکس رو نبینه. هیچچیز نشنوه. بهخصوص چیزهایی که بدجوری حواس آدم رو پرت میکنند.»
khorasani
«بهنظر من همهٔ شاعرها یه تخته کم داشتهند. منظورم اینه که شعرهای همهشون یا دربارهٔ عشق به زنها است یا بیوفایی اونها. من نمیدونم اگه زنها نبودند اونها میخواستند چه غلطی بکنند.»
ــسیّدحجّتـــ
سدرةالمنتهی درختی است در آسمان هفتم که هیچکس جز پیامبر از آن عبور نکرده است، حتا جبرییل. گفتم اما طوبی درختی است در بهشت که میگویند در هر خانهای از اهالی بهشت یکی از شاخههای آن افتاده است.
ــسیّدحجّتـــ
من موهای منیژ را بیشتر از هر چیزی توی این دنیا دوست دارم. یعنی اول موهای منیژ را دوست دارم، بعد مادرم را، بعد... نه، اول مادرم را دوست دارم، بعد موهای منیژ را، بعد خود منیژ را، بعد ستارهها را. بعضی وقتها منیژ چند گل یاس از باغچه میچیند و میگذارد لای موهاش. یکبار گفتمش: «منیژ، کاش من یاس بودم. خوشبهحال یاسها.»
زهرا۵۸
«من نمیگم هر غلطی خواستی نکن، من فقط میگم دست از سر من بردار و برو یه احمق دیگه پیدا کن. توی زنها تا دلت بخواد احمق هست. از اونهایی که تا یه مرد بهشون گفت "دوستت دارم" باورشون میشه و عاشقش میشن
sosoke
تنها چیزی که من از این سلوک چهارساله فهمیدم اینه که باید بهش اعتماد کنی. به حرفهاش، به کارهاش، به تصمیمهاش، به انتخابهاش. البته میتونی انکارش کنی. تو میتونی هر چیزی رو انکار کنی، اما اگه قبولش کردی باید بهش اعتماد کنی. باید بهش فرصت بدی. این جزء قواعد بازیه. باید صبور باشی و بهش فرصت بدی.
مریم بانو
دلم برای خودم میسوزد. این اولینباری است که توی زندگی دلم برای خودم میسوزد. تا حالا بارها خودم را با قساوت تمام آزار دادهام. با قساوت تمام کشتهام؛ با بمبهای کوچک و بزرگی که توی روحم جاسازی کردهام. بمبهایی که وقتی منفجر شدهاند تا مدتها نمیتوانستهام از جایم تکان بخورم. با عشقهای ناممکن و دوست داشتنهای شدیدی که از همان اول میدانستهام راه به جایی نمیبرند. تا حالا هزاربار از خودم پرسیدهام که وقتی نمیتوانی تا آخر یک عشق بروی چرا عاشق میشوی؟
زهرا۵۸
دلایل زیادی وجود داره که ثابت میکنه زندگی کردن از خودکشی سختتره
sosoke
امیر میگه توی چنین موقعیتهایی سختتر از خودکشی اینه که خودت رو نکشی.
sosoke
هر زن انگار شاخهای بود از درختی مقدس که در یکی از آن میلیونها خانه افتاده بود.
مریم بانو
من به شاعر گمنامی فکر کردم که یکی از بیتهای او حالا پس از ششصد سال انگار داشت در غروب دلگیری بر من، تنها بر من، وحی میشد و همهٔ ذرات روح مرا در اتاق محقر ۲۱۹ خوابگاهی دانشجویی مثل خورشید روشن میکرد.
sosoke
همیشه فکر میکردم میتوانم بهشت زنی را داشته باشم تا وقتی از جهنم زندگی خسته میشوم پناه ببرم به سایههای خنک درختان آن بهشت.
کاربر ۲۹۵۷۲۲۳
دلایل زیادی وجود داره که ثابت میکنه زندگی کردن از خودکشی سختتره
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
تا حالا هزاربار از خودم پرسیدهام که وقتی نمیتوانی تا آخر یک عشق بروی چرا عاشق میشوی؟
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
«تنها چیزی که من از این سلوک چهارساله فهمیدم اینه که باید بهش اعتماد کنی. به حرفهاش، به کارهاش، به تصمیمهاش، به انتخابهاش. البته میتونی انکارش کنی. تو میتونی هر چیزی رو انکار کنی، اما اگه قبولش کردی باید بهش اعتماد کنی. باید بهش فرصت بدی. این جزء قواعد بازیه. باید صبور باشی و بهش فرصت بدی.
khorasani
نمیدانم منگل یعنی چه. اما لابد حرف خوبی نیست. عیدی میگوید چون گوشهام و کلهام بزرگ است چیزی نمیدانم. به همین خاطر است که بعضی وقتها میروم جلوِ آینه میایستم و زل میزنم به کلهام، به گوشهام، به موهام. گاهی چشمهام را میبندم و دستهام را از دو طرف فشار میدهم به کلهام و فشار میدهم و فشار میدهم تا از درد نزدیک است جیغ بزنم، اما نمیزنم. هزاربار این کار را کردهام تا کلهام کوچکتر شود. نمیشود.
زهرا۵۸
دلایل زیادی وجود داره که ثابت میکنه زندگی کردن از خودکشی سختتره
زهرا۵۸
زل زد به آپارتمان روبهرو. به چیزی به رنگ سرخ روشن که تکان میخورد و شیشهای را دستمال میکشید. صحنهٔ مقابلش، انگار پشت پردهای از آب، موج برداشت و مات شد. بعد، قطرهای آب شور افتاد لب پنجره و تصویر بدیع آپارتمان روبهرو برای لحظهای شفاف شد، اما وضوح سرخی مقابلش را بلافاصله پردهٔ دیگری از آب محو کرد.
زهرا۵۸
حجم
۸۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۸۹ صفحه
حجم
۸۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۸۹ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰۵۰%
تومان