کدام بدی رفت که بدتر از آن به جایش نیامد؟»
matbuat
خدایعالم فراموشی را آفریده برایهمین غم و غصههای بزرگ!
رها
ـ کاری که... میکنه
با قُل هُوَاللّه میکنه
زیر جُل و دولا میکنه.
با واللّه باللّه میکنه!
Mahdi
شترِ زنبورکخونه رو از گوزِ یابو میترسونی؟
Anahid
خانهئی داشت قدِّ یک غلبیل
Anahid
خدایعالم فراموشی را آفریده برایهمین غم و غصههای بزرگ!
Anahid
توانست بفهمد که ـ داد و بیداد! ـ پس زنهایقبلیش از درد بیهمزبانیمیمردهاند: آن قدر غم و غصه تنهائی و بیکسی را میریختهاند تو دلشان که دِق میآوردهاند
Anahid
آنها هم آهی کشیدند گفتند «رضائیم به رضایخدا، لابد قسمتش این بوده.» ـ ی
Anahid
دست به دلمان نگذار چوپان. یک شب هم که ما پا شدیم برویم دزدی از بخت بدمان مهتاب شد! یک امروز که با هزار زحمت بابا ننهمان را راضی کردهایم اجازه گرفتهایم برویم ده پائین، پل را آب برده این ور رودخانه ماندهایم.
Anahid