بریدههایی از کتاب حماسه حسینی (جلد دوم)
۴٫۵
(۴۳)
فصل دوم: یادداشت «ماهیت قیام حسینی»
Ali
مهمترین درس حادثه عاشورا این است که بفهمیم آیا دین، قوّت است یا ضعف؟ قید است یا آزادی؟ تریاک است یا مقوّی؟
میـمْ.سَتّـ'ارے
تحریف دوم این بود که این حادثه جنبه خصوصی و فردی دارد، یعنی آن را به آسمان بردیم و غیرقابل پیروی قرار دادیم و از مکتببودن و درسبودن خارج کردیم
حــق پرســت
اهتمام زنان اهل بیت به خطبه و خطابه در فرصتهای مختلف، با بودن امام علیبن الحسین، همه برای این بوده که مانع تحریف حادثه کربلا بشوند
حــق پرســت
کتاب حاوی مطالبی است که استاد شهید به مرور ایام نگاشتهاند و هدف از این نگارش، یادداشت مطالب قابل توجه جهت مراجعه بعدی و یا آمادگی برای سخنرانی بوده است. این مطالب از نظر اجمال و تفصیل متفاوت میباشند به طوری که برخی از آنها به صورت یک مقاله است و برخی دیگر چند سطری بی
انقلابی ام من
اسارت اهلبیت عامل بزرگی بود برای اینکه حقیقت وقایع عاشورا به مردم گفته شود و حقیقت قلب نشود.
حــق پرســت
امام حسین فدای گناهان امت شد! او کشته شد تا گناهان امت بخشیده شود! بدونشک این یک فکر مسیحی است که در میان ما نیز رایج شده است. این فکر است که امام حسین را به کلی مسخ میکند و او را به صورت سنگر گنهکاران درمیآورد، قیام او را کفاره عمل بد دیگران قرار میدهد: امام حسین کشته شد که گنهکاران از عذاب الهی بیمه شوند! جوابگوی معصیت معصیتکاران باشد
ستاره
دو کار به سرش آوردیم. اول آن را از مکتببودن ـ از راه خصوصیکردن ـ خارج کردیم. دوم اینکه به علاوه آن را به صورت یک مکتب گنهکارسازی درآوردیم و گفتیم هر گناهی بکنیم سینه سه ضربه آن را جبران میکند.
حــق پرســت
تحریف همانطور که از نظر نوع بر دو قسم است: لفظی و معنوی، از نظر عامل یعنی محرِّف نیز بر دو قسم است: یا از طرف دوستان است یا از طرف دشمنان. به عبارت دیگر یا منشأش جهالت دوستان است و یا عداوت دشمنان.
حــق پرســت
تمام فاجعه کربلا برای این بود که امام رأی خود را نفروخت
از قبل از مردن معاویه و همچنین بعد از مردن او، در دوره یزید، چه در وقتی که امام در مدینه بود و چه در مکه و چه در بین راه و چه در کربلا، آنها از امام فقط یک امتیاز میخواستند و اگر آن یک امتیاز را امام به آنها میداد نه تنها کاری به کارش نداشتند، اِنعامها هم میکردند و امام هم همه آن تحمل رنجها را کرد و تن به شهادت خود و کسانش داد که همان یک امتیاز را ندهد. آن یک امتیاز، فروختن رأی و عقیده بود. در آن زمان صندوق و انتخاباتی نبود، بیعت بود. بیعت آن روز رأی دادن امروز بود. پس امام اگر یک رأی غیروجدانی و غیرمشروع میداد، شهید نمیشد. شهید شد که رأی و عقیده خودش را نفروخته باشد.
العبد
خود مردم هم عاملی برای این جعل و تحریفها هستند.
حــق پرســت
پس افتخار قیام حسینی این است که کسانی مانند ابنعباس [آن را] تصویب نمیکردند. مطلق قیامهای مقدس بشر که در میان تاریکیها مانند شعلهای ظاهر میشود، مورد تصویب دیگران نیست.
کتابخوان
معاویه والی سرزمین زرخیز شام و سوریه شد، خصوصا با درنظر گرفتن این معمّا که عمر جمیع حکام را عزل و نصب میکرد و تغییر و تبدیل میداد به استثناء معاویه.
کتابخوان
در همچو وضعی یزید روی کار آمد. یزید به والی مدینه نوشت که «خُذْ حُسَینا... بِالْبَیعَةِ اَخْذا شَدیدا». بنابراین جز با بیعت به چیزی راضی نمیشد. اما امام حسین یکی از سه کار را باید بکند: یا بیعت کند و تسلیم شود، یا آنطوری که بعضی پیشنهاد کردند بیعت نکند و اگر لازم شد ـ و البته لازم هم میشد ـ خودش را به کناری بکشد، به درهای یا دامنه کوهی پناه ببرد، مثل یاغیها که مخلوطی از ترس و شجاعت است زندگی کند، و یا ایستادگی کند تا کشته شود.
کتابخوان
شهید سه خصوصیت دارد: یکی اینکه در راه هدف مقدس کشته میشود، دیگر اینکه جاودانگی مییابد، سوم آن چیزی که قبلاً گفتیم که آنها محیط پاک میدهند. گفتم مقدس و نگفتم بزرگ. ممکن است مقصد، بزرگ و بااهمیت باشد ولی مقدس نباشد. اسکندر که آرزوی جهانگیری را تعقیب میکرد، هدفِ به اصطلاح بزرگ داشت ولی مقدس نبود و بلکه عالی هم نبود. کسی که در این راه کشته بشود، در چشم بشر احترام و تقدّس ندارد.
کتابخوان
علاقه به جان و به پدر و فرزند و همسر و خویش و تبار و سرمایه و شغل و حرفه و مسکن، طبیعی هر انسان است و بسیاری از اینها طبیعی هر حیوانی است. دین آمده است برای اینکه انسان را علاقهمند و شیفته اموری عالیتر کند و درسی عالیتر بیاموزد
کتابخوان
از طرف اولیاء دین پیشنهاد شده که اقامه عزای حسین بن علی بشود و قبرش زیارت شود و او به عنوان یک فداکار بزرگ همیشه نامش زنده و پاینده باشد. این موضوع تدریجا سبب شد که بعضی مرثیهخوانان حرفهای پیدا شوند و کمکم مرثیهخوانی به صورت یک فن و هنر از یک طرف، و وسیله زندگانی از طرف دیگر درآید؛ از طرفی فکری پیدا شود که چون گریاندن بر ابیعبداللّه ثواب جزیل و اجر عظیم دارد پس به حکم «اَلْغایاتُ تُبَرِّرُ الْمَبادی» (هدف، وسیله را مباح میکند) از هر وسیلهای میشود استفاده کرد.
اینجاست که جعل و دروغ در نظر عدهای مشروع میشود.
به قول حاجی [نوری] اگر اینچنین است، پس چون ادخال سرور در دل مؤمن نیز مستحب است و هدف وسیله را مباح میکند، از غیبت و حتی از بوسه و زنا نیز میتوان استفاده کرد. اینجاست که داستان روضهخوان سنگپران که قبلاً گذشت به یاد میآید.
حــق پرســت
امام حسین نهضتی کرده است که شرایط سهگانه عظمت را دارا بوده است:
الف. مقدسبودن هدف و شخصی نبودن آن، به خاطر انسانیت بودن آن که توأم با فداکاری و گذشت از منافع فردی بوده است. به همین دلیل بشریت اینگونه افراد را که مرز میان خود و دیگران را شکستهاند از خود میداند و خود را از آنها میداند، او را فدای امت و مصالح امت میبیند.
ب. اینکه توأم بوده با یک بصیرت قوی و نافذ، و آنچه دیگران در ظاهر نمیدیدند او در پشت پرده میدیده است. آنچه دیگران در آینه نمیدیدند، او در خشت خام میدیده است. به عبارت دیگر از محیط خودش پیش بود.
ج. اینکه نوری بوده که در میان یک ظلمت کامل درخشیده است
حــق پرســت
معاویه بعدها در زمان خلافتش با اجیر کردن روحانیون امثال ابوهریره کاملاً عامل روحانیت را علاوه بر عامل دیانت استخدام کرد و به این اعتبار چهار عامل شد: عامل سیاست و پستهای سیاسی، عامل ثروت، عامل دیانت، عامل روحانیت و طبقه روحانیین.
shaparak
علی علیهالسلام را دوستانه و از طریق تحریف، بهتر و بیشتر میشود خراب کرد تا به صورت دشمنانه. قطعا ضرباتی که از طرف دوستان جاهل علی بر علی وارد شده، از ضربات دشمنانش کاریتر و بُرّاتر بوده است.
حــق پرســت
مرد بزرگ یعنی چه؟
مردان بزرگ تاریخ، عظمت و بزرگی: مقیاس عظمت و بزرگی افراد، شخصیت روحی آنهاست. البته واضح است که مقیاس عظمت افراد، مشخصات بدنی یا نژادی آنها نیست.
mlyalien
در شرایطی که فساد و تباهی بر جامعهای حکومت میکند و ظلم و ستم و فساد همه جا را فراگرفته، اگر از هیچ حلقومی به خاطر حفظ جان و حیثیت ندایی برنخیزد، دیگران که در مکان دور و یا زمان دور هستند، قضاوتشان این است که آنچه میگذرد نماینده روح مردم و به رضا و میل مردم است و احیانا آنرا نوعی اعراض از اسلام و یا بالاتر انقلاب علیه اسلام تلقی میکنند.
سعید
امویها بعد از حکومت عثمان، بر بیتالمال و مناصب دست یافتند؛ دو عامل ثروت و مناصب را در دست گرفتند. فقط یک عامل قوی و نیرومند را کسر داشتند که دیانت بود. بعد از قتل عثمان، معاویه با یک طرّاری و زبردستی عجیبی بر این عامل هم دست یافت و آن را هم استخدام کرد و اینجا بود که توانست سپاهی به نام دین و با نیروی دین علیه شخصی مانند علیبن ابیطالب علیهالسلام تجهیز کند. معاویه بعدها در زمان خلافتش با اجیر کردن روحانیون امثال ابوهریره کاملاً عامل روحانیت را علاوه بر عامل دیانت استخدام کرد و به این اعتبار چهار عامل شد: عامل سیاست و پستهای سیاسی، عامل ثروت، عامل دیانت، عامل روحانیت و طبقه روحانیین.
حیف و میلکردن بیتالمال و دستبهدست کردن مناصب به وسیله امویها در عهد عثمان موجب نارضایتی عمومی شد، چه آنها که اهل دنیا بودند و چه آنها که اهل دین بودند.
العبد
بعد از ده سال از وفات پیغمبر، معاویه ـ که همیشه دوش بهدوش و پابهپای پدرش با اسلام میجنگید ـ والی شام و سوریه شد و سی سال بعد از وفات پیغمبر، خلیفه و امیرالمؤمنین شد! و پنجاه سال بعد از وفات پیغمبر، پسرش یزید خلیفه شد و با آن وضع فجیع فرزند پیغمبر را کشت به دست مسلمانانی که شهادتین میگفتند و نماز میخواندند و حج میکردند و به آئین اسلام ازدواج میکردند و به آئین اسلام مردههای خود را دفن میکردند.
کتابخوان
نه این مردم منکر اسلام شده بودند ـ و اگر منکر اسلام شده بودند معمایی در کار نبود ـ و نه انکار حرمت امام حسین را داشتند و معتقد بودند که امام حسین ـ نعوذباللّه ـ از اسلام خارج شده، بلکه عقیده آنها به طور قطع بر تفضیل امام حسین بر یزید بود. حالا چگونه شد که اولاً حزب ابوسفیان زمام حکومت را در دست گرفتند و ثانیا مردم مسلمان و بلکه شیعه قاتل امام حسین علیهالسلام شدند، در عین اینکه او را مستحق قتل نمیدانستند بلکه احترام خون او از خون هر کسی در نظر آنها بیشتر بود.
کتابخوان
منطق منفعتپرستی یک منطق است و منطق حقپرستی و اصلاح منطق دیگری است. عقلای قوم مانع ابیعبداللّه میشدند از حرکت، و نصایح آنها همه بر محور مصلحت شخصی حسین علیهالسلام و زندگی دنیوی او و سلامت تن و حفظ فرزندان دور میزد. میگویند جامعترین بیانها همان است که ابنعباس گفت. اگر جای تعجب باشد، باید از منطق ابنعباس تعجب کرد. چیزی که در این منطق ابنعباس یافت نمیشود، فکر اسلام و منطق ایثار و گذشت است و آنچه در منطق حسین علیهالسلام هرگز دیده نمیشود منافع و مصالح شخص خودش است.
کتابخوان
«اَلْمَقْتولُ دونَ عِیالِهِ وَ مالِهِ» شهید است، چون به خاطر وظیفه و شرافت و تکلیف وجدان و دیانت انجام میگیرد نه به خاطر جلب منفعت مادی.
کتابخوان
جملههای امام حسین به ابوذر
عقّاد در ص ۶۴ در مقام بیان فصاحت امام حسین جملههایی را که به ابوذر فرموده نقل میکند:
یا عَمّاهُ اِنَّ اللّهَ قادِرٌ اَنْ یغَیرَ ما قَدْ تَری، وَاللّهُ کلَّ یوْمٍ فی شَأْنٍ، وَقَدْ مَنَعَک الْقَوْمُ دُنْیاهُمْ وَمَنَعْتَهُمْ دینَک، وَ ما اَغْناک عَمّا مَنَعوک! وَ ما اَحْوَجَهُمْ اِلی ما مَنَعْتَهُمْ فَاسْئَلِ اللّهَ الصَّبْرَ وَالنَّصْرَ، وَاسْتَعِذْ بِهِ مِنَ الْجَشَعِ وَالْجَزَعِ، فَاِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الدّینِ وَالْکرَمِ، وَ اِنَّ الْجَشَعَ لا یقَدِّمُ رِزْقا وَالْجَزَعَ لایؤَخِّرُ اَجَلاً.
bagher
معلوم میشود که مردم آن وقت صلاحیت نداشتند که خلیفه یعنی ولی امر را انتخاب کنند و فرضا قبول کنیم که اصل حکومت اسلامی بر انتخاب است نه بر انتصاب، در آن روزها و بلکه تا سالها و قرنها میبایست که حاکم انتصابی باشد. در هر جای دنیا که مردم لیاقت آزادی و دخالت در تعیین قوّه حاکمه را نداشته باشند، نباید به آنها آزادی داد ولی کی آزادی را از آنها بگیرد؟ همانهایی که از ترس انتخاب آنها نباید مردم آزادی داشته باشند؟! نه، بلکه مقام نبوت. در آن زمان، جهل و عدم صلاحیت سبب شد که امویها از هوش و دَهاء خود استفاده کردند. علی علیهالسلام، هم مجسمه عدالت بود و هم مجسمه هوشیاری و پیشبینی. فتنه اموی [را] که زیر پرده بود و رنگ اسلامی داشت، علی علیهالسلام کاملاً پیشبینی کرد و به مردم گفت ولی کسی که معنای کلمات او را درک کند وجود نداشت.
R S
دین نیز آفتی دارد. پیغمبر اکرم فرمود: «افَةُ الدّینِ ثَلاثَةٌ: فَقیهٌ فاجِرٌ، وَ اِمامٌ جائِرٌ، وَ مُجْتَهِدٌ جاهِلٌ».
کتابخوان
حجم
۳۰۷٫۱ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۳۰۸ صفحه
حجم
۳۰۷٫۱ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۳۰۸ صفحه
قیمت:
۳۹,۰۰۰
۱۵,۶۰۰۶۰%
تومان