بریدههایی از کتاب آرامگاه لنین
۴٫۰
(۴)
کلیسا بانک بدبخت بیچارههاست، سود پولشون رو هم تو اون دنیا میگیرن. بانک هم کلیسای پولدارهاست. خداشون رو هم گذاشتن توی گاوصندوق و قفلش کردن.
yazdaan
کسی که در شوروی کمونیستی دیوانه خوانده میشد، در تمام جهان عاقلترین فرد بود.
yazdaan
تمام روسیه یک هملت مست است.
yazdaan
دنیا هیچکس خوددارتر از یک مرد کوهستانی نیست، اگر تصمیم بگیرد که خویشتندار باشد.
yazdaan
من در واژهٔ "پیروزی" همهمهٔ شکوهمندِ مشتی احمق را میشنوم.
yazdaan
عجب دوره و زمونهای شده. خرابی داریم اما جنگ نداریم. دیکتاتور داریم اما تبر نداریم. ولی همیشه که اینجوری نمیمونه. میترسم همین روزها دولت بدبخت ما واسهٔ ساختن گیوتین ملی یه جلسهٔ دریافت وام همیاری تشکیل بده. بعدش هم تعهد بده که هیچ فقیری تو کشور باقی نمونه. غلط نکنم فقیر بیچارههامون آیندهٔ سیاهی داشته باشن.
آرزوی مالیخولیایی اتحاد جماهیر شوروی برای رسیدن به آمریکا و حتی جلو زدن از اون، بعد از فروپاشی خودِ شوروی مثل برق برآورده شد. از نظر تعداد گانگسترها ما خیلی از آمریکاییها جلوتریم. اونقدر جلو افتادهایم که دم به ساعت گانگسترهای خودمون رو واسه کمک به گانگسترهای اونها میفرستیم، اما آروم و بیسر و صدا، مثل یک مسیحیِ واقعی؛ کمک میکنیم ولی قرار نیست سر هر چهارراه تو بوق و کرنا کنیم که.
Eliiiiiii.za
پسر عمداً خود را با شادنوشی سرخوش ساخت؛
yazdaan
حکومت شوروی، که همواره از سر تا پایش وحشت میبارید، باعث شد زن به او شک کند
yazdaan
در اوایل دههٔ سی، که برخی از مهندسان جوان کارخانهٔ اتومبیلسازی را برای تحصیل به آمریکا میفرستادند، به دامادش که حاضر به رفتن بود، نیز پیشنهاد دادند. اما او مخالفت کرد: "نرو، هرکس که الآن به امریکا برود، پس از بازگشت، دستگیر میشود." دامادش نرفت. و واقعاً هم تمام کسانی که به امریکا رفته بودند، پس از بازگشت ابتدا ترفیع گرفتند اما بعد از اندک زمانی بهعنوان جاسوس بازداشت شدند.
yazdaan
بهرغم قوانین منعکنندهٔ حکومت شوروی، سنت جشنهای هزارسالهٔ مردم به قوت خود باقی بود
yazdaan
بعضی وقتها. مثلاً نمیدونم چرا یه وقتهایی احساس میکنم قوی و سر حالم. یا یه چیزهایی بهم الهام میشه. اینجور وقتها به خدا اعتقاد پیدا میکنم. حس میکنم هست. یه جورایی میبینم که بهم نگاه میکنه و من رو تصدیق میکنه. بعدش هر کاری که میکنم خوب پیش میره! اما وقتی کسل و بیحالم و به خدا فکر میکنم، به خودم میگم: "هیچ دلیلی نمیبینم که ثابت کنه خدا هست یا نه."
از نظر فیزیکی چهطور خدا رو حس میکنی؟
yazdaan
ذوقزدگی! شاید هم این مرضِ ما روسهاست که در عین افسردگی ذوقزده هم میشیم! دوای دردش هم کنیاکه.
yazdaan
کارگرها مشروب خوردن رو یاد مارکسیستها دادن و اونها هم برای قدردانی کارگرها رو متقاعد کردن که مهمترین آدمهای روی زمینن.
yazdaan
راستی، تو خودت به خدا اعتقاد داری؟
بعضی وقتها. مثلاً نمیدونم چرا یه وقتهایی احساس میکنم قوی و سر حالم. یا یه چیزهایی بهم الهام میشه. اینجور وقتها به خدا اعتقاد پیدا میکنم. حس میکنم هست. یه جورایی میبینم که بهم نگاه میکنه و من رو تصدیق میکنه. بعدش هر کاری که میکنم خوب پیش میره! اما وقتی کسل و بیحالم و به خدا فکر میکنم، به خودم میگم: "هیچ دلیلی نمیبینم که ثابت کنه خدا هست یا نه."
شقایق
هنوز کسی به خاطر خسته شدن از دست وجدانش نرفته دکتر.
شقایق
خوشبختی آرمانشهری است که خودمان باید بسازیم، اما دیگران را متهم میکنیم که چرا آن را نساختهاند.
کاربر ۲۴۷۷۰۸۰
حجم
۱۳۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه
حجم
۱۳۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه
قیمت:
۵۷,۰۰۰
۳۹,۹۰۰۳۰%
تومان