بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سفرنامه‌ی هامون؛ زهکلوت و آن حوالی | طاقچه
تصویر جلد کتاب سفرنامه‌ی هامون؛ زهکلوت و آن حوالی

بریده‌هایی از کتاب سفرنامه‌ی هامون؛ زهکلوت و آن حوالی

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۳ رأی
۳٫۷
(۳)
حبیب می‌گفت: «به جهاد بگو یک تراکتور به من بدهد.» حبیب با خنده می‌پرسد: «تراکتور می‌خواهی چه کار؟» ـ می‌خواهم سوار بشم و گردش کنم. شهر بروم. حبیب می‌پرسد: «حالا چرا تراکتور؟ ماشین که بهتر است.» پسر شانه‌هایش را بالا می‌اندازد و می‌گوید: «نه، تراکتور چرخ‌هایش گنده است.»
mohaddese

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

قیمت:
۲۱,۰۰۰
۱۰,۵۰۰
۵۰%
تومان