جملات زیبای کتاب روزگار ستمگر | طاقچه
تصویر جلد کتاب روزگار ستمگر

بریده‌هایی از کتاب روزگار ستمگر

امتیاز
۴.۶از ۱۵ رأی
۴٫۶
(۱۵)
«وَ ارْفُضُوهَا ذَمِیمَةً فَإِنَّهَا قَدْ رَفَضَتْ مَنْ کانَ أَشْغَفَ بِهَا مِنْکمْ»؛ می‌گوید همان کاری که دنیا در لحظه‌های خاصی بدون حساب با شما می‌کند، با او انجام دهید. شما دنیا را غافلگیر کنید، رهایش کنید. رها کردن دنیا به معنای تعلق نداشتن به اوست، نه به معنای از دست انداختن. به کارگیری هم هست، تزوّد است. دنیا در دل تو ریشه نگیرد ولی در دست تو به کار گرفته شود.
M.M. SAFI
انتظار باید در مجموعه روحیه و بینش و عمل و طرح شکل بگیرد. و به طور طبیعی برای طرح، مدیریتی می‌خواهید. تربیتی می‌خواهید. تشکل جدیدی می‌خواهید. برای همه اینها باید آماده شوید. این مرحله انتظار است.
M.M. SAFI
مشکل اساسی ما این است که خودمان را در برنامه‌ریزی‌ها محاسبه نمی‌کنیم. حساب می‌کنیم چه چیزی بدست آمده است، ولی حساب نمی‌کنیم چه چیزی از دست رفته است؟ اصلا خودمان را جزو موجودی محاسبه نکرده‌ایم. این بدترین نوع حسابرسی است که ما وجود خودمان را، اندازه‌های وجود خودمان را ملحوظ نداریم و بعد حساب کنیم که موجودی حساب بانک من این قدر است.
کاربر ۴۹۹۱۲۹۴
ببینیم امروز از چه چیزی خوشحال شدیم؟ از چه چیزی رنج بردیم؟
Aseman📚🌿🌦
ترس‌ها، امیدها، عشق‌ها، نفرت‌ها، توقع‌ها و تعلّق‌ها مشخصه‌های وجودی ما هستند. اینها نشان می‌دهند ما کجاییم و چقدریم.
Aseman📚🌿🌦
تو خودت را رها کرده‌ای. تو خیال کرده‌ای ۷۰ سالی و گفتی بگذار با این نعمت‌ها در این زمان کوتاه عشق کنیم؛ بخوریم، بنوشیم، ببریم... ولی مسأله این است که تو بیشتر از این ارزش داشتی. اینها مال تو بوده‌اند، تو مال اینها نبوده‌ای.
Aseman📚🌿🌦
تو اگر اینها را دوست داشته باشی ولی جهاد در راه او را بیشتر دوست داشته باشی تعارضی نیست. اگر این اموال را دوست داشته باشی و خدا را بیشتر دوست داشته باشی باز هم تعارضی نیست. این اموال را دوست داشته باشی و خودت را بیشتر دوست داشته باشی باز هم تعارضی نیست، اینها را برای خودت نگاه دار. تو اندازه این دنیا نیستی
Aseman📚🌿🌦
اگر کسی بخواهد با بدی در یک نقطه برخورد کند موفق نمی‌شود. با یک آفت در وسعت گسترده‌ای که از آنجا برخاسته باید درگیر شد
مظلوم مقتدر
اگر کسی بخواهد با بدی در یک نقطه برخورد کند موفق نمی‌شود. با یک آفت در وسعت گسترده‌ای که از آنجا برخاسته باید درگیر شد.
مظلوم مقتدر
حساب می‌کنیم چه چیزی بدست آمده است، ولی حساب نمی‌کنیم چه چیزی از دست رفته است؟ اصلا خودمان را جزو موجودی محاسبه نکرده‌ایم.
Aseman📚🌿🌦
ما نمی‌گوییم عدالت فردا توجیه بی‌عدالتی امروز است.
Aseman📚🌿🌦
دنیا در دل تو ریشه نگیرد ولی در دست تو به کار گرفته شود.
Aseman📚🌿🌦
قناعت برداشت کم است نه رها کردن. قناعت این نیست که تو دنیا را رها کنی و این نیست که دنیا را ولش کنی، نه. برداشتت را کم کن، کوششت را زیاد کن
Aseman📚🌿🌦
«فَرِّقْ بَینِی وَ بَینَ ذَنْبِی الْمَانِعِ لِی مِنْ لُزُومِ طَاعَتِک»؛ خدایا بین من و بین گناه من؛ گناهی که مانع تداوم بر طاعت تو هست، جدایی بینداز.
Aseman📚🌿🌦
به چیزهای جزیی و کم اهمیتی دل مشغولیم و کسی که به روزمره‌گی‌ها مشغول شود طبیعی است که نمی‌تواند برنامه‌ریزی کند و کسی که برنامه‌ریزی ندارد معلوم است که نمی‌تواند آینده را پیش بینی کند و نمی‌تواند برای پیش‌آمدها مکری داشته باشد. و نمی‌تواند برای مکرهای شیطان برخورد مناسبی را داشته باشد؛ "وَ لا نَتَخَوَّفُ قَارِعَةً حَتَّی تَحُلَّ بِنا
کاربر ۹۲۴۰۰۶۷
مذمت دنیا از لحظه‌ای است که تو بخواهی برای این دنیا از صبح تا شب فعال باشی و تزود نکنی، زاد برنداری، تعلق پیدا کنی، توقع پیدا کنی، وابسته شوی و توقع هم داشته باشی که همه به این دنیای تو آب بدهند و به این امکانات تو عنایتی داشته باشند. دوستی و دشمنی تو، حب و بغض تو، خوف و رجاء تو به اینها تعلق بگیرد. مذمتی که از دنیا شکل می‌گیرد این است.
کاربر ۹۲۴۰۰۶۷
کسی نمی‌خواهد دنیا را تحقیر کند. ولی می‌خواهد انسان هم تکریم شود. اگر ولی خدا از این گفتگو می‌کند که به این دنیا نگاه نکن به خاطر این است که قبل از دنیا به خودت نگاه کنی، به استمرار خودت نگاه کنی و به دنیاهایی که برای تو در نظر گرفته شده است؛ "وَمِمَّا لَک عِنْدَ اللَّهِ عِوَضآ". این تجارت بدی است که تو این امکانات محدود را با بهشت امنی که برای تو آراسته شده، معاوضه کنی در حالی که این بهشت اصلا مال توست و آن را برای تو گذاشته‌اند؛ "وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقین".
کاربر ۹۲۴۰۰۶۷
در راهی و کوره‌ای و کلاسی گذاشته‌اند. می‌سوزانندش، درسش می‌دهند. و او به جای اینکه درس بگیرد، می‌سوزد، به جای این که وقتی که محبوبش به او ضربه زد درس این ضربه را بگیرد، غصه می‌خورد که دیدی محبوبم از من برید؟ نمی‌گوید اینها بریدنی بودند. اینها تکیه گاه‌های خوبی نبودند. استکان محبوبش وقتی که از دستش می‌افتد می‌شکند، نمی‌گوید: این شکستنی بود، می‌گوید: دیدی بیچاره شدم، شکست! نه بابا! این شکستنی است از اول بی خود دل بسته بودی. این تعبیر را مخصوصا وقتی انسان در متون دینی با آن برخورد می‌کند که دنیا فلان است دنیا بهمان است دنیا بیسار است، همه؛ شیخ و شاب و پیر و جوان با یک پوزخندی با او برخورد می‌کنیم
کاربر ۹۲۴۰۰۶۷
استعدادهایی که از بچگی‌ات داشته‌ای؛ فکر داشته‌ای، هوش داشته‌ای، حافظه داشته‌ای، عقل داشته‌ای، این امکانات را داشته‌ای، این نعمت‌هایی هم که از بچگی داشته‌ای، زیر یک سقفی بوده‌ای، با دوستانی بوده‌ای... اگر همه این امکانات را با محبت جدیدی که پیدا کرده‌ای و معرفت جدید و سنجش جدید و انتخاب جدید خودت هماهنگ کنی، مشکلی نخواهی داشت. در این صورت تو متزودی و بهره گرفته‌ای.
Aseman📚🌿🌦
گفتم: اگر من یک چنین فرزندی داشتم که این وقت شب از من مطالبه می‌کرد به او می‌گفتم که با مجموعه امکانات و نعمت‌ها و توانایی‌هایی که دارد به گونه‌ای برخورد کند که خودش را در برابر تمامی مُلک و تمامی ملائکه و ملکوت خدا و مالک این هستی، مسئول ببیند.
Aseman📚🌿🌦
ولی یک موقع وجودی را در خودت می‌بینی که او را در این عالم آورده‌اند، عوالم دیگری هم پیش روی او هست و امکاناتی هم به او داده‌اند و در این مجموعه یا با صبر حرکت می‌کنی یا با شکر؛ یا امکانی که داری به کار می‌گیری یا صبوری و از پا نمی‌افتی. در هر دو صورت برنده‌ای و هیچ مشکلی هم برای سلوک تو باقی نمی‌ماند.
Aseman📚🌿🌦
ترس‌ها، امیدها، عشق‌ها، نفرت‌ها، توقع‌ها و تعلّق‌ها مشخصه‌های وجودی ما هستند. اینها نشان می‌دهند ما کجاییم و چقدریم. لرزش‌ها و التهاب‌هایی که برای ما می‌آید اینها آشنا کننده خوبی برای خود ما هستند.
کاربر ۹۲۴۰۰۶۷
این بدترین نوع حسابرسی است که ما وجود خودمان را، اندازه‌های وجود خودمان را ملحوظ نداریم و بعد حساب کنیم که موجودی حساب بانک من این قدر است. ماشینم چند تا شده. زنم چند تا شده، بچه‌ام چند تا شده، اعتبارم... که چه؟ بگو چه بدست آورده‌ای؟ در لحظه‌ای دیگر، چند صباحی دیگر نمی از تو باقی مانده است؟! به قول یکی از رفقا بعد از چهل سال می‌بینی همه با یک عصا و سرفه و عینک آمده‌ایم در دنیا که چه برداریم ببریم؟ چیزی باقی نمی‌ماند، "وَ لَبِئْسَ الْمَتْجَرُ أَنْ تَرَی الدُّنْیا لِنَفْسِک ثَمَنآ"
کاربر ۹۲۴۰۰۶۷
اگر آدم سایه‌های چهره خودش را در پس زمینه این حرف‌ها ببیند خیلی مسأله فرق می‌کند. بد تجارتی است. فروختی خودت را؟ "النَّاسُ فِی الدُّنْیا رَجُلاَنِ رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا وَ رَجُلٌ بَاعَ نَفْسَهُ فَأَوْثَقَهَا"؛ آدم‌ها در دنیا دو دسته‌اند: یک دسته خودش را فروخت و هلاک کرد و یک دسته خرید و آزاد کرد. از دست دادی، چه چیزی گرفتی؟ چه چیزی بدست آوردی؟ در این محاسبه بر فرض بهشتی هم نباشد در گام اول چه چیزی بدست آوردی؟ چه چیزی از دست دادی؟ آدم گاهی می‌بیند به یک معامله‌ای که کرده است خیلی مغرور است ولی می‌بیند دیگران به خاطر این معامله خون گریه می‌کنند. قصّه همان پیرزنی که گذاشته بودنش در خانه تا عتیقه‌ها را محافظت کند همه را به سمساری فروخته بود.
کاربر ۹۲۴۰۰۶۷
این قدح‌ها و آن بشقاب‌های عتیقه را فروخته بود، سه چهارتا از این نعلبکی‌های گل منگلی گرفته بود. بعد هم می‌گفت دود از کنده بلند می‌شود. من بودم که نونوارتان کردم! خوشحال خوشحال است که ۸۰۰ هزار تومان جنس را داده، ۶ تا ۱۰ تا از آن نعلبکی‌ها که گندم‌های سبز داشت، که آن موقع ۱۲ ریال بود، گرفته است.
کاربر ۹۲۴۰۰۶۷
یعنی آدم می‌خواهد در این رابطه‌ها قرار بگیرد. بین مردم بیاید. امکاناتی را می‌خواهد. وسایلی را می‌خواهد. می‌خواهد ازدواج کند. خواه و ناخواه در رابطه با ازدواج؛ مرد یا زن، همسری را پیدا می‌کند به آن علاقمند می‌شود بچه‌دار می‌شود به اینها علاقمند می‌شود. بعد ماشینی تهیه می‌کند و ماشین مورد علاقه او قرار می‌گیرد به ویژه وقتی که خوب باشد، اذیت نکند مزاحمت ایجاد نکند. دوستانی پیدا می‌کند به آنها علاقمند می‌شود. سر پناهی پیدا می‌کند و به آن علاقمند می‌شود. می‌بینم علاقه‌ها می‌آیند... نامه‌ای از یکی از دوستان دیدم که برای همسرش این مسأله را مطرح می‌کند که من خیلی ناراحتم از این تعلق و توجه خاطری که پیدا کرده‌ام و از تو می‌خواهم من را کمک کنی تا این تعلق‌های من قطع شود. من را نجات بده!
کاربر ۹۲۴۰۰۶۷
از یک طرف دنیا چیزی است که در زمینه‌های وجودی ما ریشه دارد. هر کس هم دنیای مختلفی دارد؛ یکی دنیایش کفش و کلاه است. یا همسر و خانه است. یا کتاب و مسجد و محراب است. همه اینها عنوان دنیا را دارند. روشن‌تر بگویم زندگی دنیا زندگی‌ای است که در دسترس است آنچه که ما از اول با طبیعتمان به آن رسیده‌ایم و تا حالا آن را داریم، این دنیاست. اکنون چه جریان جدیدی باید در ما شکل بگیرد که اینها را تبدیل کند و یا رهایش کند. چه جریانی؟ در این حالت به طور طبیعی ما زندگی کرده‌ایم. غذا خورده‌ایم. بالا و پایین آمده‌ایم. تعلق‌هایی به طور طبیعی بوده که اگر نباشد روال زندگی به هم می‌خورد. نظام زندگی در هم می‌پیچد. حال شما می‌خواهید با اینها چه کنید؟
کاربر ۹۲۴۰۰۶۷
به همین جهت علی می‌گوید: "وَ ارْفُضُوهَا ذَمِیمَةً"، دنیا را در حالی که مذموم است رهایش کنید. و مذموم بودنش هم نه به خاطر این است که ضرورتی ندارد، چرا ضرورت هم دارد، تو نان می‌خواهی، همسر می‌خواهی، فرزند می‌خواهی، بحثی در این ضرورت نیست، بحث در این است که تو این ضرورت را بر ضرورت‌هایی که اساسی‌تر و ارزشمندتر از اینها بوده‌اند، مقدم داشته‌ای که یکی از اینها خود تو هستی، یکی از آنها ربّ توست، یکی از آنها دنیاهایی است که برای تو آفریده شده و برای تو آراسته شده است؛ "وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّة"، بهشت را آرایش کرده‌اند آماده کرده‌اند، به خاطر دنیا تو از این مجموعه چشم پوشیده‌ای.
کاربر ۹۲۴۰۰۶۷
مذمت اینها به خودشان نیست، نه به این خاطر است که تو به این امکانات نباید می‌رسیده‌ای، نه، برو روزی ده میلیارد بدست بیاور، ولی مسأله این است: تو سوار باش، نه اینکه اینها را بدست بیاوری، مواظب باشی کسی نخورد، خودت هم که نمی‌توانی همه را بخوری؛ چون برداشت محدودی داری، یعنی عمری را بدهی برای جمع آوریش و عمری هم بدهی برای حفاظتش. اینجاست که مذمت به این دنیا تعلق می‌گیرد که چرا خودت را فدا کردی، ربّت را رها کردی، از دنیاهایی که بزرگ‌تر از اینها و برای شما است، چشم پوشیدی! که در تعبیر امیرالمؤمنین گذشت: "وَ لَبِئْسَ الْمَتْجَرُ أَنْ تَرَی الدُّنْیا لِنَفْسِک ثَمَنآ"؛ این بد تجارتی است که تو خودت را به دنیا بفروشی.
کاربر ۹۲۴۰۰۶۷
حال چرا تو خودت را به این فروختی؟ نکته این است: "لَبِئْسَ الْمَتْجَرُ..."، تو خودت را رها کرده‌ای. تو خیال کرده‌ای ۷۰ سالی و گفتی بگذار با این نعمت‌ها در این زمان کوتاه عشق کنیم؛ بخوریم، بنوشیم، ببریم... ولی مسأله این است که تو بیشتر از این ارزش داشتی. اینها مال تو بوده‌اند، تو مال اینها نبوده‌ای.
کاربر ۹۲۴۰۰۶۷

حجم

۵۳۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۵۳۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۴۶,۰۰۰
تومان