
بریدههایی از کتاب بیگانه
۳٫۳
(۷۸)
هر طور دلت میخواد تعریف کن.
EXO_L
چیزی را که فهمیده بود این بود که به دستش دستبند خورده است و حقِ قانونیش جلوی تقریباً ۱۶۰۰ نفر که زن و دو دختر جوانش هم جزو آنها بودند خوانده شده است. این یک خواب نبود، و به سادگی یک دستگیری بود. برای دلیلی بود که او نمیتوانست درکش کند، یک شرمساری عمومی. بهتر بود هر چه زودتر تمامش کند، و اوضاعش را درست کند. هر چند، حتی درون آن شوک و سردرگمی، هم فهمیده بود زندگیش تا مدتها به حالت عادی برنخواهد گشت.
کاوه
جک هوسکینز در مرخصی بود،
EXO_L
آنچه که به عنوان یک تعقیب جنایی برای یافتن همزاد قاتلی در یک قتل غیرمعمول آغاز شده، در چرخشی وهم انگیز تبدیل به داستانی غیرعادی میشود. استفاده ماهرانه کینگ از علوم جنایی کمک میکند تا داستان خود را در یک واقعیت بالینی معتبر به تصویر بکشد درحالیکه وحشت شدید در آن سو ایستاده است.
Publishers Weekly
کاوه
حقیقت یک یخِ نازکه، اما بیشتر مردم همه عمرشون بر رویش اسکیت بازی میکنند و هرگز تا آخرین لحظه به درون اون نمیافتند. ما به درون اون افتادیم، اما به همدیگه کمک کردیم که بیرون بیاییم. ما هنوز هم داریم همدیگر رو کمک میکنیم.»
sepid sh
بیگانه از بسیاری از جهات، یک ترکیب ایدهآل از ژانر وحشت فراطبیعی کلاسیک استیون کینگ و تاخت و تازهای اخیر او در آثار جنایی است. پیوند دادن یک طرح پیچیده جنایی با افسانههایی هیولایی که بیشتر از چند شبح کتاب «آن» است... بیگانه یکی از قویترین کتابهای کینگ در دههٔ اخیر است. ترکیبی لذت بخش از یک جنایت وحشتناک و مسائل ماورائی که هم برای خوانندگان دائمی آثار کینگ و هم برای تازهواردان به طور یکسان سرگرمکننده و خوشایند است.
کاوه
شاید تسلیت گفتن اعظای خانواده به همدیگر غریب بود. شاید غمانگیز بود. شاید چیزی بود که به طور آکادمیک پنهان سازی مینامندش.
امیررضا
بیگانه از بسیاری از جهات، یک ترکیب ایدهآل از ژانر وحشت فراطبیعی کلاسیک استیون کینگ و تاخت و تازهای اخیر او در آثار جنایی است. پیوند دادن یک طرح پیچیده جنایی با افسانههایی هیولایی که بیشتر از چند شبح کتاب «آن» است... بیگانه یکی از قویترین کتابهای کینگ در دههٔ اخیر است. ترکیبی لذت بخش از یک جنایت وحشتناک و مسائل ماورائی که هم برای خوانندگان دائمی آثار کینگ و هم برای تازهواردان به طور یکسان سرگرمکننده و خوشایند است.
Emily Burnham, The Bangor Daily News
کاوه
«اونا از چیزایی که نیاز دارن ببرن به تو یک لیست میدن.»
«میتونن این کار را بکنن؟» مارسی دیگر فریاد نمیکشید، اما نزدیک بود بکشد. «فقط همین طوری وسایل ما را ببرن؟ مثلِ چیزی تو روسیه یا کرهٔ شمالی!»
«اونا میتونن هر چیزی که توی مجوزِ جستجو درج شده را ببرن، اما تو خودت لیست اقلام را داشته باش. دخترا تلفنِ همراهشون با خودشونه؟»
«شوخی میکنی؟ اون چیز عملاً به دستشون چسبیده.»
«باشه. پلیسها شاید بخوان تلفن تو را بگیرن. قبول نکن.»
«اگر اونا به هر حال از دستم بگیرنش چی؟» و واقعاً اهمیتی داشت؟ واقعاً داشت؟
«اونا این کار رو نمیکنن.
Iman
«اجازه نده چرب زبانی کنن، به زور وادارت کنن، یا تطمیعت کنن. اونا تو هر سه مورد مهارت دارن.»
امیررضا
آنهایی که کاملاً غریبه بودند بیریاتر بودند
امیررضا
اثر آدرنالین بود، و به محض این که تمام میشد، او بدتر از همیشه احساس درد میکرد.
امیررضا
قوانین برای دلیلی قوانین هستند.
کاربر ۴۸۲۱۵۸۶
وقتی یازده ساله باشی، یه کم اعتماد به نفس هم چیز مهمیه.
امیررضا
بیشتر آنها خبر داشتند – مصیبتِ تلفنهای همراه – و به بقیه خبر رساندهاند.
امیررضا
آن بوسه را به همراه خود
امیررضا
مانند یک مهمانی بود، یک مهمانی هرچند غمگین.
امیررضا
گروه گروه آمده بودند، جریانی از سوگوارها و بیکارها.
امیررضا
به خودش قول داد به محض این که چیزی برای گفتن به فکرم برسد این سکوت هولناکش را خواهم شکست.
امیررضا
شاید یک لبخند واقعی بود.
امیررضا
چه جهنمی پشتسرشان بر جا گذاشته بودند.
امیررضا
«عزیزم، فقط به من قول بده بعضی وقتا توقف کنی و از روز لذت ببری. این تنها روزیه که تا فردا داری.»
امیررضا
یک مرد در خانه لزوماً همان مرد در بیرون نمیباشد،
امیررضا
سرش را بر روی میز گذاشت و برای مدتی گریست.
امیررضا
به نظر اشتباه میآمد ولی هنوز حقیقت داشت. او تشخیص داد، مردم اساساً حیوان هستند. حتی در صورت مرگ مادر و برادر کوچکشان، باز هم باید چیزی بخوری و از پایین چیزی که خوردی را بیرون بریزی. بدن دستور صادر کرده.
امیررضا
هر کدام با روش خود لبهٔ سوراخی را که در زندگیشان به وجود آمده بود تا میزدند، که درونش نیفتند.
امیررضا
من به کلیسا میرم اما فقط به این خاطر اینکه محل آرامش بخشییه که بعضی وقتها اونجا میتونم به صدای درون خودم گردش کنم.
امیررضا
به نظر به آرتور کونان دویل معتقدم که از زبون شرلوک هلمز میگه، «به محض این که شما غیرممکن رو حذف کنید، هر چیزی که باقی میمونه، هر چقدر هم که غیر محتمل باشه، میبایست حقیقت داشته باشه.»
امیررضا
بیا بریم بالا یه کاری کنیم که شاید هر دو خوابمون ببره
امیررضا
نه او نمیتوانست هیچ توضیحی که به قوانین دنیای طبیعی تجاوز کند را باور کند
امیررضا
حجم
۶۲۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۶۴۸ صفحه
حجم
۶۲۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۶۴۸ صفحه
قیمت:
۱۳۲,۰۰۰
تومان