بریدههایی از کتاب کوچولوی اضافی
۳٫۴
(۱۳۰)
چند دقیقه بعد، دکتر بیهوشی اومد. وقتی وارد اتاق شد، یه نگاهی به چشمهای معین کردم و سعی کردم تشخیص بدم چه حسی داره. فکر میکردم باید حس بدی داشته باشه از اینکه در حضورش یه دکتر مرد من رو تو اون وضعیت میدید. آخه پشت من کاملاً باز بود، از گردن تا کمر. درسته که دکتر محرمه و از لحاظ شرعی مشکلی وجود داشت نداشت، اما فکر میکردم که هیچ مردی از این وضعیت خوشش نمیآد.
s.latifi
دخترم رو از روی چندین لایه پوست و گوشت نوازش کردم و توی دلم بهش گفتم:
ـ عزیزم دوستت دارم. هر جوری که باشی، هر اتفاقی هم که بعداً برات بیفته، تمام دنیا هم که بهت پشت کنه، یکی اینجا هست که عاشقته.
zainab-d
وقتی همهچیز بر وفق مراده، حرف زدن از چیزهای قشنگ خیلی آسونه و گوش دادن به حرفهای قشنگ بقیه هم خیلی لذت بخشه؛ اما وقتی یه مشکلی تو زندگیت هست و حالت خوب نیست، حرفهای قشنگ نه تنها حالت رو خوب نمیکنه که هیچ، بدتر هم کنه.
محمدحسین
«آغوش تو آرومترین جای زمینه»؛
~sahar~
«جز راست نباید گفت، هر راست نشاید گفت.»
aysan
به وسطهاش که رسیدم، از همون یه اپسیلون عربیای که بلدم فهمیدم که آیهای که داشتم میخوندم معنیاش به بارداری مربوط میشه. توش کلمه «ارحام» بود و ارحام جمع رحم هست. کنجکاو شدم و معنی کل آیه رو خوندم. معنیاش تقریباً تو این مایهها بود: «فقط خدا میداند که بچههایی که در رحمها هستند دختر هستند یا پسر و آیا سالم هستند یا نه.»
تو دلم به خدا گفتم: «خدایا، ببخشید ها. من عذر میخوام. ولی این آیه در مورد همون هزار و چهارصد سال پیش صدق میکنه. الآن علم آنقدر پیشرفت کرده که هم جنسیت جنین رو میفهمن هم سالم بودنش رو.»
s.latifi
حس زنانهشون به حس فامیل شوهر بودنشون غلبه میکرد.
farzanepoursoleiman
من با اون شکم گنده با تاکسی رفتم و برگشتم. با آژانس هم نه، با تاکسی.
farzanepoursoleiman
ـ عزیزم دوستت دارم. هر جوری که باشی، هر اتفاقی هم که بعداً برات بیفته، تمام دنیا هم که بهت پشت کنه، یکی اینجا هست که عاشقته.
melina
«اجل برگشته میمیرد، نه آن بیمار سخت»
aysan
«جز راست نباید گفت، هر راست نشاید گفت.»
anisa tahmasbi
من تعجب میکنم از آدمهایی که فکر میکنن هر کس زایمان طبیعی میکنه به خاطر هزینهاش هست. یک درصد هم فکر نمیکنن که خیلیها دوست دارن طبیعی زایمان کنن چون هم برای مادر هم برای بچه مزایای زیادی داره. یه اتفاق بدی که الآن داره تو جامعه میافته اینه که سزارین تبدیل شده به نشانه تشخص. خیلیها برای اینکه متشخص به نظر برسن سزارین میکنن. درحالیکه حتی اگر آنقدر سطحینگر باشیم که میزان پول خرج کردن رو نشونه تشخص بدونیم، باز هم سزارین نمیتونه نشانه تشخص باشه
Z.SH
«هر اتفاقی که تو این دنیا میافته یه دلیلی داره. حالا ما چه اون دلیل رو متوجه بشیم چه نشیم، نباید در موردش چون و چرا کنیم. اصلاً نباید سعی کنیم باهاش بجنگیم.
~sahar~
میدونستی امروز کریسمسه؟ من اینرو به فال نیک میگیرم. بچهای که تو روز به این خوبی متوجه اومدنش شدیم حتماً قدمش خیره.
خیلی رک زد تو ذوقم:
ـ چه ربطی داره؟ اگر مثلاً روز رحلت پیامبر یا شهادت یکی از امامها میفهمیدی بارداری، میگفتی این حرفها خرافاته؛ اما حالا که تو یه روز خوب متوجه شدی، اینطوری میگی.
حرفش منطقی بود. ما آدمها دوست داریم اتفاقات رو اون طور که خودمون دوست داریم تعبیر کنیم. حرفش منطقی بود اما من دوست داشتم اون طور که دلم میخواست فکر کنم. دوست داشتم این همزمانی رو به فال نیک بگیرم.
میم.قاف
«درد حریف ما نشد، غصه به کار ما نبود».
aysan
وقتی همهچیز بر وفق مراده، حرف زدن از چیزهای قشنگ خیلی آسونه و گوش دادن به حرفهای قشنگ بقیه هم خیلی لذت بخشه؛ اما وقتی یه مشکلی تو زندگیت هست و حالت خوب نیست، حرفهای قشنگ نه تنها حالت رو خوب نمیکنه که هیچ، بدتر هم کنه.
معجزه ی سپاسگزاری
خیلی سخته به پسرم یاد بدم که وقتی برای خودش مردی شد، از همسرش توقع نداشته باشه که فقط توی آشپزخانه و اتاقخواب خدمات ارائه بده. سخته بهش یاد بدم که ابراز محبت کردن به همسرش، حتی تو جمع، نهتنها کار بدی نیست، بلکه یه کار ضروریه. سخته بهش یاد بدم که تصمیمهای مهم زندگی رو نباید خودش تنهایی بگیره، بلکه باید با همسرش باهم تصمیم بگیرن. یاددادن همه اینها و موارد مشابه سخته چون اکثریت جامعه دقیقاً برعکس اینها رو به یه پسر و یه مرد القا میکنن. تو جامعه الآن ما، هر مردی که این کارها رو انجام بده، بهش میگن «زنذلیل». به خاطر همینه که حتی مردهای خوب هم سعی میکنن که این کارها رو مخفیانه انجام بدن تا برچسب زنذلیل بهشون نخوره.
parl._.merlin
اما نزدیکترین آیه به این جمله آیه هشت سوره رعد هست که الهی قمشهای اینطوری ترجمهاش کرده: «تنها خدا میداند که بار حمل آبستنان عالم چیست و بار رحمها چه نقصان و چه زیادت آرد و مقدار همهچیز در علم ازلی خدا معین است.»
parisa
«درد حریف ما نشد، غصه به کار ما نبود».
ماریا
«چیزی به اسم شانس وجود نداره. هر اتفاقی که برای ما میافته یه دلیلی داره»
aysan
«بچههای سالم و باهوش مال باباهان و بچههای خنگ و عقبافتاده مال مامانهان».
~sahar~
«درد حریف ما نشد، غصه به کار ما نبود».
میم.قاف
پنج روز باید بگذره.
متوجه منظورش نشدم.
ـ سه تا پنج روز بعد از چی؟ بعد از زمانی که فکر میکنم باید تخمکگذاری انجام شده باشه؟
ـ نه. سه تا پنج روز بعد از زمانی که باید عادت ماهانه میشدی و نشدی.
وای خیلی دیر بود. آنقدر طاقت نداشتم. فکر میکردم آزمایش خون زودتر از اینها جواب بده. بههرحال چارهای نداشتم. باید صبر میکردم.
لیوبی1
این نتیجه که سرنوشت بچهات یا حتی خودت تا یه جایی به دست توئه. از یه جایی به بعد دیگه دست تو نیست. اونجاست که باید بپذیری، باید کنار بیایی، باید تسلیم بشی.
ماریا
مادرها عاشق هستن و عاشقها هم که منطق سرشون نمیشه.
farzanepoursoleiman
تو دلم گفتم: «ما آموزشوپرورشیها که تابستون تعطیلیم، تابستون میریم مسافرت. چه کاریه تو عید بریم که همهجا شلوغه و همهچیز گرونه؟»
farzanepoursoleiman
اگر از شما بپرسن سختترین تصمیمی که آدم تو زندگی باید بگیره چیه، احتمالاً جواب میدید تصمیم به ازدواج یا انتخاب رشته تحصیلی و شغل؛ اما نظر من این نیست. قبول دارم ازدواج و انتخاب رشته و شغل جزو سختترین تصمیمهای زندگی هستن، اما سختترین نیستن. به نظر من سختترین تصمیم زندگی، تصمیم به بچهدار شدنه. شاید از این حرفم تعجب کنید، اما من براش دلیل دارم. بچهدار شدن تنها تصمیمیه که هیچ راه برگشتی نداره. ازدواج و رشته تحصیلی و شغل، راه برگشت دارن. شاید مسیر برگشتشون هزینه داشته باشه، چه هزینه مالی چه هزینه احساسی، اما بههرحال راهی وجود داره؛ اما وقتی که تصمیم گرفتی یه موجود زنده رو به دنیا اضافه کنی، دیگه نمیتونی به اون دنیا پسش بدی. بچه که بودیم، وقتی از مامانمون میپرسیدیم بچهها چه جوری به وجود میان، خیلیهاشون میگفتن لکلکها بچهها رو میارن؛ اما حالا که به این سن رسیدیم میدونیم لکلکی در کار نیست. اگر بود، احتمالاً لکلکها مسیر برگشت هم داشتن. اون وقت اگر پشیمون میشدیم، بچه رو به لکلک پس میدادیم و میگفتیم برش گردونه پیش خدا؛ اما واقعیت اینه که هیچ لکلکی در کار نیست، نه در مسیر رفت، نه در مسیر برگشت.
melina
اینکه در کنار کسی که باورهاش خیلی شبیه خودته زندگی آرومی داشته باشی که هنر نیست. هنر واقعی اینه که بتونی به تفاوتهای فردی احترام بذاری.
raziyeh
هیچ بچهای نیست که حسادت نکنه. هیچ بچهای هم نیست که حسادت باعث بشه خواهر یا برادرش رو دوست نداشته باشه. همه بچهها درجاتی از حسادت و محبت رو نسبت به خواهر و برادرشون دارن. فقط شدت و ضعفش فرق میکنه. کلاً به نظر من قانون دنیا همینه. هیچچیز تو دنیا مطلق نیست.
ماریا
هفته گذشته برای من خیلی دیر گذشت. همیشه همینطوره. وقتی انتظار میکشی زمان دیر میگذره. تو این مدت گاهی اوقات احساس دلپیچه میکردم و چقدر از این احساس خوشحال میشدم چون فکر میکردم این همون حسی هست که تا چند هفته آینده به حالت تهوع و ویار بارداری تبدیل میشه.
کاربر ۲۵۴۴۴۸۷
حجم
۱۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۲۰ صفحه
حجم
۱۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۲۰ صفحه
قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان