عبد الرحمن سلیمی می نویسد:
اگر حضرت علی (علیه السلام) نسبت به عمر سوء نیتی می داشت یا قلباً از او ناراضی بود و او را غاصب حق خود می دانست، همواره منتظر فرصتی برای اعاده حق خود می شد و برای غاصب حق خود از این فرصت طلایی استفاده می کرد. آنجا که عمر از سیدنا علی (علیه السلام) مشاوره ای در مورد رفتن خود برای جنگ با ایرانیان خواست او را راهنمائی می کرد که شخصاً به میدان نبرد برود و در آنجا کشته شود و زمینه برای خلافت وی فراهم آید، امّا می بینیم که چگونه با دل سوزی و صمیمیت فوق العاده در راستای خیرخواهی عمر و سایر مسلمین می کوشد. همانا مشورت او از عمق جان برخاسته و حقا که چنین پیشنهادی جز از قلب پاک و بی غرض و از مردی بلند همّت و آینده نگر صادر نمی شود. حقا که علی (علیه السلام) چنین بود و این عمل از آزاده ای چون او شگفت آور نیست.
نازبانو
اگر سیدنا علی (علیه السلام) مخالف حکومت خلفا می بود وزیر و همکار آنها نمی گردید. در تاریخ ابن اثیر نقل شده که حضرت علی (علیه السلام) بهترین مشاور و خیرخواه عمر و قاضی توانا و حکیمی برای مسائل پیچیده بوده است.
حتی از عمر چنین نقل شده است که گفت:
«لَولا عَلی لَهَلَک عُمَر»
ترجمه: اگر علی نبود، عمر به هلاکت می رسید.
نازبانو
برتراند راسل، متفکّر مشهور می گوید:
بسیار فرق است بین آرزوی داشتن قدرت، در مقام وسیله، و داشتن قدرت در مقام هدف.
کسی که قدرت را وسیله و ابزاری می بیند، در اصل خواستن و هدف دیگری دارد، امّا کسی که وصول قدرت را هدف خویش قرار داده است، منظور خود را بر پایه امکان دست یافتن به قدرت بر می گزیند.
بدیهی است آنکس که قدرت و جاه طلبی را وجه همّت و هدف خویش قرار می دهد، از هرگونه ابزار و روش نامشروعی برای دست یافتن بهره می گیرد و هر شیوه ای را در این مسیر مشروع و مجاز می شمارد.
نازبانو