به نظرش زندگی چیزی نبود جز پوچی و سنگینی بار مسئولیت.
Mohammad
او بدون اینکه بداند، به یک قانون بزرگ بشری دست یافته بود: برای اینکه یک مرد یا پسربچه را مجبور کنی چیزی را به دست بیاورد، باید بهدست آوردن آن چیز را مشکل کنی.
شیوا
البته شکی نیست که بین یک پسربچه و ستارهشناس، کسی که از شادی عمیق و ناب بهرهمند است، پسربچه است نه ستارهشناس.
721
او بدون اینکه بداند، به یک قانون بزرگ بشری دست یافته بود: برای اینکه یک مرد یا پسربچه را مجبور کنی چیزی را به دست بیاورد، باید بهدست آوردن آن چیز را مشکل کنی. اگر او یک فیلسوف بزرگ و خردمند مانند نویسندۀ این کتاب بود، میفهمید که کار آن چیزی است که باید انجام داد و بازی آن چیزی است که آدم مجبور به انجام دادنش نیست.
721
مردان ثروتمندی در انگلستان هستند که در فصل تابستان کالسکههای چهاراسبه را سیچهل کیلومتر در روز میرانند و از این کار لذت میبرند، تازه بابت آن کلی هم پول میدهند. ولی اگر قرار بود برای راندن همین کالسکهها دستمزد بگیرند، دیگر تفریح به حساب نمیآمد و ولش میکردند.
721
برای اینکه یک مرد یا پسربچه را مجبور کنی چیزی را به دست بیاورد، باید بهدست آوردن آن چیز را مشکل کنی.
amir
برای اینکه یک مرد یا پسربچه را مجبور کنی چیزی را به دست بیاورد، باید بهدست آوردن آن چیز را مشکل کنی.
Amir