بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جنایت و مکافات | طاقچه
تصویر جلد کتاب جنایت و مکافات

بریده‌هایی از کتاب جنایت و مکافات

انتشارات:نشر روزگار
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۶۶ رأی
۴٫۳
(۶۶)
مردم بیشتر از چه چیزی وحشت دارند. آن‌ها از برداشتن یک قدم تازه، گفتن یک حرف تازه، بیش از هر چیزی می‌ترسند
Raana
جالب است بدانیم که مردم بیشتر از چه چیزی وحشت دارند. آن‌ها از برداشتن یک قدم تازه، گفتن یک حرف تازه، بیش از هر چیزی می‌ترسند.
meisam amiri
وقتی عقل و منطق شکست می‌خورد شیطان به کمک انسان می‌آید
محمد جواد
قلب‌های نجیب و شیلروار همیشه به همین روز می‌افتند. همیشه تا آخرین لحظه امیدوار می‌مانند، هرکسی را با بهترین صفات می‌آرایند و در انتظار نیکی آنان هستند. آن‌ها می‌دانند آن روی سکه چگونه است، با این وجود حاضر نیستند با حقایق تلخ روبرو شوند، از اندیشیدن به حقیقت به خود می‌لرزند و آن را واپس می‌زنند. تا روزی که این فرد آراسته شده کلاه بزرگی بر سرشان بگذارد.
meisam amiri
آدم‌ها به کارهای کثیف و شرم‌آور هم عادت می‌کنند."
ایمان فلاح
شما هیچ وقت نمی‌توانید با راندن کسی موجب اصلاحش بشوید
محمد جواد
آن‌چه بیش از همه دردناک است این است که آن‌ها دروغ می‌گویند، البته دروغ را می‌شود بخشید، گاهی دروغ خودش خوشایند است و سرانجام منجر به رسیدن به حقیقت می‌شود. اما اشکال کار در این جاست که این‌ها دروغ می‌گویند و بعد دروغ‌شان را تحسین می‌کنند
zahra
به خاطر غیرعادی بودنش برایم جذاب است،
محمد جواد
ناگهان سئوال مارمالادوف به ذهنش آمد: "می‌فهمی آقا، می‌فهمی، گاهی هیچ جایی نداری بروی، لازم است هرکس جایی را داشته باشد که به آن روی بیاورد..."
کاربر ۸۸۴۵۷۸۸
غریق به کاهی هم متوسل می‌شود.
محمد جواد
بدون فکر و مستقیم خویش را در اختیار زندگی قرار دهید. نگران نباشید. جریان زندگی شما را به ساحل نجات می‌رساند و سرانجام روی پای خود خواهید ایستاد
ketabbaz
"مردان بزرگ، غم و اندوه را بزرگ‌تر احساس می‌کنند."
محمد جواد
هیچ کاری در جهان سخت‌تر از صداقت و صراحت نیست، هیچ چیز هم آسان‌تر از چاپلوسی و تملق بی‌جا وجود ندارد. اگر به هنگام گفتن حقیقت، صدمین قسمت آن را نادرست بگوییم دردسر ایجاد می‌شود و ناموزونی پدید می‌آید. اما به هنگام تملق‌گویی و چاپلوسی می‌توان همه اجزا را نادرست بیان کرد و همه سخنانمان با خوش‌رویی و خرسندی پذیرفته می‌شود. در تملق‌گویی هرچه دروغ بگوییم دست کم نیمی از آن درست به نظر می‌رسد و لذت‌بخش است. همه مردم در تمام سطوح و از هر تمدنی از تملق لذت می‌برند. افراد عادی که جای خود دارند.
محمد جواد
نه برادر، من معتقدم که محیط می‌تواند تأثیر زیادی در جنایت داشته باشد.
awimis
از شدت فقر خرد شده بود اما نگرانی‌های ناشی از این شرایط نیز دیگر باری بر دوشش نبود. حتی به امور مهم زندگیش هم توجهی نداشت، انگیزه‌اش را کاملاً از دست داده بود.
ایمان
وقتی شما هیچ کس را ندارید به جای دیگری هم نمی‌توانید بروید. هرکسی باید جائی برای رفتن داشته باشد. گاهی لازم است انسان به جایی، هرکجا که باشد برود
Raana
"آقای محترم، فقر گناه نیست. حقیقت را می‌گویم. خوب می‌دانم که مستی هم کار پسندیده‌ای نیست، این هم حقیقتی است. اما گدایی، آقاجان، گدایی عیب است. در فقر می‌توانید شرافت خود را حفظ کنید اما هیچ‌کس نمی‌تواند با گدایی چنین کاری بکند. گدا را نه با عصا بلکه با جارو از جامعه انسانی به بیرون پرتاب می‌کنند تا بیشتر تحقیرش کرده باشند. البته حق با آن‌ها است، چون اول از همه خود من هستم که خود را حقیر و کوچک می‌شمارم. میخوارگی هم همین حالت را دارد.
کیان
. آن‌ها معتقدند که همه جنایات در نتیجه "ظلم جامعه" اتفاق می‌افتد، همین. حرف اصلی‌شان همین است. در این‌جا نتیجه می‌گیرند که اگر وضع عادی در اجتماع حکمفرما باشد هیچ جنایتی صورت نخواهد گرفت. چون علتی برای اعتراض باقی نمی‌ماند.
ketabbaz
هر کسی باید به فکر خودش باشد. کسی که بهتر خود را فریب دهد زندگی بهتری خواهد داشت.
siavash fouladi
گاه برحسب اتفاق، با بیگانگانی برخورد می‌کنیم که از همان لحظه اول به آنان علاقه‌مند می‌شویم
Raana
در چنین مواردی است که اگر لازم باشد از احساس و اصول اخلاقی خویش نیز خواهیم گذشت و آزادی، آرامش و حتی وجدان خود را بر سر بازار به حراج خواهیم گذاشت. زندگی من مهم نیست فقط عزیزانم خوشحال باشند کافی است. از این گذشته برای خود دلایل قانع‌کننده‌ای پیدا می‌کنیم و مدت‌ها به این طریق آرامش می‌یابیم. حتی می‌توانیم خود را راضی کنیم که به خاطر رسیدن به هدف به وظیفه خود عمل کرده‌ایم
Raana
"همه چیز نسبی است، قراردادی است. بستگی به طرز فکر آدم دارد."
محمد جواد
آدمی باید آزاد باشد و مقتدر.
محمد جواد
بسیاری از نیازمندان در آداب و سنن اجتماعی که در زندگی روزمره واجب است مجبور می‌شوند تمام توان خود را به کار برده و همه پولشان را خرج کنند که از دیگران کمتر نباشند و کسی از آن‌ها ایراد نگیرد.
محمد جواد
پولچریا آلکساندرونا لبخند کمرنگی بر لب آورد. اما راسکولنیکوف با صدای بلند خندید و پرسید: "تو کجا می‌روی؟" راژومین گفت: "باید بروم، کار دارم." "تو نباید بروی، این جا بمان، زوسیموف که رفت، حالا تو چرا؟ نرو... ساعت چند است؟
ketabbaz
گرچه مرد جوان مایل بود هم‌صحبتی داشته باشد اما حالا وقتی به طور مستقیم مورد خطاب واقع شد بی‌درنگ احساس نفرت و ناراحتی کرد. معمولاً هنگام روبرویی با هر بیگانه‌ای که با او تماس می‌گرفت چنین احساسی داشت
penelope
رویاها تکه‌ها و بریده‌هایی از دنیاهای دیگر است
محمد جواد
او دیده بود که تمام عالم محکوم است که قربانی بیماری شوم و ناشناخته‌ای شود. این بیماری از اعماق قاره آسیا به اروپا رسیده بود. همه باید از بین می‌رفتند و فقط تعدادی از برگزیدگان زنده می‌ماندند. قارچ‌هایی ذره‌بینی باعث این بیماری می‌شدند و در جسم همه انسان‌ها نفوذ می‌کردند. این قارچ‌ها در حقیقت ارواحی بودند که شعور و اراده داشتند. افرادی که گرفتار این بیماری می‌شدند اغلب دیوانه و عصبی می‌شدند. اما چنان خود را عاقل می‌دانستند و مطمئن بودند که به حقیقت دست یافته‌اند که عاقلان به پای آن‌ها نمی‌رسیدند. آن‌ها نظریات علمی و اعتقادات اخلاقی و دینی خویش را شکست‌ناپذیر می‌دانستند.
zahra
"وقتی عقل و منطق شکست می‌خورد شیطان به کمک انسان می‌آید!"
siavash fouladi
آخرین لحظه فرا رسیده بود. و آخرین قطره خشک شده بود! مانند کسی بود که در مقابل راهزنی نیم ساعت تمام بترسد و بلرزد، اما وقتی چاقو را روی گردنش می‌گذارند هر نوع ترس و وحشتی را فراموش کند. حالا هم راسکولنیکوف به آخرین لحظه بدون ترس رسیده بود.
siavash fouladi

حجم

۵۹۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۶۷۸ صفحه

حجم

۵۹۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۶۷۸ صفحه

قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
۴۵,۰۰۰
۷۰%
تومان