برتا هم اسير مانده و کسی که ضرورت داشت باشد، نشده و مسير زيستن را انتخاب نکرده، بلکه تنها ناظر صحنههای تکراری تا ابد بود.
شادی
درختان تنومند به اوج قلهها دست میيابند و با ريشههای بلند، به ژرفای تاريکی فرو میروند
محمد
دوست من، نمیتوانم بگويم چگونه بايد متفاوت زندگی کنی، چون اينگونه زيستن هم، نتيجه طراحی ساير افراد میشود.
Hosna
خوب زندگی کردن، يعنی نخست اراده برای تحقق ضروريات و سپس، دوست داشتن آنچه اراده شده!
شادی
سرنوشت خود را دوست بدار!
شادی
بدترين مصيبت، اميد است، چون عذاب را طولانی میکند.
bita
اگر کسی نتواند بر خود فرمان بدهد، فرد ديگری به او فرمان خواهد داد. البته اطاعت از ديگری، بسيار آسانتر از اطاعت از خويشتن است.
alirad1994
بايد يکی از دو گزينه آرامش و جستجوی حقيقت را انتخاب کنيد. اگر علم انتخاب شود، يعنی میخواهيد زنجيرهای آرامشبخش فوق طبيعی را بگشاييد و همان طور که ادعا کرديد، قصد داريد ايمان را کنار بگذاريد و به بیايمانی متوسل شويد، ديگر نمیتوانيد در آرزوی آرامش حقير افراد مؤمن باشيد. اگر ايزدمرد را میکشيد، بايد معبد را هم به عنوان پناهگاه، فراموش کنيد.
alirad1994
«درست به همان ترتيب که پوست، اجزايی چون استخوان، عضله، روده و رگ خونی را از گستره ديد انسانی پنهان نگهمیدارد، خودبينی و غرور نيز بیقراری و هيجان روح را میپوشاند و همچون پوستی بر روح آدمی کشيده شده است.»
hamid
ميان درسهای آن روز، بهتر از همه اين بود که فهميدم هيچ ارتباطی با برتا ندارم، بلکه به مفاهيمی پيوستهام که خودم به او نسبت دادهام و واقعی هم نيستند
آترین🍃