بریدههایی از کتاب تکوین جهان مدرن
۴٫۳
(۸)
اگر تاریخ درسی در بر داشته باشد آن است که در مسائل انسانی امور «طبیعی» بسیار اندکاند.
AmirHossein.GhP
اهمیت اثر دکارت در این نبود که او آن را برای اثبات وجود خدا به کار گرفت یا برای رویگرداندن از باور دینی، بلکه در آن بود که این اثر باور را موضوع کنکاش عقلی قرار داد. او نمیگفت میتوان بهگونهای قطعی وجود خدا را اثبات کرد، بلکه بر آن بود که میتوان فرآیندی را که طی آن ما مدعی وجود خدا میشویم به آزمون کشید. همین شیوهی تفکر بود که جایگاهی مرکزی در تاریخ روشنگری پیدا کرد. اما، و این امای مهمی است، خدا همچنان نیرویی قطعی و استعلایی در جهان است.
شمیرانی
جهان تاکنون هیچگاه مادیتر از این نبوده است و هیچگاه فقیرانهتر از این نرد عشق و نیکی نباخته است ... همهچیز، علم و هنر روزگار، در خدمتِ دررسیدنِ بربریت است.
مجتبی
درواقع، جهانِ ابنبطوطه بسیار فراخ بود، جهانی بود که بهواسطهی بازرگانی و اسلام وحدت مییافت و از بنگال تا شمال آفریقا را در بر میگرفت و مناطق شرق آفریقا را به دامنههای جنوبی هیمالیا پیوند میزد. مارکوپولو را اغلب نخستین مسافر بزرگ اروپایی شمردهاند، اما ابنبطوطه، گرچه سفرهایش را پس از مرگ مارکوپولو آغاز کرد، بسیار پیگیرتر از او بود. برای آن میلیونها انسانی که بهزحمت به نزدیکترین روستای همسایه سفر میکردند، این سفرها، اگر اصلاً از آنها باخبر میبودند، داستانهای خیالینی بیش دربارهی دنیایی دوردست نبودند.
شمیرانی
اما نه پایان سدهی شانزدهم و نه پایان سدهی هفدهم، هیچیک، شاهد گسست نهاییِ یک دنیا از دنیای دیگر نبودند. فرهنگها در طی صد سال تغییر بنیادینی به خود ندیدند و، چنانکه از گزارشهای تاریخی از انگلستانِ سدهی شانزدهم برمیآید، مذهبهای قدیمی و جدید، و ایدههای قدیمی و جدید همچنان جزء لاینفک جهان اجتماعی باقی ماندند. اما این ایده که انسانها میتوانند جهان را مستقل از آموزههای کلیسای کاتولیک درک کنند با سرزندگی و عزم راسخ مسلط شده بود؛ و این نشانهای از آغاز امر مدرن بود.
شمیرانی
در سدهی هفدهم میتوان شاهد سه سنتِ نوپا در دین و دانش بود. نخستینِ آنها، سنت اروپای «کهن»، مشتمل بود بر پذیرش بیچونوچرای هر آنچه روحانیان کاتولیک آموزش میدادند و مجموعهای از باورها که احتمالاً مقادیر زیادی خرافه و جادو در خود داشت. سنت دوم، که میتوان آن را سنتِ باورِ «سکولار» یا روشنییافته نامید، همچنان ایدهی خدا و پرستش در قالب یک کلیسای مشخص را میپذیرد، اما خرافه را مردود میداند و قائل به حق فرد برای به پرسش کشیدن و آزمودنِ دین است. سومین سنت، که رادیکالترین و نوآورترین سنت است، همانا ردِ آشکارِ ایدهی خداست. شخصی که بیش از هر کس دیگری این سنت را پیش برد فیلسوف هلندی، اسپینوزا، بود که اوضاع بغرنج اروپای سدهی هفدهم یکجا در زندگی و کارِ او نمود یافت.
شمیرانی
گرچه منتقدان تا حدی بر سر این نکته همداستاناند که رنسانس سرآغاز امرِ «مدرن» است، اما واقعیت آن است که بسیاری از آثار بزرگِ آن دوره ملهم از تعهدات و سرسپردگیهای دینی بودند. اگر بنا را بر آن بگذاریم که امر «مدرن» متضمن احترام به فرد و تحسینِ اوست، مدرن شمردنِ لئوناردو داوینچی (1452 ـ 1519)، میکلآنژ یا شکسپیر از جهاتی کاملاً درست است. اما در عین حال، این فرض که مدرن بنا به تعریف سکولار است و چهرههای بزرگ هنر و ادبیات رنسانس به سنتی سکولار تعلق دارند جای بحث دارد.
شمیرانی
تا سدهی نوزدهم خدا «نمیمیرد»، یعنی به بخشی انتخابی از فلسفه بدل نمیشود؛ و تا آن زمان، وجودِ جهانی عاری از خدا برای اکثریت بزرگی از کسانی که به پرسشهای فلسفی و سیاسی میپردازند بیگانه است. اما در میان کسانی که به این مسائل میپرداختند، آنچه داشت تغییر چشمگیر پیدا میکرد اساسِ باور بود: باور به خدا دیگر محصول گردن نهادن به آموزههای کلیسا نبود، بلکه محصول اندیشیدن و فرآیند عقلانیِ فهم بود.
شمیرانی
حجم
۲۲۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۲۲۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۴,۸۰۰
تومان