بریدههایی از کتاب سلام بر ابراهیم (۲)
۴٫۷
(۹۳۷)
قدرت جاذبهٔ او عجیب بود. همیشه با لبخند، در سلام کردن پیشقدم میشد.
با هیچکس حتی آدمهای منحرف، تند برخورد نمیکرد. هرکسی را به یک روش جذب میکرد.
📖
شخصی به نزد امام صادق (ع) آمد و گفت: من گناه بسیار بزرگی کرده ام. چه کنم؟ حضرت فرمود: اگر به بزرگی کوه باشد خدا میبخشد. آن شخص گفت: از کوه هم بزرگتر است و به حضرت بیان کرد که چه گناهی مرتکب شده.
گناهش بسیار بزرگ بود اما امام صادق (ع) در پاسخ فرمود: «من تصور کردم نماز صبح شما قضا شده که اینگونه گفتی؟!»
ч̃̾σ̃̾и̃̾ɑً̃̾ѕٌٌُ7
توی نماز چشمانش را بسته بود. بهش اعتراض کردم که این کار درست نیست. ابراهیم گفت: «اگه باعث بشه که توی نماز، توجه انسان بیشتر بشه اشکال نداره. من چشمانم رو که میبندم، حواسم بیشتر هست.»
F313
حضرت آیت الله العظمی بهجت (ره) میفرمود: مطالعهٔ زندگی خوبان، به منزلهٔ کلاس اخلاق است.
ادریس
ابراهیم صفت بارز دیگری داشت به نام خطا پوشی. اگر کسی اشتباهی میکرد، هیچگاه در جمع حرفی نمیزد. رابطهاش را نیز با شخص خطاکار حفظ میکرد. بعد متوجه میشدیم که به صورت شخصی و در خلوت با او صحبت کرده و او را توجیه نموده.
F313
بارها به من میگفت: «طوری زندگی و رفاقت کن که احترامت را داشته باشند. بیدلیل از کسی چیزی نخواه. عزت نفس داشته باش.»
ツAlirezaツ
در احادیث آمده: «مؤمن کسی است که دیدار او، شما را یاد خدا بیاندازد.»
F313
آن حدیث زیبای مولا علی که فرمود: «انسانهای لئیم (و پَست) از طعام لذت میبرند و انسانهای کریم از اطعام دادن به دیگران.»
ツAlirezaツ
نه موقعیتهای ویژه او را ذوق زده میکرد و نه از دست دادن موقعیتها او را ناراحت.
roza
این موضوع حتی در قرآن اشاره شده. آنجا که اهل جهنم میگویند: ای کاش با فلانی رفیق نمیشدیم... یعنی برخی رفاقتها انسان را به جهنم میکشاند. اما رفاقت با ابراهیم، برای تمام دوستان، زمینهٔ هدایت را فراهم میکرد.
ツAlirezaツ
یکبار که با آن هیکل ورزشکاری و ساک دستی به سمت زورخانه میرفت، رفقایش به او میگویند: «دو تا دختر محل، دنبال تو افتاده بودند و دربارهٔ تو حرف میزدند. ماشاءالله خوب دلبری میکنی!»
میگویند از فردا دیگر ساک ورزشی بر نمیدارد! لباسهای ورزش خودش را داخل یک مشما (کیسه) میگذارد، و یک پیراهن گشاد میپوشد و روی شلوارش میاندازد و یک شلوار گشاد و کهنه میپوشد. به حدی که جوانهای محل حیفشان میآمده و به او میگفتند: همه آرزو دارند هیکلی مثل تو داشته باشند و یک لباسی بپوشند که این هیکل را نشان بدهد! او گفت: من نمیخواهم عامل انحراف ذهن جوانهای دیگر بشوم.
دختر پارسی
«مردم را (به سوی خدا) دعوت کنید، (با وسیله ای) به غیر از زبان.»
F313
«قدرتمندترین افراد، کسی است که قدرت «مالکیت بر خود» را داشته باشد؛ اگرچه در این دنیا مالک هیچ چیزی نباشد.
بالعکس اگر کسی مالک همه دنیا باشد، ولی از مالکیت بر خویشتن محروم باشد، چنین شخصی را باید ناتوانترین اشخاص محسوب کرد.»
F313
ابراهیم در مقابل خدا برای خودش شخصیتی نمیدید. هرکاری میتوانست، برای رضای خدا انجام میداد. خودش را در مقابل خدا کوچک میدید و افتادگی داشت. خدا هم در چشم مردم، به او عظمت عجیبی داد.
F313
وقتی یکی از دوستان میگفت: چه تسبیح زیبایی داری، بلافاصله ابراهیم تسبیح را هدیه میکرد. نه تنها تسبیح که بارها حتی پیراهنش را بخشیده بود!
من یک انگشتر زیبا داشتم که مادرم از مشهد برایم آورده بود. خیلی مراقب انگشترم بودم. تا اینکه یک روز، رزمندهای به انگشتر من خیره شد! خیلی خوشش آمد.
یکباره انگشترم را درآوردم و به او هدیه دادم. تنها چیزی که آن لحظه در ذهنم بود، کارهای ابراهیم بود. یقین داشتم که اگر او بود همین کار را میکرد. اینها تأثیر غیر مستقیم کارهای اوست.
F313
ابراهیم میگفت: «میدانی الله اکبر یعنی چه؟! یعنی خدا از هرچه که در ذهن داری بزرگتر است. خدا از هر چه بخواهی فکر کنی با عظمتتر است. یعنی هیچکس مثل او نمیتواند من و شما را کمک کند.
الله اکبر یعنی خدای به این عظمت، در کنار ماست، ما کی هستیم؟ اوست که در سخت ترین شرایط ما را کمک میکند.»
F313
«مؤمن کسی است که دیدار او، شما را یاد خدا بیاندازد.»
ツAlirezaツ
همه دست گل به آب میدهند، اما انگار حکایت ما فرق دارد..
ما دسته گل به خاک میدهیم..
ᶜʳᶻ
بعدها در جایی خواندم: شخصی به نزد امام صادق (ع) آمد و گفت: من گناه بسیار بزرگی کرده ام. چه کنم؟ حضرت فرمود: اگر به بزرگی کوه باشد خدا میبخشد. آن شخص گفت: از کوه هم بزرگتر است و به حضرت بیان کرد که چه گناهی مرتکب شده.
گناهش بسیار بزرگ بود اما امام صادق (ع) در پاسخ فرمود: «من تصور کردم نماز صبح شما قضا شده که اینگونه گفتی؟!»
مهدی
همانا مُهر قبول اعمال شما، برآوردن نیازهای برادرانتان و نیکی کردن به آنان در حد توانتان است و الا (اگر چنین نکنید)، هیچ عملی از شما پذیرفته نمیشود.
F313
به هیچ یک از تعلقات دنیا دل خوش نمیکرد. هیچ چیزی او را راضی نمیکرد، مگر اینکه دل یک انسان را به خاطر خدا خوش کند.
F313
چگونه میشود از علی (ع) دم زد و مرام او را نداشت
F313
با هیچکس حتی آدمهای منحرف، تند برخورد نمیکرد. هرکسی را به یک روش جذب میکرد
F313
روزی که خیلی برای خدا کار انجام میداد، بیشتر از روزهای قبل خوشحال بود. یادم هست یکبار به من گفت: «امروز بهترین روز من است، چون خدا توفیق داد و توانستم گره از کار چندین بنده خدا وا کنم.»
F313
یادم هست یکروز با هم از کوچه بیرون آمدیم. چند روحانی با ظاهری زیبا و آراسته به سمت ما میآمدند.
با شناختی که از ابراهیم داشتم گفتم: حتماً حسابی آنها را تحویل میگیرد، اما برعکس به آنها سلام هم نکرد!
باتعجب نگاهش کردم. خودش فهمید در ذهن من چیست. برای همین گفت: «اینها آخوندهای ولایی هستند. کاری با این جماعت نداریم.»
گفتم: ولایی!؟
گفت: «یعنی به جز ولایت اهل بیت، چیز دیگری را قبول ندارند. نه ولایت فقیه. نه انقلاب و نه حضور در جبهه و...
فقط دم از ولایت مولا میزنند. چند سری با اینها صحبت کردم ولی بیفایده بود. فقط کار خودشان را قبول دارند.»
بعد ادامه داد: «خطر اینها برای اسلام و انقلاب کم نیست. مثل خوارج که در بدنه حکومت مولا بودند. اما ...»
hunter
زمان تقسیم قمقمههای آب شد. قمقمهها کم و تعداد تشنهها بسیار.
کار آقا ابراهیم بسیار سخت شده بود. اسرای بعثی هم که تشنه بودند با حسرت به ما نگاه میکردند.
ابراهیم امّا همه را شمرد. حتی اسیران بعثی را. سپس به تعداد اندک قمقمهها نگاه کرد. احتیاج به حل معادلات پیچیده ریاضی نبود.
آب آنقدر کم بود که هر کسی را برای تقسیم این قمقمهها دچار سرگردانی میکرد.
ابراهیم منش پهلوانی داشت. او به هر کدام از اسرای بعثی یک قمقمه آب داد. یکی از بچهها به این کار ابراهیم اعتراض کرد. ولی ابراهیم گفت: «اینها الان میهمان ما هستند، ما ایرانیها رسم داریم بهترین چیز را برای مهمان میگذاریم. مولای جوانمردان عالم، اسیر و قاتل خود را بر خود مقدم میدانست. چگونه میشود از علی (ع) دم زد و مرام او را نداشت.»
عبدالحبیب
لبخند همیشه بر لبانش بود،
Fatemeh Afsharmanesh
ویژگی بعدی ابراهیم که در برخورد با افراد مختلف در نظر میگرفت، «مثبت اندیشی» است. در روایات آمده است که بالاترین درجه ایمان، این است که خودت را از تمام مردم پایینتر ببینی. همچنین در برخورد با هرکسی به نکات مثبت آن شخص توجه کنی. ابراهیم مصداق این حدیث بود.
اگر با شخصی دوست میشد و دیگران اعتراض میکردند، نقاط مثبت رفتاری شخص مقابل را مطرح میکرد و نقاط ضعف را مطرح نمیکرد.
🐝 Mina 📚
با زیارت عاشورا مانند سلام روزانه یک سرباز به فرمانده برخورد میکرد. خود را سرباز مکتب عاشورا میدانست.
F313
«مؤمن کسی است که دیدار او، شما را یاد خدا بیاندازد.»
ونوشه
حجم
۴۳۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۴۳۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
قیمت:
۲۴,۰۰۰
تومان