- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب نیماد
- بریدهها
بریدههایی از کتاب نیماد
۳٫۱
(۳۰)
- نمی دونم چرا همه می خوان فرد مهمی باشن؟! چرا هیچکس نمی خواد فرد مفیدی باشه ...!؟
Z.SH
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
ᶜʳᶻ
بین خودمون بمونه آدم فقیر کمتر سوسول بار میاد و سرسختتر میشه ... آدم فقیر بیشتر با طبیعت سروکار داره و اونو بهتر می فهمه و بهتر درک میکنه، چون مجبوره نونشو از دل خاک و زمین در بیاره،
ᶜʳᶻ
بگو که گل نفرستد کسی به خانهٔ من
که عطر یاد او پُر کرده آشیانهٔ من
بگو که بعد او کس نیاید دگر به خانهٔ من
بگو که به هم نریزد خلوت شبانهٔ من
Reyhaneh❤
«کاش میشد بچگی را زنده کرد
کودکی شد، کودکانه گریه کرد
شعر ” قهر قهر تا قیامت” را سرود
آن قیامت که دمی بیش نبود
Z.SH
به امید آنکه نور عقل روزبهروز در کالبدمان روشنتر شود و سوز عشق در اعماق وجودمان گداختهتر.
بهاره 86
- به من می گن «ثروت». بایدم نشناسیم. من همهجا نیستم. توی کم خونه ای پیدام میشه، برعکس «فقر» که همهجا هست، توی کوچه و خیابون و خونهٔ این و اون و دَرو دهاتا ... خلاصه به قول خودش که می گه «همهٔ ایران سرای من است»
مریم
انیشتن می گه:
«اگر آبدارچی هم میشدم سعی میکردم بهترین آبدارچی دنیا باشم.»
مریم
ماه درخشد در آسمان شبانگاه...
نیمه شبان، وه، چه شاعرانه و زیباست
ماه، تو ای ماه
شمع شبافروز شاعران دلآگاه
گاه نهان پشت ابر تیره چرایی؟
ابر که یادآور غم است وجدایی
ماه طلایی
پای بشر گر چه بر سر تو رسیده ست،
دادهای از دست گر چه فر خدایی
باز تو زیبای جاودانهٔ مایی ...
کاربر ۱۸۷۴۳۳۹
بین خودمون بمونه آدم فقیر کمتر سوسول بار میاد و سرسختتر میشه ...
♡sheyda♡
نخند بر من پرسوز، ای ستارهٔ قطبی
تو التهاب چه دانی که روشنایی سردی؟
من آن شرارهٔ سوزان قلب گرم زمینم
تو آن ستارهٔ آسودهٔ سپهرنوردی
چه سود آنهمه زیبایی خموش فسونگر
اگر نداری سوزی، وگر نداری دردی؟
چه ارزشی بُوَد آن زندگانی ابدی را
اگر که نیست امیدی، وگرکه نیست نبردی؟
نمیدهم به تو یک لحظه عمر کوته خود را
هزار قرن اگر زندگی کنی و بگردی.
متاب بر من بی تاب، ای ستارهٔ قطبی
که من شرارهٔ گرمم،
تو روشنایی سردی
کاربر ۱۸۷۴۳۳۹
هیچ همدمی مثل کتاب نمی تونی پیدا کنی.
مریم
دانهٔ فلفل سیاه و خال مه رویان سیاه
هردو جانسوزند اما این کجا و آن کجا
شکر مازندران و شکر هندوستان
هر دو شیرینند اما این کجا و آن کجا
مریم
همین ساعت بر سر خاک آدم بودم، هزار بار آنجا سجود بردم و خاک تربت وی بر دیده نهادم، به عاقبت این ندا شنیدم: رنج بر خود هموار مکن که تو را نمیخواهیم.
مریم
«توی این دنیا هر چیزی، هر موجودی، هر پدیدهای یه مأموریتی داره، شاید هم هزاران مأموریت که بیشتر مأموریتها هم گروهی اجرا میشه؛ هیچ کدومش هم تصادفی نیست و یه برنامهریزی دقیق و حسابشده که مو لا درزش نمیره، توسط یه شعور واحد و کامل و منحصربهفرد، پشتش خوابیده.»
Mah
درحالیکه اونایی که از بدو تولد طعم فقر رو نچشیدن خودشونو تافتهٔ جدا بافته می دونن و فکر می کنن از دماغ فیلِ بخصوصی افتادن که جزو این طبیعت نبوده!
♡sheyda♡
بر دَرِ قلبم نوشتم ورود ممنوع
اما عشق آمد و گفت «بیسوادم»
فائزه
نخند بر من پرسوز، ای ستارهٔ قطبی
تو التهاب چه دانی که روشنایی سردی؟
من آن شرارهٔ سوزان قلب گرم زمینم
Hermion,S,S
تو آن ستارهٔ آسودهٔ سپهرنوردی
چه سود آنهمه زیبایی خموش فسونگر
اگر نداری سوزی، وگر نداری دردی؟
چه ارزشی بُوَد آن زندگانی ابدی را
اگر که نیست امیدی، وگرکه نیست نبردی؟
نمیدهم به تو یک لحظه عمر کوته خود را
هزار قرن اگر زندگی کنی و بگردی.
متاب بر من بی تاب، ای ستارهٔ قطبی
که من شرارهٔ گرمم،
تو روشنایی سردی
Hermion,S,S
اگه یه سنگ رو به دست یه مجنون بِدی می زنه و سر یکی رو میشکنه، اما اگه دست یه عاقل و فرزانه باشه باهاش خلق زیبایی میکنه، مجسمه میسازه، از توش طلا و نقره و شیشه در میاره. اینجاست که معلوم میشه گناه و صوابش از سنگ نیست بلکه بستگی داره کسی که سنگ دستشه مجنونه یا عاقل؟
Hermion,S,S
- «چارلی چاپلین» می گه:
با پول
میتوان ساعت خرید، ولی زمان نه
میتوان مقام خرید، ولی احترام نه
میتوان کتاب خرید، ولی دانش نه
میتوان رختخواب خرید، ولی خواب راحت نه
میتوان قلب را خرید، اما عشق را نه.»
Hermion,S,S
من اگر روزی شود
نقاش این دنیا شوم
این جهان را عاری از
هر غصه و غم میکشم
بهر دلها مهربانی
بیقراری
یکدلی
هر دلی را
در کنار شاخهای گل میکشم
Hermion,S,S
حجم
۴۶۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۷۶ صفحه
حجم
۴۶۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۷۶ صفحه
قیمت:
رایگان