بریدههایی از کتاب نوش داروی طرح ژنریک
۳٫۹
(۱۱)
ـ چیست دل در قفس سینهٔ این بلهوسان؟
شاعری آخر شب
زیر لب زمزمه میکرد و
به یغما میرفت:
کهنهآونگی آویخته از سقف هوا
بین شیطان و خدا
در نوسان!
اِیْ اِچْ|
پیر برهمن گفت:
از رود تا دریا
راه درازی نیست
رودی که از خود بگذرد
دریاست!
کیارش
شاعر تشنه
ز دریا میگفت
اهل بیت سخنش را
به اسارت بردند!
مهان
تاجری
مجلس تفسیر گذاشت
ابتدا
فاتحه بر قرآن خواند!
hadiizadi
و امّا نمیتوان منکر ارزش و اهمیت حیاتی نوشدارو شد، چرا که شاید باشند کسانی که هنوز سهراب ماندهاند و هنوز در احتضارند و چشم به نوشدارویی دارند تا آنان را از غفلت و روزمرّگی برهاند و با معنای پنهان زندگی آشنا کند، و جز شعر کدام نوشداروست که بتواند آدمی را به حیاتی شگفت، بشارت دهد، و عُمقِ حُمقِ او را صریح و بیپروا به تصویر بکشد؟
سپیده
با مدّعی محال است
اسرار عشق گفتن!
چونان که با تقلاّ
ـ در کیسهٔ زباله ـ
خورشید را نهفتن!
سپهر
شاعری
وام گرفت
شعرش آرام گرفت!
محسن
مقدمه
در این دوران که شاعران تاجر و تاجران شاعر، همچون قارچ از گوشه و کنار زمین بایر ادبیات رسمی و غیررسمی، سر بر میآورند و هر یک نیز محصولی مشابه تولید میکنند، بجا بود که طرح ژنریک، از انحصار داروسازان خارج شود و در این مقوله نیز به اجرا درآید!
سپیده
چنین بود که شاعر این مجموعه، نه به دارو که به نوشداروی طرح ژنریک متوسّل شد، و اگرچه میدانست سهراب مرده است و هیچ نوشدارویی، توان احیای دوبارهٔ او را ندارد، با وجود این، به راه بادیه رفتن را بر نشستن باطل ترجیح داد و نخستین نوشداروی طرح ژنریک را به جامعهٔ بیمار ادبی هدیه کرد.
سپیده
شاعری
وام گرفت
شعرش آرام گرفت!
M.M. SAFI
نزدیکتر بیا
من زندهام هنوز
امّا...
نزدیکتر بیا
من روی دست فاصله تشییع میشوم!
کیارش
یک شب ستارهای خرد
فریاد زد که ای ماه
تا چند خود نمایی؟!
آن گاه
ماهِ غمگین
آهی کشید و با دست
خورشید را نشان داد!
یک شب ستارهای خُرد
از فرطِ خستگی مُرد!
کیارش
شاعری وارد دانشکده شد
دم در
ذوق خود را به «نگهبانی» داد!
hadiizadi
شاعری خنجر خورد
شعرش از گرده
به پیراهن ضارب پاشید!
M.M. SAFI
ای روشنای دور
ای حیرت صبور!
«فردا» دوباره هست
امّا تو نیستی
باور نمیکنی؟
از آسمان بپرس!
M.M. SAFI
صبحدم باد صبا
با نرگس
گفت: «بیدار شو ای رهرو خوابآلوده!»
M.M. SAFI
در گوشهٔ چمن
سوسن نگینِ حلقهٔ خویش است
با صد زبان
به ذکر خفی مشغول!
کیارش
قریحهٔ زوری
شاعری زوری بود
چون سماور همه جا میجوشید
دلِ از فرطِ حسد خون شدهاش
قوری بود!
روزی از این شاعر پرسیدند:
بهترین گل چه گلی است؟
پاسخ شاعر ما ـ یا به تعبیر دگر قُلقُل او ـ
گل شیپوری بود!
یک عدد پاورقی:
شاعر مورد بحث
شپش روح عذابش میداد!
zxc
شاعر تشنه
ز دریا میگفت
اهل بیت سخنش را
به اسارت بردند!
sajan
تاجری
مجلس تفسیر گذاشت
ابتدا
فاتحه بر قرآن خواند!
sajan
شاعری
وام گرفت
شعرش آرام گرفت!
hadiizadi
تسبیح آسمان
چرخید و پاره شد
پروانهای نشست
روی نگاه من
چشمم ستاره شد!
آفتاب
سؤال
ـ چیست دل در قفس سینهٔ این بلهوسان؟
شاعری آخر شب
زیر لب زمزمه میکرد و
به یغما میرفت:
کهنهآونگی آویخته از سقف هوا
بین شیطان و خدا
در نوسان!
آفتاب
باد را بگو یکدم
وقتِ غنچه را خوش کن
فکر گُل پریشان است!
آفتاب
جمع دربارهٔ اثبات وجود ازلی گپ میزد
ژندهپوشی طلب برهان کرد
شاعری شعری گفت
عاشقی آه کشید
عارفی هوهو کرد
تاجری دستهچکش را رو کرد!
ابوالفضل دهقان
رامش
شاعری
وام گرفت
شعرش آرام گرفت!
M.M. SAFI
نزدیکتر بیا
من زندهام هنوز
امّا...
نزدیکتر بیا
من روی دست فاصله تشییع میشوم!
M.M. SAFI
سالکی خسته به دنبال حقیقت میرفت
در مجاری اداری
گم شد!
g
ـ چیست دل در قفس سینهٔ این بلهوسان؟
شاعری آخر شب
زیر لب زمزمه میکرد و
به یغما میرفت:
کهنهآونگی آویخته از سقف هوا
بین شیطان و خدا
در نوسان!
ناهید
شاعری خرما را
با خدا قافیه کرد
تاجران رحم به حالش کردند
ناقدان شاعر سالش کردند!
ناهید
حجم
۲۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۲۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
قیمت:
۲۴,۰۰۰
۱۲,۰۰۰۵۰%
تومان