بریدههایی از کتاب پوتین های مریم
۴٫۵
(۲۰)
عراقیها تا کوی طالقانی رسیده بودند. سر کوچهها سنگربندی بود. توی کوچهها دولادولا میرفتیم. هرکس پشت و بالای سر نفر جلویی رگبار میبست تا عراقیها نتوانند او را بزنند. همینطور کوچه به کوچه و سنگر به سنگر میرفتیم.
صبا
پشت جعبهٔ بزرگی سنگر گرفتم و خط آتش بستم. دو نفر از برادران جلو رفتند. امیر ثامری گفت: «حالا تو برو.» اکثراً دو تا دو تا با هم میرفتند، اما من به تنهایی رفتم. از پشت جعبه درآمدم، دویدم جلو و خواستم پشت جعبه دیگری بروم و پناه بگیرم که دیدم یک نفر از روبهرو میدود و به سمت ما میآید. نگاه کردم دیدم برادرم علی است! نگاه او هم با من تلاقی کرد. ناگهان خشکش زد. فوری به خودم آمدم، باید از دستش فرار میکردم تا نایستد و نپرسد که آنجا چه کار میکنم و چرا آمدهام؟ سرم را پایین انداختم و با سرعت به راهم ادامه دادم! او هم سراغ کارش رفت! اصلاً با هم حرف نزدیم. احتمالاً او هم در موقعیتی بود که نمیتوانست دنبالم بیاید. نفس راحتی کشیدم. میترسیدم بگوید: «برگرد عقب» اما الحمدالله به خیر گذشت.
fatemeh abdolahi
به طرف خرمشهر حرکت کردیم. در جاده، تانکهای ارتشی را میدیدم که ایستاده بودند و حرکت نمیکردند. سرِ خدمهشان داد میزدم: «لامذهبها! چرا وایستادین؟ چرا تو شهر نمیرین؟ چرا شهر رو خالی گذاشتین؟» میگفتند: «دستور نداریم. منتظر فرمان بنیصدریم!»
shariaty
خبر را با مقدمهچینی به او دادند. خیلی صبورانه برخورد کرد. بالای سر جنازه اسماعیل رفت، با گلاب دست و پای شوهرش را شست، با او حرف زد و شهادتش را به او تبریک گفت.
Zeina🌸💕
مجبور بودیم در کنار هم راه برویم. امکان داشت به خاطر جمعیت زیاد بازار، به هم بخوریم. من از این قضیه ناراحت بودم. او هم همینطور.
سوار ماشین هم که میشدیم، سعی میکردند ما دو تا جلوی ماشین کنار هم باشیم. دیدیم خیلی معذبیم. وقتی برای خرید به شیرینیفروشی رفتیم، حسن گفت: «من از این قضیه ناراحتم، ما که قصدمان ازدواج است، پس بیا صیغه محرمیت بخوانیم تا معذب نباشیم.» گفتم: «باشه.» همانجا، در شیرینیفروشی، رساله کوچکی را که همراهش بود باز کرد و گفت: «من میخوانم شما هم بگویید قَبِلتُ.» بعد صیغه را خواند. حسن به شوخی میگفت: «شیرینی میخوایم چه کار؟ برای ما دو نفر خرما بخرین، ما که میخوایم برگردیم منطقه و بوی الرحمانمان بلنده.»
fatemeh abdolahi
حجم
۴۶۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۴۶۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
قیمت:
۳۶,۰۰۰
۱۸,۰۰۰۵۰%
تومان