
بریدههایی از کتاب مرزباننامه سعدالدین وراوینی
۴٫۴
(۱۰)
چون شکم سیر باشد، غمِ گرسنگی مخور که بسیار سیر دیدم که پیش از گرسنه شدن مرگش دریافت و چون تن پوشیده گشت. اندوهِ برهنگی مبر که بسیار برهنگان دیدم که پیش از پوشیدن شدن تن و پوشیدگان پیش از برهنه شدن که نماندند و لباس جز کفن نپوشیدند و اندیشهٔ خرج و صرفِ انفاق برخود مستولی مکن که بسیار دیدم که در طلبِ زیادتی رفتند و مکتسب بس حقیر و اندک ازیشان باز ماند.
Juror #8
آهو را بر دوش نهاد و آهنگ بازار کرد. در راه نیکمردی پیش آمد، چشمش بر آن آهوی خوش چشمِ کشیده گردن افتاد؛ اندیشید که چنین گردنی را در چنبرِ بلا گذاشتن و چنین چشمی را از چشم زخمِ آفت نگه نداشتن، از مذهبِ مروّت دور مینماید و اگرچ رخصتِ شریعتست، کدام طبیعتِ سلیم و سجیّتِ کریم خون جانوری ریختن فرماید، فخاصّه که در معرضِ تعدّیِ هیچ شری و ضرری نتواند بود. آهو را از صیّاد بدیناری بخرید و رها کرد و از آن مضیقِ هلاک آزاد شد و گفت: آنک بیگناهی را از کشتن برهاند، هرگز بیگناه کشته نشود.
Juror #8
اقسامِ دوستی متشعبست و دوستان متنوع، بعضی آن بود که از تو طمع کند تا او را بمطلوبی رسانی؛ چون نرسانی آن دوستی برخیزد
Juror #8
یارِ همکاسه هست بسیاری
لیک همدرد کم بود باری
Juror #8
دوست آنست که با تو راست گوید، نه آنک دروغِ ترا راست انگارد
Juror #8
تا هرچ ترا باشد و تا هرک تراست
یکسو ننهی، حدیث عشق از تو خطاست
Juror #8
رخش همچو باغی در اردیبهشت
ببالایِ او سرو دهقان نکشت
Juror #8
نفس را دو شاگردِ ناهموارند حرص و شهوت نام، یکی : شکم خواری، دردکشی و یکی: رعنائی، خودآرائی.
Juror #8
ای فرزندان، باید که در روزگار نعمت با یکدیگر بر سبیل مواسات روید و چون محنتی در رسد در مقاسات آن شریک و قسیمِ یکدیگر شوید و دفع شداید و مکایدِ ایّام را همدستی واجب بینید
Juror #8
و بر دوستان قدیم که در نیک و بداحوال تجربت خصال ایشان رفته باشد، بیگانگان رامگزین
Juror #8
کار فردا امروز سازید
Juror #8
چون پلنگی شکار خواهد کرد
قامتِ خویشتن نزار کند
پیشِ دانا زبانِ شدّت دی
قصّه راحتِ بهار کند
Juror #8
کاری که نه کارِ تست، مسپار
راهی که نه راهِ تست، مسپر
Juror #8
چون دانا ترا دشمنِ جان بود
به از دوست مردی که نادان بود
Juror #8
هرک آشنائی با بدان دارد، بدی بهر هنگام آشنایِ او گردد.
من ندیدم سلامتی ز خسان
من ندیدم سلامتی ز خسان
Juror #8
نوعی دیگر از دوستان آنها اند که چون بلائی نازل شود، مرد بابتلاءِ دوستان آزادیِ خویش طلبد
Juror #8
لشکرِ من صبرست و قناعت که از من همه چیزی بوقت و اندازه خواهند. اگر دارم و بدهم، شکر گویند و اگر ندارم و یا ندهم شکیبائی و خرسندی نمایند و اگر همه اهل روی زمین خصم من شوند، از متابعتِ من عنان نپیچانند.
Juror #8
هر چند تو با جهان عقدی سختتر بندی، او آسانتر فرو میگشاید و چندانک درو بیشتر میپیوندی، او از تو بیشتر میگسلد.
Juror #8
حجم
۲۶۲٫۲ کیلوبایت
حجم
۲۶۲٫۲ کیلوبایت
قیمت:
رایگان