بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پوست دیگر نمی‌تواند مخفی‌ام کند | طاقچه
تصویر جلد کتاب پوست دیگر نمی‌تواند مخفی‌ام کند

بریده‌هایی از کتاب پوست دیگر نمی‌تواند مخفی‌ام کند

نویسنده:مهدی مرادی
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۳ رأی
۳٫۰
(۳)
زخم تازه خوش آمدی که اگر نیامده بودی خدا می‌داند با خودنمایی پوست چه می‌کردم.
Ahmad
زمزمه‌ای برای یک صبحِ روانی در سَرَم تیرآهنی مقاوم کار گذاشته‌اند می‌بینید اگر سقف تیمارستان فرو نمی‌ریزد.
Ahmad
با جراحتِ بسیار ‌به بیمارستان تو می‌آیم ای وقتِ ملاقات با نسترن‌ها! پرستارِ خوبی باش و زخم را زیباتر ببند که در این لحظه خون‌، فراوان اتفاق می‌افتد.
Ahmad
قرار نبود بمیرم اما مُردم رفتارِ چشم‌هایت را فراموش کردم و برگشتن مژه‌هایت را از آن چشم‌ها سرگرمِ سنگِ گورِ خودم بودم به تو می‌گویم که تراش گردنت را ندیدم انحنای کمر ظرافتِ لب‌ها و موها که می‌ریخت آبشارِ سیاه در سرزمینی از استوا. قرار نبود بمیرم اما مُردم مُردم و به‌آسانی زنده نخواهم شد حتا اگر بازگردی و از نو زنده‌ام کنی.
sedigeh
بر سفیدی‌ها به برف قسم زخمِ تابستان را در من گشوده‌اند می‌بندم و خون‌ِ تازه بر سفیدی‌ها راه باز می‌کند.
sedigeh
باد و پیراهن چگونه می‌توانستم گیلاس را نچیده بگذارم؟ من که با سبدی در دست در آستانه‌ی باغ ایستادم تا باد خط‌خطی پیراهنم را به خاطر بیاورد اولین برگ چگونه می‌افتد؟ تقویم‌هایم آغشته به لکه‌های سرخ ورق می‌خورد و سپس به قدر پیمودن این راه ناتمام نام کوچک خود را هم از دست می‌دهم
sedigeh

حجم

۴۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

حجم

۴۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

قیمت:
۱۹,۰۰۰
۹,۵۰۰
۵۰%
تومان