بریدههایی از کتاب همه چیز از هم میپاشد
۴٫۳
(۵۳)
خورشید اول به اونایی میتابه که جلوِ اون میایستند و بعد به کسانی میتابه که جلوش زانو میزنن.
Amin
« وقتی ماه میدرخشد آدم چلاق هم شور قدم زدن پیدا میکند. »
Melika_SA
کسی که به بزرگترها احترام میگذارد راه بزرگی خود را هموار میکند
rezaat98
هیچ چیز تلختر و دردناکتر از این نیست که مرد احساس تنهایی و درماندگی کند.
Farnaz Bagherlou
هیچ داستانی نیست که واقعیت نداشته باشه. دنیا انتها نداره و چیزی که بین عدهای از مردم خوبه بین آدمای دیگه مایهٔ نفرته.
Melika_SA
چرا پشهها همیشه سراغ گوش آدم میروند؟ بچه که بود مادرش در اینباره برایش قصهای گفته بود؛ اما این قصه هم مانند بقیهٔ قصههایی که زنها میگویند احمقانه بود. مادرش گفته بود پشه از گوش خواهش کرده بود با او عروسی کند که گوش از خنده رودهبر شده و افتاده بود روی زمین. بعد از پشه پرسیده بود: « مگه فکر میکنی چقدر زندهای؟ عین اسکلت میمونی. » پشه که تحقیر شده بود راهش را کشید و رفت و هر وقت گذارش به گوش میافتاد میگفت هنوز زنده است.
Mary gholami
« هیچ داستانی نیست که واقعیت نداشته باشه. دنیا انتها نداره و چیزی که بین عدهای از مردم خوبه بین آدمای دیگه مایهٔ نفرته.
صبا بانو:)
جنگیدن مرد با یک زن شجاعت نیست. »
AS4438
« آروم باش! تو نه خدایان را رنجاندهای نه اجدادت را؛ موقعی که مردی با خدایان و اجداد خود آشتی باشد خوب بودن و بد بودن کشت و کارش بستگی به زور بازوی او دارد. یونوکا، همهٔ قبیله تو را به خاطر ضعف در استفاده از قمه و بیلت میشناسند. وقتی همسایههای تو با تبرهایشان برای انداختن درختهای جوان عازم جنگلها میشوند، تو در روستا میمانی و در زمین خسته و فرسوده سیبزمینی میکاری که برای رشد کردن زحمتی ندارند. آنها برای آباد کردن مزارع خود از هفت رودخانه میگذرند و تو در خانه میمانی و برای زمین و خاک بیحاصل قربانی میکنی. برو خانه و مثل یک مرد کار کن. »
صبا بانو:)
« وقتی ماه میدرخشد آدم چلاق هم شور قدم زدن پیدا میکند. »
𝐒𝐚𝐧𝐚𝐳...♡
هیچ داستانی نیست که واقعیت نداشته باشه. دنیا انتها نداره و چیزی که بین عدهای از مردم خوبه بین آدمای دیگه مایهٔ نفرته
T.R
بزرگترای ما میگن خورشید اول به اونایی میتابه که جلوِ اون میایستند و بعد به کسانی میتابه که جلوش زانو میزنن.
Farnaz Bagherlou
خوشبختانه در میان این مردم، مرد را با ارزش خودش مورد قضاوت قرار میدهند نه با ارزش پدرش.
Farnaz Bagherlou
وقتی یونوکا مُرد هیچ عنوانی نداشت و به شدت بدهکار بود. جای تعجب نیست که پسرش اُکنکوُو از این بابت خجالتزده بود. خوشبختانه در میان این مردم، مرد را با ارزش خودش مورد قضاوت قرار میدهند نه با ارزش پدرش
محمود
بچه که بود مادرش در اینباره برایش قصهای گفته بود؛ اما این قصه هم مانند بقیهٔ قصههایی که زنها میگویند احمقانه بود. مادرش گفته بود پشه از گوش خواهش کرده بود با او عروسی کند که گوش از خنده رودهبر شده و افتاده بود روی زمین. بعد از پشه پرسیده بود: « مگه فکر میکنی چقدر زندهای؟ عین اسکلت میمونی. » پشه که تحقیر شده بود راهش را کشید و رفت و هر وقت گذارش به گوش میافتاد میگفت هنوز زنده است.
fatemeh
حجم
۱۶۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۱۶۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
قیمت:
۶۶,۰۰۰
۳۳,۰۰۰۵۰%
تومان