بریدههایی از کتاب سرگذشت آب و آتش؛ آبانگان
۴٫۶
(۷۰۷)
هیچ داستانی نمیتواند عین واقعیت باشد، و هیچ واقعیتی هم نمیتواند عین واقعیت دیگر
بهار برادران
ـ داری شبیه کیقباد میشی.
ـ نباید بشم؟
ـ نه. نباید بشی.
ـ هنوز هم کیقباد پادشاه مورد علاقت نیست؟
ـ پادشاه مورد علاقهٔ من هنوز تاج پادشاهی بر سر نذاشته.
بهار برادران
اینکه کسی رو دوست داشته باشیم و اون هم متقابلا ما رو دوست داشته باشه، مثل یک معجزهست.
Romina
با آرزوی بازگشت صلح، امید، عشق و محبت به سرزمینمان
k.t
زنان هیچ فرقی با مردان ندارن و ارزش یک زن تنها به آوردن پسر نیست. ارزش یک زن به مهارتها و تواناییهاییه که در طول زندگی کسب میکنه. ـ
فرجی
ازدواج در دین زرتشت خیلی اهمیت داره. نمیدونم در دین مسیح اینطور هست یا نه.
ـ هست.
k.t
بسیار دوستت دارم.
من تو را به اندازهٔ آتش، به اندازهٔ تیسفون، به اندازهٔ تمام این دنیا، من تو را به اندازهٔ تمام کسانی که میشناسم دوست دارم.
شهریار
دیروز از کنار باغتان گذشتم. بعید میدانم درختان انار بدون تو انار بدهند.
erfane
من با خاطراتت چه کنم؟
ݥحَّدٽہ
ـ اگر قرار نیست به هم برسید، بهتره به نبودن همدیگه عادت کنید.
pz
اینکه کسی رو دوست داشته باشیم و اون هم متقابلا ما رو دوست داشته باشه، مثل یک معجزهست.
la lumière
خاطرات شیرین گذشته میتوانند هزاران بار بیرحمتر از خاطرات تلخ باشند.
Nika
به راستی تو داری با من چه میکنی؟
نمی خواهی پاسخ نامههایم را بدهی، باشد.
نمی خواهی مرا ببینی، باشد.
اصلا بگو نمیخواهی مال من باشی، باشد.
همهٔ اینها را میپذیرم.
هر جا میخواهی باش، هر طور میخواهی باش اما
برای کس دیگری نباش دایانا!
خودت را اینطور از من نگیر.
برای مرد دیگری نباش دایانا.
خواهش میکنم نباش.
تسنیم
دیروز از کنار باغتان گذشتم. بعید میدانم درختان انار بدون تو انار بدهند.
-Dny.͜.
شب مراسم چون عصبانی بودم گفتم ازتون متنفرم. ـ مکث میکنم. ـ حالا دیگه عصبانی نیستم و با دلایل محکمتری میگم ـ سرم را به گوش مهینبانو نزدیک میکنم. ـ ازتون متنفرم.
شهریار
ـ کاش روزی از راه برسه که من هم بتونم بهت بگم چقدر دوستت دارم.
arghavan
ـ ارزشش رو نداشت سیمین. هیچکدوم از خاطرات شیرینمون ارزش تلخی این لحظه رو نداشت.
aseman
کدوم دختری تا حالا چنین مقامی داشته؟
ـ اگر دخترها خیلی کارها رو نمیتونن انجام بدن، به این دلیله که تربیت نشدن. اونها قدرت و سیاست رو یاد نگرفتن. اما تو همهٔ اینها رو بلدی.
ـ اما پدر...
ـ تو دختر من هستی دایانا. اگر کاری هست که هیچ دختری انجام نداده، دوست دارم تو حتما انجام بدی.
melina
یک نفر باید شروعکنندهٔ این تحول باشه.
🌼Melika🌼
ـ این زنده بودن چه سودی برای ما داره؟
ـ من هنوز ناامید نشدم.
ـ ما برای وداع...
ـ بالاخره یک روز تو مال من میشی. پس تا اون روز این یادگاری رو از دستت درنیار. حتی اگر اون روز... در جهان دیگهای باشه.
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
تنهایی وحشتناکه. وحشتناکتر از چیزی که بتونی فکرش رو بکنی.
-Dny.͜.
ـ خدایا میبینی؟ میبینی چقدر قوی شدم؟ انقدر که حتی جواب نامه رو هم کامل برای پوریا نفرستادم. ـ نفسم را از دهانم بیرون میفرستم. ـ اما نه. اسم این قوی شدن نیست. اسمش... ـ صدایم میلرزد. ـ مردنه. من امشب مردم. دایانا امشب مرد.
bookworm
جملهٔ پوریا دوباره در ذهنم تکرار میشود. ـ تاریخ تکرار میشه، نه؟ ـ
y_d.h
و حالا اردیبهشتماه است و من در باغ نارنج عمارت مهمان هستم. اما پوریا نیست. پوریا نیست و از داستانمان تنها پایانی تلخ باقی مانده است. پایانی به تلخی پایان شربت بهارنارنج...
maryam
تصمیمهای بزرگ برای آدمهای بزرگه. قدر خودتون رو بدونید.
فرجی
علاقهای که آدمها رو در بند کنه و آزادی رو ازشون بگیره، اسمش عشق نیست. حتی اگر تو اسمش رو عشق بذاری، این عشق پایدار نیست. زمان به راحتی اون رو کمرنگ میکنه.
فرجی
ـ گفتید به زودی خوشبختی رو به دست میارم. نه. اشتباه میکنید. من بدون پوریا ممکنه بتونم خوشحال باشم اما خوشبخت نه. خوشبختی من یعنی پوریا.
maryam
هیچکس مثل ولیعهد ایران نمیتونه قلب من رو به لرزه دربیاره. ـ دست ارشیا را میبوسم. ـ هیچکس پوریا.
SARA
غم وقتی معنی داره که امید نباشه.
پرنیان
آبانگان؛ جشن نیایش آب، این زندهکنندهٔ حیات و زندگی بر زمین!
همان آرامش ابدی فرونشاندن عطش و تشنگی!
Aisan
حجم
۴۰۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۶۸ صفحه
حجم
۴۰۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۶۸ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان