بریدههایی از کتاب کامبیز صدیقی کسمایی
۳٫۷
(۱۴)
آنقدر غمگینم
که دلم می خواهد
روی دامان زمین بارم اشک... دریا ...دریا...
سوگواران! به شما با چه زبانی آیا
تسلیت باید گفت؟
ᶜʳᶻ
یقین که اشتباه می کنم،
درد من، به هیچ درد دیگری شبیه نیست
جز به درد من.
نیلوفر🍀
شب
دوباره شب
دوباره شب
ᶜʳᶻ
من غرورم، گم شد
در هیاهوی بزرگ این قرن
در هیاهوی بزرگی که برای هیچ است.
نیلوفر🍀
گل مرداب
زیباست
این نازنین.
زیرا عزیز!
گل در میانِ بستر مرداب هم «گُل» است.
مادربزرگ علی💝
من تشنهٔ شنیدن یک خنده، یک سلام ...
من تشنهٔ نوازش یک دست مهربان...
ⓝⓐⓡⓖⓔⓢ
من بجز خودم
شبیه هیچ کس
بروی خاک نیستم.
farimah
زندگی، بازی نبود و نیست.
زندگی، ابزار کار و دست انسان است.
زندگی، کار است.
جنگ باید کرد،
با کسانی که خراب و زشت می سازند
کوچه باغ زندگی را.
نیلوفر🍀
یک نفر، به مستی شراب کهنه ای پناه می برد.
یک نفر، به آستان شعر دلنشین.
یک نفر، به آسمان دین.
min
مذهب و شراب و شعر؛
بهترین وسیله فرار آدمی
ز خستگی است.
آترین🍃
گل مرداب
زیباست
این نازنین.
زیرا عزیز!
گل در میانِ بستر مرداب هم «گُل» است.
abcd
من نمی دانم که در قلبم چه عصیانی است.
🌸📚💖Shamim💖📚🌸
ای تمام مردم قبیله ام!
از میان قلب خود، که باغ کوچکی است
من
درخت اعتماد را
ز ریشه کنده ام.
farimah
آسمان خالی است؛
از کبوترهای خوش پرواز
وز تلاش بادبادک های رنگارنگ.
.ً..
من نمی دانم که در گرداب تنهایی، چه باید کرد.
donya Ahmadi
«نا امیدی در جهان ارزانی آنان که می خواهند.
من امیدم را ز کف هرگز نخواهم داد.
می زنم دل را به دریا هر چه بادا باد».
یاران نیز می گویند: - هر چه بادا باد.
در دل دریا در این هنگام
هم صدا با من همه یاران – که:
نا امید شیطان است.
هدیهٔ دریا
خستگی است
با تمام مردم زمین
دلشکستگی است.
یک نفر، به مستی شراب کهنه ای پناه می برد.
یک نفر، به آستان شعر دلنشین.
یک نفر، به آسمان دین.
مذهب و شراب و شعر؛
بهترین وسیله فرار آدمی
ز خستگی است.
kamrang
ما درختان بزرگی بودیم.
ما درختان بزرگ سر سبز
آن زمانی که تبر دار، میان جنگل
پای خود بگذاشت
بر زمین افتادیم.
و در این لحظه، در این لحظهٔ شوم
دست نامرئی مردی، از ما
بی صدا، تابوتی
در دل تیره شب می سازد.
آه ... در این هنگام
از برای تو سرافرازی
ما چه تابوت بزرگی هستیم.
kamrang
من حرف می زنم
با هر چه در اتاق من دلشکسته هست،
یا در اتاق نیست.
min
این گل برای توست.
شاید
در لحظه ای که این گل زیبا را
دارم به دست گرم تو - ای دوست! - می دهم
یک بمب
در راه انهدام زمین است.
در این جهان
هر لحظه ای
از بهر دوست داشتن
دیر است، ای عزیز!
deyar
آسمان آبستن باران پاییز است.
هر چه می بینم، غم انگیز است.
.ً..
باز کردم همهٔ پنجره ها را با شوق
تا صدایی شاید...
تا مگر زمزمه ای از آن دور...
خبری اما نیست
Hosna
در این جهان
هر لحظه ای
از بهر دوست داشتن
دیر است، ای عزیز!
🌸📚💖Shamim💖📚🌸
هر چه می بینم، غم انگیز است.
donya Ahmadi
طبیعت!
ای خدای باستانی!
ای خدای خوب!
طبیعت؛ ای خدای من!
اگر خوبم؛ یقین این خوبیم از توست.
و این اعجاب آور معجزه، از توست؛
که از آفاقِ قلب خسته ام
ابر کدورت
دور می گردد،
کدورت از تمام ناامیدی ها
کدورت از تمام نامرادی ها.
هدیهٔ دریا
دوستان من!
درد من
مثل درد غربت است.
مثل درد آدمی که
مرگ بهترین رفیق خویش را بچشم دید...
هدیهٔ دریا
سردم شده است.
سر را به روی سینهٔ من بگذار.
ای از برای حس غریبِ دو دست من
گرمای آفتاب!
کاربر ۴۸۰۰۲۹۷
موج، می داند چه می گویم.
آن که می گوید که باید ماند
لذت در پای کوبی های رفتن را، نمی داند.
min
زندگی را، دوست باید داشت
🌸📚💖Shamim💖📚🌸
می گویدم دوباره، که:
با همتت،
ممکن شود
هر چیز از برای تو ناممکن است.
🌸📚💖Shamim💖📚🌸
حجم
۴۰٫۶ کیلوبایت
حجم
۴۰٫۶ کیلوبایت
قیمت:
رایگان