بریدههایی از کتاب بیدل دهلوی
۴٫۱
(۶۳)
زندگی لیلیست مجنونانه باید زیستن
__mohadeseh.b__
درس دانش ختم کن کایینهدار سیم و زر
Harmony
دل به زبان نمیرسد لب به فغان نمیرسد
کس به نشان نمیرسد تیر خطاست زندگی
1990
تو ز خود نرفته بیرون به کجا رسیده باشی
Juror #8
رنگ زردما عیار قدرتعشق است وبس
Harmony
اگر عشق بتان کفر است بیدل
کسی جز کافر ایمانی ندارد
"Shfar"
پوست از تن رفت و مغز از استخوان، اما هنوز
بر نمیدارد چو نی دست از گریبان نالهام
آلوین (هاجیك) ツ
صد تعلق در طلسم وهم هستی بستهاند
چشم واکردم به خویش آلودهٔ دنیا شدم
FerFerism
گفتی چهکسی در چه خیالی بهکجایی
بیتاب توام، محو توام، خانه خرابم
Ali
یافتن گمکردنی میخواهد اما چاره نیست
کاش گم کرده چه سازم گم شدن گم کردهام
maryam_z
صحبت بیگفتگویی داشتم با خامشی
برق زد جرات لبی واکردم وتنها شدم
FerFerism
به جیب تست اگر خلوتی و انجمنیست
برون ز خویشکجا میروی جهان خالیست
علی
هجوم درد پیچیدهست هستی تا عدم بیدل
تو همگرگوش داری نالهای خواهیشنید اینجا
آلوین (هاجیك) ツ
غبار ما، همان باد فنا خواهد ز جا بردن
Aisan
جهان جز کنج تنهایی ندارد جای مأنوسی
فاطمه
ازکه دورمکه به خود ساختنم دشوار است
نادر
دو روزی با غم و رنج حوادث صبر کن بیدل
جهان آخر چو اشک از دیدهات یکبار میافتد
Hosna
از سر تعمیر دل بگذر که معماران عشق
روز اول رنگ این ویرانه ویران ریختند
فاطمه
هرجا اثر وهم و گمان رفت یقین ماند
میلاد پرنیانی
بههرسومیروم چون موج برخود مینهم پا را
Juror #8
نام ترا که گوهر دریای مدعاست
دارد صدف صفت به دو دست دعا لبم
آلوین (هاجیك) ツ
به ذوق جستجو میباید از خود تا ابد رفتن
هزار امروز و فردا دی شد و فردا نشد پیدا
مینا
به خود پیچیدهام نالیدنم نتوان گمان بردن
به رنگ رشته فربه گشتهام لیک از گره خوردن
1990
یا مرا از خود ببر آنجا که هستی یا بیا
ماه پنهان
ما را به غم عشق همان عشق علاج است
فاطمه
گر به شهرت مایلی با بینشانی ساز کن
🐺😎🙂
بازار وهمگرم است از جنس بیشعوری
Juror #8
دریای خیالیم و نمی نیست در اینجا
matbuat
دلدار گذشت و نگه بازپسین ماند
از رفتن او آنچه به ما ماند همین ماند
hosein
درطریق نفع خودکس نیست محتاج دلیل
بیعصا راه دهن معلوم باشدکور را
Juror #8
حجم
۱٫۳ مگابایت
حجم
۱٫۳ مگابایت
قیمت:
رایگان