بریدههایی از کتاب او نگاهش را به ارث گذاشت؛ براساس زندگی سرلشگر شهید حسن آبشناسان
۳٫۶
(۷)
«تا میتوانی بخوان، پسرم! فرصت خیلی کمی داری! فرصتها آنقدر بهسرعت از دست میروند که نمیتوانی تصورش را هم بکنی. بخوان و به آموختههایت عمل کن. اگر این کار را نکنی، آنچه آموختهای از میان میرود و تو به سستی و بیانگیزگی کشانده میشوی.»
کاربر ۳۱۸۱۸۴۲
این مرد بزرگ پس از شهادتش میراثی نداشت جز چهار هزار جلد کتاب و انبوهی از یادداشتهای عرفانی که از روح زیبای او سخن میگفت. به پسرش افشین گفته بود: «پسرم، من برای تو پول، ملک و فرش به ارث نگذاشتهام. من در زندگی به دنبال بهتر کردن منزل، وسایل زندگی یا پسانداز پولهایم در بانک نبودهام. من در زندگی به دنبال ساختن شخصیت خودم بودم.
معجزه ی سپاسگزاری
احساس غرور و برتریجویی نسبت به انسانهای دیگر که لباسی معمولی پوشیدهاند، بد است. این حالت یعنی هوای نفس، یعنی آن چه تو باید بر آن غلبه کنی.
کاربر ۳۱۸۱۸۴۲
کسی که ناچار به چیزهایی که به او تحمیل شده تن در دهد و تحقیر شود، همواره در درون خویش با کشمکش، شکنجه و دشواری روبهرو است.
mohammad hossein
حسن در طی عملیات کوهنوردی، زبالههایی را که روی زمین ریخته شده بود، جمع میکرد و در کیسهٔ مشمایی که از گیرهٔ فانسقهاش آویران کرده بود، میریخت. سرگرد اسکاتلندی که او و گروهش را همراهی میکرد، اول با تعجب به رفتار این فرمانده نسبتاً جوان و قویبنیه که با قد بلندش دهها بار در طول مسیر خم شده و زبالهها و بطریهای خالی را از روی زمین جمع کرده بود، مینگریست.
حمید
به پسرش افشین گفته بود: «پسرم، من برای تو پول، ملک و فرش به ارث نگذاشتهام. من در زندگی به دنبال بهتر کردن منزل، وسایل زندگی یا پسانداز پولهایم در بانک نبودهام. من در زندگی به دنبال ساختن شخصیت خودم بودم. به دنبال شکل گرفتن نگاه و دیدگاهم به دنیا و مسایل جاری در آن. امیدوارم آنچه در من نسبت به دین، اعتقادات و حس بندگی و تسلیم در مقابل پروردگارم محقق شده، برای شما هم توشهای باشد و چراغ راهی!»
javad
این مرد بزرگ پس از شهادتش میراثی نداشت جز چهار هزار جلد کتاب و انبوهی از یادداشتهای عرفانی که از روح زیبای او سخن میگفت.
javad
خدایا! من از غربت و دوری از وطن و سختی در کار و عدم اعتنای کسانی که امور را به دست گرفتهاند، به تو شکایت میکنم. تحمل ظلم، تجاوز و قبول سخن ناحق با روح انسان ناسازگار است. عزت نفس و غرور، اجازهٔ تحمل تحقیر و زبونی را نمیدهد. کسی که ناچار به چیزهایی که به او تحمیل شده تن در دهد و تحقیر شود، همواره در درون خویش با کشمکش، شکنجه و دشواری روبهرو است. انسان نمیتواند برای مدت طولانی در تناقض بین اندیشه و احساس، و رفتار و کردار خویش باشد. انسان تنها به داشتن اختیار و آزادی در انتخاب راه و داشتن قوای فکر و اندیشه زنده است. اگر بر جهل و ضعف خود غلبه نکند، همچنان در برابر نیروهای قاهر و مسلط محکوم است و در ذلت و پستترین مرتبهٔ نفسانی باقی خواهد ماند.
کاربر ۳۱۸۱۸۴۲
خداوندا! به علمای ما مسئولیت، به عوام ما علم، به مؤمنان ما روشنایی، به روشنفکران ما ایمان، به متعصبین ما فهم، به فهمیدگان ما تعصب، به زنان ما شعور، به مردان شرف، به پیران ما آگاهی و به جوانان ما اصالت، به اساتید ما عقیده و به دانشجویان ما نیز عقیده، به خفتگان ما بیداری، به بیداران ما اراده، به مبلغان ما حقیقت، به دینداران ما دین، به نویسندگان ما تعهد، به هنرمندان ما درد، به شاعران ما شعور، به محققان ما هدف، به ناامیدان ما امید، به ضعیفان ما نیرو، به محافظه کاران ما گستاخی، به نشستگان ما قیام، به راکدان ما تحرک، به مردگان ما حیات، به کوران بینایی و به خاموشان ما فریاد... ببخشا.
کاربر ۳۱۸۱۸۴۲
حجم
۹۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۴۰ صفحه
حجم
۹۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۴۰ صفحه
قیمت:
۴۲,۰۰۰
۲۱,۰۰۰۵۰%
تومانصفحه قبل
۱
صفحه بعد