
بریدههایی از کتاب قدسی مشهدی
۴٫۰
(۲)
دلدوختن به وعده معشوق بیوفا
جز آرزوی خام و خیال محال نیست
آلوین (هاجیك) ツ
تا کی سخن معرفت انشا کردن؟
آلوین (هاجیك) ツ
هیچکس چون خود نمیداند گناه خویش را
Juror #8
هر لحظه دلم را شکند یاد جدایی
ای وای بر آن شیشه که سیلیخور سنگ است
Juror #8
چنان افسرده خواهد روزگارم
که پنداری مرا در جسم جان نیست
Juror #8
گر بود صد کوه از آهن، کجا تاب آورد
آنچه بر من دوش از هجران او تنها گذشت
Juror #8
شاید از آشفتگیهای دلم یادش دهد
ای صبا آشفتهتر کن زلف محبوب مرا
Juror #8
ترسم ز نازکی شکند شیشه دلم
در بر کش ای نسیم به آهستگی مرا
Juror #8
جرم می خوردن ما نیست کم از طاعت کس
کار صد توبه کند گریه مستانه ما
Ali
بیش ازین تاب صبوری نیست ایوب مرا
Juror #8
جلوه صبح است شامم را به یاد روی دوست
آسمان را بر شب من منت مهتاب نیست
Juror #8
ز بس که دل به تو مشغول بود قدسی را
گذشت عمر و ندانست شادی و غم را
Juror #8
نکنی اگر نوازش مشکن دل گدا را
Juror #8
دلبستگی نماند به وارستگی مرا
وارستگی مباد ز دلبستگی مرا
آسودگی به شربت مرگم علاج کرد
دشمن طبیب گشت درین خستگی مرا
Ali
جهان چون بود و نابودش مساویست
چرا گوید کسی کاین هست و آن نیست
Juror #8
آن سیهروز فراقم که قضا صبح ازل
روز من دید و سواد شب یلدا برداشت
Juror #8
چنان دلم شب هجران بر آتش غم سوخت
که هر نفس که کشیدم ز سینه، عالم سوخت
ز جور چرخ، دلم در میان بخت سیاه
چو جان اهل مصیبت به شام ماتم سوخت
تبسمِ که نمکپاش ریش دلها شد؟
که داغهای دلم در میان مرهم سوخت
Juror #8
همهجا جلوه معشوق حقیقیست ولی
هر تُنُکحوصله را چشم تماشایی نیست
Juror #8
هر سر خاری که میبینم، به مجنون دشمن است
ناقه لیلی مگر روزی ازین صحرا گذشت؟
Juror #8
سنگی اگر به شیشه برد راه سنگ اوست
گر شیشهای به سنگ خورد شیشه من است
Juror #8
بیصبریام ز حد بشد آرام من کجاست
Juror #8
مجنون ره عشقم و آغاز جنون است
Juror #8
هرجا که رود دل ز پی دل نتوان رفت
Juror #8
درمان نپذیرد مرض عشق مسیحا
بیمارفریبی بگذار این چه فسون است؟
Juror #8
دلدوختن به وعده معشوق بیوفا
جز آرزوی خام و خیال محال نیست
Juror #8
هرچه با زلف تو میماند دل از کف میبرد
روز عمرم در تمنای شب یلدا گذشت
Juror #8
زحمت ندید مورچهای زیر پای من
کاین پای نیست، چوب ته تیشه من است
Juror #8
جز شغل دوستی نبود کار دیگرم
شکر خدا که یافتهام کار خویش را
Juror #8
حدیث هجر به گوش دلم چنان تلخ است
که حرف موج بگویند ناخدایی را
Juror #8
ز چاک سینهام دل میکند نظاره زلفش
چو مرغی کز قفس بیند به حسرت آشیانش را
Juror #8
حجم
۳۳۹٫۴ کیلوبایت
حجم
۳۳۹٫۴ کیلوبایت
قیمت:
رایگان