- طاقچه
- ادبیات
- شعر
- شعر کهن
- کتاب انوری
- بریدهها
بریدههایی از کتاب انوری
۴٫۸
(۶)
هرچند غم عشقت پوشیده همی دارم
هرکس که مرا بیند داند که غمی دارم
Kiana
نه صبر به گوشهای نشاند ما را
نه عقل به کام دل رساند ما را
چون یار ز پیش میبراند ما را
کو مرگ که زین باز رهاند ما را
moha.mmad1113333333
روز را رایگان ز دست مده
نیست امکان آنکه باز رسد
دست این روزهای کوتاهست
که بدان دولت دراز رسد
Ali
در همه عالم وفاداری کجاست
غم به خروارست غمخواری کجاست
احمد
حسن را از وفا چه آزارست
جیمی جیم
نصیحتگو مرا گوید که برکن دل ز عشق او
نمیداند که عشق او رگی با جان من دارد
kazhal
همچو معنی که در بیان باشد
در جهانی و از جهانی بیش
Ali
خاطری چون آتشم هست و زبانی همچو آب
فکرتی تیز و ذکایی رام و طبعی بیخلل
ای دریغا نیست ممدوحی سزاوار مدیح
وی دریغا نیست معشوقی سزاوار غزل
Ali
ره بیرون شد از عشقت ندانم
kazhal
مرا دانی که بیتو حال چونست
به هر مژگان هزاران قطره خونست
moonlight
از سخنهای عذب شکر طعم
در دهان زمانه نوش منم
لیکن از رد سمع مستمعان
با زبانی چنین خموش منم
در زوایای رستهٔ معنی
مفلس کیمیا فروش منم
Ali
سفر مربی مردست و آستانهٔ جاه
سفر خزانهٔ مالست و اوستاد هنر
به شهر خویش درون بیخطر بود مردم
به کان خویش درون بیبها بود گوهر
درخت اگر متحرک شدی ز جای به جای
نه جور اره کشیدی و نه جفای تبر
به جرم خاک و فلک در نگاه باید کرد
که این کجاست ز آرام و آن کجا ز سفر
ز دست فتنهٔ این اختران بیمعنی
ز دام عشوهٔ این روزگار دونپرور
همی به خدمت آن صدر روزگار شوم
که روزگار ازو یافتست قدر و خطر
Ali
چه گویم مرا با غم تو خوشست
که جز غم ندارم ز تو یادگار
kazhal
حجم
۵۳۷٫۰ کیلوبایت
حجم
۵۳۷٫۰ کیلوبایت
قیمت:
رایگان