بریدههایی از کتاب پروین اعتصامی
۴٫۵
(۳۹۹)
کتاب عشق را، جز یک ورق نیست
در آن هم، نکتهای جز نام حق نیست
چڪاوڪ
اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گر چه جز تلخی از ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آنهمه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنند
دل بی دوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست
سنگ بر سینه بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد
هر که را چشم حقیقت بین است
هر که باشی و زهر جا برسی
آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد
چو بدین نقطه رسد مسکین است
misbeliever
کاش این درد به دل میگنجید
Zahra.kazemi6
ازین پژمردگی، ما را غمی نیست
که گل را زندگانی جز دمی نیست
Zahra.kazemi6
در کشور وجود، هنر بهترین غناست
_SOMEONE_
مترس از جانفشانی گر طریق عشق میپوئی
چو اسمعیل باید سر نهادن روز قربانی
س م
عشق آنست که در دل گنجد
vahid
هر که باشی و زهر جا برسی
آخرین منزل هستی این است
مجنون کربلا
خاک در دیده بسی جان فرساست
سنگ بر سینه بسی سنگین
سودا
دبیران خلقت، درین کهنه دفتر
نوشتند هر مبحثی را کتابی
چڪاوڪ
هیچ خردمند نپرسد ز مست
مصلحت مردم هشیار را
کاربر ۷۵۷۴۶۲۵
بیهوده مکوش ای طبیب دیگر
بیمار تو در حال احتضار است
باید که چراغی بدست گیرد
در نیمهشب آنکس که رهگذار است
آبنوس' تیناز
آموزگار خلق شدیم اما
نشناختیم خود الف و با را
𝔰𝔥𝔞𝔦𝔫𝔞
ای عجب! این راه نه راه خداست
زانکه در آن اهرمنی رهنماست
Maryam
گر نروی راست در این راه راست
چرخ بلند از تو کند بازخواست
باران
خوش آن رمزی که عشقی را نوید است
خوش آن دل کاندران نور امید است
Zahra.kazemi6
گردد از این درس، هر خردی بزرگ
شمع
همیشه دختر امروز، مادر فرداست
ز مادرست میسر، بزرگی پسران
اگر رفوی زنان نکو نبود، نداشت
بجز گسیختگی، جامهٔ نکو مردان
نیلوفر🍀
دین از تو کار خواهد و کار از تو راستی
این درد با مباحثه درمان نمیشود
چڪاوڪ
همه کار ایام، درس است و پند
دریغا که شاگرد هشیار نیست
momenhub
خرم آن طفل که بودش مادر
روشن آن دیده که رویش میدید
Alaa
هر که باشی و زهر جا برسی
آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد
چو بدین نقطه رسد مسکین است
چڪاوڪ
آدمی
دردی کش پیالهٔ شیطان نمیشود
چڪاوڪ
از بدسری روزگار بی باک
غمگین مشو ایدوست، روزگار است
Maryam
ترا در عیدها بوسند درگاه
مرا بازست در، هرگاه و بیگاه
Amir
زان بتاریکی گذاری بنده را
تا ببیند آن رخ تابنده را
B-vafa
از مهر دوستان ریاکار خوشتر است
دشنام دشمنی که چو آئینه راستگوست
s.gol
دل ویرانه عمارت کردن
خوشتر از کاخ برافراختن است
اِیْ اِچْ|
هفتهها کردیم ماه و سالها کردیم پار
نور بودیم و شدیم از کار ناهنجار نار
یافتیم ار یک گهر، همسنگ شد با صد خزف
داشتیم ار یک هنر، بودش قرین هفتاد عار
Zahra.kazemi6
چراغ دزد ز مخزن پدید شد، پروین
زمان خواب گذشتست، وقت بیداریست
Variable
حجم
۲۱۲٫۶ کیلوبایت
حجم
۲۱۲٫۶ کیلوبایت
قیمت:
رایگان