بریدههایی از کتاب عشق تابستانی
نویسنده:جویسکرول اُتس
مترجم:خجسته کیهان
انتشارات:بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۶از ۹ رأی
۳٫۶
(۹)
کاتیا عاشق این کتابخانهٔ کوچک بود. دوست داشت از در اصلی وارد شود، جیرجیر پارکت قدیمی را زیر پایش بشنود و بوهای خاص کتابخانههای قدیمی را احساس کند.
rozhinism
دختری که میخواهد خوشایند باشد.
rozhinism
عزیزم در آن لحظه خیال کردم گمت کردهام، پیش از آنکه بشناسمت.
FMG
زیبایی هیچ فایدهای که بشه تشخیص داد نداره، ولی بدون اون زندگی تابآوردنی نیست.»
FMG
هیچ عشقی فراموش نمیشود؛ خاطرهاش بر پوست و در ذهن باقی میماند.
FMG
همهچیز ساده و بدون دنگ و فنگ شروع شد.
rozhinism
از دیدگاه جوانها درجههای پیری مفهومی ندارد، چنانکه مرگ درجهبندی ندارد: آدم یا مرده است یا زنده.
rozhinism
از دیدگاه جوانها درجههای پیری مفهومی ندارد، چنانکه مرگ درجهبندی ندارد: آدم یا مرده است یا زنده.
rozhinism
برای داشتن هر چیزی از این ویترین، باید خونهای درخور اون داشته باشم.
rozhinism
گفتگوشان که به نظر بسیار عنانگسیخته، بیمنظور، خودمانی و تصادفی میآمد ـــ مثل فریادهای بچههایی که برای پرندگان نان پرت میکردند ـــ درواقع مسیری ژرفتر و عامدانهتر داشت، مثل جریان آبی زیر زمینی که دیده نمیشود.
rozhinism
عزیزم در آن لحظه خیال کردم گمت کردهام، پیش از آنکه بشناسمت.
rozhinism
«تاسها را بریز. همهچیز رو بسپار به تاسها.»
rozhinism
«چیزهای زیبا و بیفایده! زندگیام را با اونا نابود کردم، کی میدونه چرا. قبلا ازدواج کرده بودم ـــ در واقع دو بار زن گرفتم و هر دو همسرم زیبا بودن. زیبایی جنون منه، و چرا؟ فروید گفته: زیبایی هیچ فایدهای که بشه تشخیص داد نداره، ولی بدون اون زندگی تابآوردنی نیست.»
rozhinism
چه خشمگین بودی عزیزم! میدانی که نمیخواستم آزارت بدهم. و میدانستی، همانطور که من میدانستم، که برخواهی گشت.
rozhinism
یک زن فقط یک پیکر است، درحالیکه یک مرد میتواند خیلی چیزها باشد، نه صرفا یک پیکر.
rozhinism
دروغگویی مهارتی است که باید آموخت!
rozhinism
از دور میتوانستی همهچیز را ببینی، میتوانستی تحسین کنی و به آن غبطه بخوری، اما جرأت لمس کردنش را نداشتی؛ دسترسی به چنین گنجی برای تو ممنوع بود.
rozhinism
کاتیا فکر کرد بهترین ویژگی دایه بودن، بلند کتاب خواندن برای بچههای علاقهمندی مثل تریشا بود، چون وقتی خودش کوچک بود هیچکس چنین کتابهایی برایش نخوانده بود.
rozhinism
چطور میشود وقتی در خانه هستی، برای خانه دلتنگ شوی...
rozhinism
میتوانست دروغ بگوید، اما از آنجا که روبهروی نقاش و به فاصلهٔ چند متری او نشسته بود و میدانست آقای کیدر افکارش را میخواند، گفت: «نه، آقای کیدر. هنوز نه.»
rozhinism
تراژدی! لبخند به لبهای کاتیا آورد. واژهای بزرگ و نامأنوس که در واینلند معمول نبود.
rozhinism
و واژهٔ «مقروض» چه ترسناک بود.
rozhinism
میخواست ببیند دختر خوبی است یا سعی میکند باشد. ببیند زیبا و دلرباست و پسرها و حتی مردها را جذب میکند یا نه. اگر کاتیا واقعا زیبا میشد، حتما بابا برمیگشت. اما وقتی کاتیا چیزی شبیه به این فانتزی را نزد خواهرش لیسل اعتراف کرده بود، لیسل بیپرده گفته بود: «اگه جای تو بودم سرش شرط نمیبستم، کاتیا.»
کاتیا نمیخواست معنی این حرف را بداند.
«کاتیا! بیدار شو عزیز.»
rozhinism
مثل ترک کردن یک فامیل سالخورده بود، یک فامیل مؤنث که میخواهد چند دقیقه بیشتر نگهت دارد، دستت را بکشد و گونهات را ببوسد
rozhinism
کاتیا در کودکی نقاشی دوست داشت، اما بعدا چیزهای دیگر حواسش را پرت کرده بود.
rozhinism
خانم ویلنیک مبهوت درحالیکه سعی داشت آرام بماند، با لحنی جدی به شاگردانش گفت پشت میزها بایستند و یکبهیک در صف منظم ـــ مثل تمرین زمان آتشسوزی ـــ از کلاس خارج شوند و ــ راه بروید، ندوید ـــ از راه پله به طبقهٔ پایین و سپس بیرون از ساختمان بروند. یادتان باشد: راه بروید، ندوید.
rozhinism
کاتیا مثل یک مارماهی سریع بود ـــ همیشه در چنین شرایطی، تند و تیز و پررو بود و زرنگی نشان میداد.
rozhinism
چهرهٔ بزرگترها عبوس و نگران بود. کاتیا پی برد که: آنها هم بیشتر از ما نمیدانند، و این چیزی نبود که آراماش کند.
rozhinism
هیچچیز مثل چهرههای بیرنگ و دستهای لرزان مسئولان بزرگسال، ترسناک و درعینحال مضحک نیست.
rozhinism
به محض اینکه پا میگذاری بیرون و آسمان را بالاسرت میبینی، اقتدار بزرگترها رنگ میبازد و به نظر ضعیف و قابل تحقیر میآید.
rozhinism
حجم
۱۸۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۱۸۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
قیمت:
۷۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰۷۰%
تومان