بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جنگ دوست داشتنی؛ خاطرات سعید تاجیک | طاقچه
تصویر جلد کتاب جنگ دوست داشتنی؛ خاطرات سعید تاجیک

بریده‌هایی از کتاب جنگ دوست داشتنی؛ خاطرات سعید تاجیک

نویسنده:سعید تاجیک
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۹ رأی
۳٫۷
(۹)
شعرهای او با هیچ میخی به هیچ دری چفت نمی‌شد
سید مهدی
در چادرهای برزنتی حرارت دو برابر می‌شد و مرد می‌خواست که طاقت بیاورد! یک روز که دور هم بودیم، از بچه‌ها پرسیدم: «اگر جنگ نبود و روزی یک میلیون تومان بهتان می‌دادند، می‌آمدید اینجا؟» با داد و فریاد جواب دادند: «مگر دیوانه‌ایم!»
سید مهدی
بچه‌های شیردل مهندسی، بی‌محابا خود را به دل آتش زده بودند و بدون وقفه کار می‌کردند. بعد از اتمام کار سنگرها و خاکریز، سالم و بدون تلفات منطقه را ترک کردند.
سید مهدی
ای جبهه‌ها، شاهد باشید که تا آخرین نفس و تا آخرین روز نبرد دست از حسین زمانه خویش برنداشتم و تا مرز شهادت از فرزند پاک فاطمه(س) حمایت کردم. ما نگذاشتیم پرچم از دست سرداری بر زمین بیفتد و عزت اسلام عزیز لگدمال شود. دوست داشتم در آن لحظات آخر چنان فریاد بکشم که صدایم به همه جبهه‌ها برسد.
سید مهدی
ارتفاعات عظیم دوپازا آزاد نشد، مگر به ب‌های ریخته شدن خون این عزیزان.
سید مهدی

حجم

۸۸۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۶۸ صفحه

حجم

۸۸۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۶۸ صفحه

قیمت:
۱۷۰,۰۰۰
۸۵,۰۰۰
۵۰%
تومان