بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هست یا نیست‌؟ | طاقچه
تصویر جلد کتاب هست یا نیست‌؟

بریده‌هایی از کتاب هست یا نیست‌؟

نویسنده:سارا سالار
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۵از ۲۸ رأی
۳٫۵
(۲۸)
چه حالی داری وقتی این‌طور قفسهٔ سینه‌ات به‌سختی بالاوپایین می‌رود؟ آخ که آدم‌ها وقتِ مُردن چه‌قدر تنهایند.
n re
آخ که آدم‌ها وقتِ مُردن چه‌قدر تنهایند.
n re
آدمی که هشتاد و پنج سال بیمارستان نرفته باشد، فقط وقتی می‌رود که قرار باشد دیگر از آن‌جا برنگردد
Gisoo
به‌نظر من زندگی ارزشش بیشتر از اینه که آدم به مرگ فکر کنه.
محمدرضا
دلتنگی‌های بچه‌ها باید از هر دلتنگی دیگری توی دنیا اصیل‌تر باشد، چون هنوز به کلمه و حرف آلوده نشده و هر چه هست فقط حس است. درست است که زود فراموش می‌کنند اما آن چیزی که در همان لحظه ازش رنج می‌کشند به معنای واقعی رنج کشیدن است...
نیتا
ذهنی که در ظاهر نوکر است اما در واقعیت یک اربابِ وحشی شلاق‌به‌دست.
کتابخوار
چه‌قدر بدم می‌آید از وقت‌هایی که رانندگی می‌کند و با موبایل حرف می‌زند. اصلاً فکر می‌کند ممکن است آدمی که کنارش نشسته اذیت شود؟... معلوم است که فکر نمی‌کند، چرا باید فکر کند؟ آن هم به آدمی که همیشه هست، به آدمی که دیگر دیده نمی‌شود.
SaNaZ
تصور من بود که همه نگاهم می‌کنند و توی دل‌شان می‌گویند چه خانم باشخصیتی. شاید اگر کمی از خودم فاصله می‌گرفتم آن وقت می‌دیدم کسی نگاهم نمی‌کرد.
n re
زندگی را باید با تمام خوبی‌ها و بدی‌هاش پذیرفت...
نیتا
مسخره‌ست، از پرواز می‌ترسم اما از سیگار نمی‌ترسم. شاید هیچ‌وقت هواپیمام سقوط نکنه ولی شاید این‌که روزی یه بسته سیگار می‌کشم باعث بشه سرطان بگیرم. برای همین فکر می‌کنم ترس یه چیز واقعی نیست.
n re
آدمی که هشتاد و پنج سال بیمارستان نرفته باشد، فقط وقتی می‌رود که قرار باشد دیگر از آن‌جا برنگردد
n re
نمی‌تواند چشم‌هاش را باز کند و دم مرگ دسته‌گلی را ببیند که هیچ‌وقت توی زندگی کسی برایش نخریده است.
n re
نقره دارد می‌میرد بدون این‌که دیگر بودن یا نبودنش توی این دنیا تأثیری داشته باشد و این از همهٔ چیزهایی که ازشان می‌ترسی، ترسناک‌تر است. این‌که به سنی برسی که وقتی داری می‌میری، دیگرانی که ظاهری غمگین به خودشان گرفته‌اند، ته ذهن‌شان فکر کنند خب، دیگر وقتش است.
نیتا
دلتنگی‌های بچه‌ها باید از هر دلتنگی دیگری توی دنیا اصیل‌تر باشد، چون هنوز به کلمه و حرف آلوده نشده و هر چه هست فقط حس است. درست است که زود فراموش می‌کنند اما آن چیزی که در همان لحظه ازش رنج می‌کشند به معنای واقعی رنج کشیدن است...
محمدرضا
به معنای واقعی کلمهٔ تنفر از سیاست متنفرم و همین‌طور از سیاستمدارها که هی می‌خواهند توی دنیا بحران به وجود بیاورند تا خودشان از کار بی‌کار نشوند
محمدرضا
آدمی که هشتاد و پنج سال بیمارستان نرفته باشد، فقط وقتی می‌رود که قرار باشد دیگر از آن‌جا برنگردد. این‌بار نقره می‌میرد.
n re
همه‌اش تصور من بود، تصور من بود که همه نگاهم می‌کنند و توی دل‌شان می‌گویند چه خانم باشخصیتی. شاید اگر کمی از خودم فاصله می‌گرفتم آن وقت می‌دیدم کسی نگاهم نمی‌کرد.
n re
به‌نظر من زندگی ارزشش بیشتر از اینه که آدم به مرگ فکر کنه.
نیتا
دلتنگی‌های بچه‌ها باید از هر دلتنگی دیگری توی دنیا اصیل‌تر باشد، چون هنوز به کلمه و حرف آلوده نشده و هر چه هست فقط حس است. درست است که زود فراموش می‌کنند اما آن چیزی که در همان لحظه ازش رنج می‌کشند به معنای واقعی رنج کشیدن است...
Gollnessa
باید بزرگ شوم، آن‌قدر بزرگ که دیگر این چیزهای حقیر نتواند آزارم دهد...
کتابخوار
دلتنگی‌های بچه‌ها باید از هر دلتنگی دیگری توی دنیا اصیل‌تر باشد، چون هنوز به کلمه و حرف آلوده نشده و هر چه هست فقط حس است. درست است که زود فراموش می‌کنند اما آن چیزی که در همان لحظه ازش رنج می‌کشند به معنای واقعی رنج کشیدن است...
کتابخوار
فقط به یک چیز نمی‌شود شک کرد و آن شعوری است که در ذره‌ذرهٔ عالم وجود دارد، شعوری که به همه‌چیز فکر کرده است، شعوری که نمی‌تواند آدم را همین‌طور بی‌خیال به حال خودش ول کند.
کتابخوار
امیر می‌گوید: چرا زن‌ها خواسته‌هاشونو به مردها نمی‌گن؟ می‌گویم: کاری ارزش داره که خود طرف بفهمه و بکنه، نه این‌که ازش خواسته بشه.
کتابخوار
پس واقعاً این زندگی یک جایی تمام می‌شود، بدون آن‌که راه برگشتی وجود داشته باشد.
n re
دارد می‌میرد بدون این‌که بودن یا نبودنش دیگر توی زندگی او یا توی زندگی کس دیگری و یا اصلاً توی این دنیا تأثیری داشته باشد...
n re
واقعاً این زندگی یک جایی تمام می‌شود، بدون آن‌که راه برگشتی وجود داشته باشد.
n re
دارد می‌میرد بدون این‌که دیگر بودن یا نبودنش توی این دنیا تأثیری داشته باشد و این از همهٔ چیزهایی که ازشان می‌ترسی، ترسناک‌تر است. این‌که به سنی برسی که وقتی داری می‌میری، دیگرانی که ظاهری غمگین به خودشان گرفته‌اند، ته ذهن‌شان فکر کنند خب، دیگر وقتش است.
n re
تنها کسی است که آرزو دارد نه فقط تمام عمر، که حتا بعدِ مرگ هم باهاش زندگی کند. فکر می‌کند شاید جاودانگی این است، جاودانگی‌یی که آدم می‌تواند توی عشق بهش برسد.
n re
می‌گوید: شاید این‌قدرها که فکر می‌کنید زجر نمی‌کشه. شاید توی این سن‌وسال بدن احتیاج به آرامشی داشته باشه که با مرگ بهش می‌رسه.
n re
نجات عشق در تکرار آن نیست، نجات عشق در نرسیدن است... در نرسیدن... در نرسیدن.
محمدرضا

حجم

۱۳۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۸۳ صفحه

حجم

۱۳۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۸۳ صفحه

قیمت:
۴۱,۰۰۰
۲۰,۵۰۰
۵۰%
تومان