بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب روزی خواهم خفت برای همیشه؛ روایتی داستانی از زندگی شهید آیت الله محمد صدوقی (قهرمانان انقلاب ۱۲) | طاقچه
تصویر جلد کتاب روزی خواهم خفت برای همیشه؛ روایتی داستانی از زندگی شهید آیت الله محمد صدوقی (قهرمانان انقلاب ۱۲)

بریده‌هایی از کتاب روزی خواهم خفت برای همیشه؛ روایتی داستانی از زندگی شهید آیت الله محمد صدوقی (قهرمانان انقلاب ۱۲)

نویسنده:شمسی خسروی
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأی
۵٫۰
(۱)
تنها مدرکی که ما برای صدوقی بودن داریم و این‌که از نواده‌های مرحوم صدوق بزرگ هستیم، همان لوح تاریخی قبر جد بزرگ و جد دوم ماست. «الّذی کانَ بِالصدقِ نَطوق، کیف و هُو مِن نجل الصَّدوق؟»: کسی که به صدق و راست‌گویی سخن می‌گفت. چه‌گونه چنین نباشد، و حال آن‌که او از نسل صدوق است. و به این جهت نیز شهرت ما صدوقی است.
زینب هاشم‌زاده
ـ شنیده‌ایم استاندار روزی صدوبیست کیلو هالتر می‌زند و نیم کیلو گوشت می‌خورد. خودش این پیغام را برای ما فرستاده. خواستم به اطّلاع ایشان برسانم که الاغ محمود نفتی نیم کیلو جو می‌خورد و سیصد کیلو بار می‌برد. هنر نیست که یک کیلو گوشت بخوری و صد و بیست کیلو هالتر بزنی. صدای خندهٔ مردم تو فضا پیچید. آیت‌الله دست گذاشته بود لبهٔ منبر مقابلش. از رفتار نظامی‌ها با مردم مبارز می‌گفت
ب. قاسمی
بنده، محمّد صدوقی، سال ۱۳۲۷ هجری قمری در خانواده‌ای روحانی در یزد متولّد شدم. پدرم، مرحوم آقا میرزا ابوطالب، یکی از روحانیون معروف این استان بودند و در مسجد روضهٔ محمّدیه (حظیره) سمت امامت و مرجعیت تامّه برای کارهای مردم و در اسناد و قبالجات و به طور کلّی کارهایی که در آن دوره به دست روحانیت بود، تخصّص فوق‌العاده‌ای داشتند. کمتر کسی در این استان می‌توانست مثل ایشان، اسناد شرعیّه را تنظیم کند. پدرم، فرزند مرحوم میرزا محمّدرضا کرمانشاهی، یکی از علمای بزرگ این استان، و ایشان هم فرزند مرحوم آخوند ملّا محمّدمهدی کرمانشاهی بودند. سال ورود آخوند ملّا محمّدمهدی به یزد روشن نیست؛ زیرا به وسیلهٔ فتحعلی‌شاه از کرمانشاه به یزد تبعید شد.
زینب هاشم‌زاده

حجم

۷۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۷۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
۱۸,۰۰۰
۵۰%
تومان